360 درجه

360 درجه

روزمره -ادبیات داستانی و غیره
360 درجه

360 درجه

روزمره -ادبیات داستانی و غیره

روایتهایی در اهمیت فوتبال و جام جهانی 2014

روایت اول- بی آزارترین راننده ای که نمی شناسید را دوست دارید هر روز صبح یا همین حوالی ظهر که دارید  می رسید شرکت، ببینید. کمی از جام جهانی میگوید و در همین حین بخشهای افتابگیر بزرگراه مدرس را رد می کند. بعد یکجایی نهاد معلمی اش را بیرون می ریزد: 

آقا این فوتبال هم  همون گلادیاتور بازیه ها.  

بعد شستص را از بالا جابجا می‌کند به پایین. 

: همین که طرف اون بالا نشسته می‌گه بکشیدش.  

تایید می‌کنم و او ادامه می‌دهد: شایدم این ماتادور می‌گن. همون گاو بازیه. حالا مدرنیزه شده می‌شه: فوتبال. 

بعد پیاده می‌شوم.

روایت دوم-  گفتگوها در طول روز ادامه دارند:

- شما چی می‌زنین؟ 

در حالی که با شروع خندیدنش چین‌های سوخته‌ی کنار چشمهایش جمع می‌شود می‌گوید: ماندولین. 

- ما هیچ سازی نمی‌زنیم. فوق فوقش تسبیح می‌زنیم. 

: ای بابا. ما خوبیم. یه کسایی هستن که همینطوری را به را  طفل 18 ساله میزنن. 

روایت سوم- یک روز صبح دوست ما که اتفاقا در خوابگاه دانشگاه مهمان ما بودند شروع کردند به حل مهمترین مساله‌ی ممکن در حول و حوش خود. ایشان با درایت تمام سوال زیر را از هم اتاقی‌ها می‌پرسیدند و به نوعی مکاشفه‌ای درباب نحوه‌ی لباس پوشیدن و حاضر شدن برادران برای رسیدن سر کلاسهای دانشگاه می‌فرمودند: 

شما وقتی شلوار می‌پوشید، می‌ندازید کدوم وری؟ 

روایت آخر- فوتبال و جام جهانی حالا ماتادوری باشد، از قومیتهای مختلف تشکیل یافته باشد، به طور کلی بی اهمیت باشد، می‌تواند برای عده‌ای پول ساز باشد که به راحتی بالا آمدن خورشید از افق، می‌توانند و انجام می‌دهند. خوشی مردم نیم روز است و باقیمانده‌اش منفعت سالیان است که کفاشیان‌ها برای آقازاده‌شان یک پورشه‌ی 2014  دیگر نیز تهیه فرمایند.