360 درجه

360 درجه

روزمره -ادبیات داستانی و غیره
360 درجه

360 درجه

روزمره -ادبیات داستانی و غیره

قربون

قربون در تمام طول سال خسته از کارهای سخت روزانه است. هی می رود طول صف طولانی بانک تا شهریه ی آقازاده جناب سرهنگ را واریز کند یا باید خرده خریدهای خانم را تند و تند سر و سامان بدهد با این ترافیک بعدش فقط یک روز برایش جشن می گیرند که اصلا نه روز تولد است نه روز عقد و ازدواج اصلا برایش سوال است با کشتن و ریختن خون زبان بسته اینقدر خوش خوشانشان می شود که آن هم بهش مربوط نیست. فقط از این ماجرا همان که خیلی نمی تواند بخوابد و باید صبح زود برود کار قصابی و کبابی را با هم انجام دهد همیشه کلافه است....