آلبرکامو یک جمله ی معروف دارد به این مضمون که مردان اهل نمایش هستند و زنها تماشاچی آن هستند. توی این مردها کلی بدن ساز و عزیزم چه هیکلی هستند که نمایشهای جالبی اجرا میکنند. یک عده از دوستان شفیق هم هستند که همکاریم و به انواع ورزشهای سازمانی مشغولند. یعنی ماهی دو دفعه از طبقهی دوم اسباب کشی میکنند، گردگیری میکنند. کاغذ دیواری نو میزنند به دیوار، منشی جدید استخدام میکنند و میروند طبقهی چهارم، بعد با بهمن همین امسال دعا میکنند بر گردند همان طبقه، چون زانو درد گرفتهاند و آسانسور هم خراب است. در این بین زنانی هم هستند که تمام این ورزشها و نمایشها را باور میکنند. 1- دوید و آمد و خودش را رساند به آسانسور. گوشهایش را انداخته بود بیرون چون چیز مناسبتری برای بیرون انداختن همراهش نبود. پرسیدم : شمام جابجا شدین؟
توی درز آسانسور زل زده بود که برگشت و خیلی جدی مثل جلسهی پایان نامه، گفت: ما هولدینگیم، کسی نمیتونه ما رو جابجا کنه.
2- داشت نصیحت میکرد بعد گفت: حالا از من گفتن، سال دیگه من توی اتوبان تهران قم مرحوم میشم، ولی تو میگی خدا بیامرز خوب راهنماییم کرد.
گفتم: حالا چرا تن ماهی رو نمیجوشونی ؟
- این همه قرعه کشی شرکت میکنیم برنده نمیشیم، حالا این باکتری خفن تن ماهی میشه نصیب ما بشه؟ این انصافه؟ آقا جان ما اصلا اهل رحمت نیستیم. ما شانس نداریم. تند هم میریم. خوب هم میریم.
3- گفتم : برادر تو چرا اینقدر تعارفی هستی؟
گفت: ما اهل تعارفیم کلا. مثلا به جای تریاک و سیگار و اینها میگیم: رساندن غبار غلیظ به حلق مبطل روزه است.
4- دربارهی خانوادهشان صحبت میکرد. اینکه پدرش اگر سفر خارجی برود تایلند، شهر خانواده -پاتایای سابق- نیست. راست میگفت. از اون خانوادههاش نبودند. من هم سعی کردم این داستان بلند و زیبا را گوش کنم. آن لیدی هم ادامه میداد: بابام هرسال خودش پوشالهای کولر رو عوض میکنه.
- آخه طرفای شما که ساخت و ساز نیست، که خاک بگیره خراب بشه.
- نه خوب. ما خونوادگی یک سری کارها رو هر سال انجام میدیم: تعویض پوشال کولر، زدن رنگ آبی به کف استخر، سفر درست و درمون.
- همین؟
- خوب آره چون خونوادهی ما اقعا اهل مبل عوض کردن و دامبال و دیمبوی الکی نیستن.
5- اول برادرش آمد با همان عرقگیر نشست روی مبل و یک سلام دهم ثانیهام به سمت ما حواله داد. خودش هم بالاخره از توی اتاق پیدایش شد. آمد و سلام و احوال پرسی کرد.
گفتم: امیر قبل از اینکه بریم سر پروژه
- بگو.
- امیر شما همه باید با عرق گیر بگردین تو خونه؟
- آره تازه بابام هم الان میآد همینطوریه.
- بعدش میدونی عرق گیر همینطوری خالی خالی هم جرمه؟
- باشه ولی ما همه اعتقاد داریم مرد باس با عرق گیر بشینه و مشکلاتش رو حل کنه.
پ.ن: ما بر این باوریم که نوشتن مطالب لوس فقط برای فراموش کردن و طی کشیدن کف- دقیقا معلوم نیست کجا- به کار می رود و ارزش ابتذالی دیگری ندارد.