360 درجه

360 درجه

روزمره -ادبیات داستانی و غیره
360 درجه

360 درجه

روزمره -ادبیات داستانی و غیره

رستگاری در یلدا

1- یلدا فرار کن

از این شب روسپی پرور بترس

بلند شو و از ویترین آسوده‌های شب زنده‌دار

به عشق بلندترین روز سال فرار کن

برای یک دقیقه‌ روز باش

لطفا برای صبح، عجول باش


2- گاهی لحظه‌ها اینقدر تلخند که نمی‌شود با کلمات منظم ازش گفت. تلخی چیزی نیست که بگذاری توی یخچال خانه و بعد سر فرصت نوش کنی. به همین راحتی خودش می‌خزد روی زبانت. دهانت که بسته است و با کسی حرف نمی‌زنی از چشمها عبور می‌کند. چشها که بسته است از طاق خانه شره می‌کند و با صدای قطره‌های چسبناک و بزرگ و سیاهش تو را بی‌خواب‌می‌کند.


3- حیف که سقف دل کوتاه است و طاق تو بلند، 

فقط یک پیامبر می‌تواند متولد شود تا بشکنی و پایین بریزی‌،

غیر از آن هم که آرزوی کودکان است و آخرین پیامبر هم آمده و رفته است.

پ.ن.: 

دیشب به همه میکروبها اعلان عمومی کردم که بیرون! همه شدند سرطان و حتماً دسته جمعی و بصورت یک غده عمل می کنند!



میگم: چرا مثل ببر تو قفس داری این ور و اون ور میری؟ 
میگه: منتظرم جفتم رو بیارن
میگم: مگه دانشگاه نرفتی؟ 
میگه: دوره ما طرح ارتودنسی باغ وحش بود. ما هم از همون موقع مایعات می خوریم. 
میگم: تو که دندون داری... پس چی میگی؟ 
میگه: آره پسمون دادن... از اون روز هم گوجه فرهنگی خوردم خوب مونده... گوجه فرهنگی خیلی حرف ایده آلیه! ... قبول داری؟ 
میگم: تو رو سر جدت درست حرف بزن... گوجه فرنگی ... اصلا ولش کن جدت چطوره؟ 
میگه: برای همیشه از در خلقت رفت بیرون... شاید اصلا ببر نبود... نمی دونم 
میگم: بابا ماشا ا... تو چقدر تلخی؟ یه کم اجتماعی باش... نه ولش کن... همینطور قدم بزن تا بیارنش!