360 درجه

360 درجه

روزمره -ادبیات داستانی و غیره
360 درجه

360 درجه

روزمره -ادبیات داستانی و غیره

ای قوم به حج نرفته کجایید؟

ای قوم به حج نرفته کجایید؟ 

1- زمانی حج رفتن برای ایجاد برادری بیشتر و ایجاد جمعیت و اتحاد بین مسلمانان بود. یک جور احوال پرسی پیشرفته که آدمها شانه به شانه‌ی همدیگر می‌توانستند طواف کنند. و البته قیاس مع الفارق آن همین شانه به شانه‌ی هم و گاهی معانقه کنان به مقصد رسیدن در متروست که شاید ما از آن درست استفاده نمی‌کنیم.  

2- مجلس ضربت زدن بهرام بیضایی به شکل نمایشنامه‌خوانی در حال برگزاری است. علی عمرانی را هم که مانند نقش بر سنگ کودکی ما نشسته، آنجا دارد روخوانی نمایشنامه می‌کند. اگر گرمای تنوره کش مرداد گذاشت، می‌روم. اما حیف که روزگار گذشته ربطی به گرما ندارد. 

3- این همه سال مهندسی خواندن، چیزی ته کیسه‌مان نگذاشت، ولی تا این ورقهای کناری پله برقی، از جلوی چشممان کنار می‌رود طوری قدم می‌زنیم و تسمه و قرقره‌ها را نگاه می‌کنیم انگار آمده‌ایم گردش علمی.  

4- یکی از خطیهای مسیر انگار به جای اینکه ما را آدم زبان درازی بداند، هر روز کلی محترمانه پیدایش می‌شود و اگر 5 متر آن طرف تر هم پیاده‌مان کند کلی عذر خواهی می‌کند. خلاصه اینطوری است که ریختن موی سر یک جور احترام اتوماتیک دارد که لابد سعدی هم ازش حکایتی استاندارد دارد. 

5- این قوم به حج نرفته ی هنرمند و به طور کلی چهره، روز قدس را هر چه بهتر برگزار کردند بدون هیچ نقد و مسخره ای. عشق کردم از دیدن پرچم های نقاشی شده روی صورت و بُر خوردن حسابی رنگ ها بر روی آن.