پروردگارا خوابی؟ آخه چرا؟
زندگی همهاش طنز و تفریح و دری وری است. از وقتی تصمیم میگیرید نقش یک راهزن پر رو را که پایش روی خرخرهی پدر و مادرش است ترک کنید و دستتان برود توی جیب خودتان، اولین مفهومی که یاد میگیرید دری وری است. دقیقا دوست دارید لخت شوید و آن آدمی که توی کار و جامعه به نظر میرسید نباشید. مهمانی بگیرید و خر بازی دربیاورید. توی ادا در آوردن و مسخره بازی با هم رقابت هم میکنید. حتی حاضرید برای اینکه دیگران هم دری وری را باور کنند، دامن بپوشید و با آن توی جمع دری وری دوستان، ظاهر شوید. آّب معدنی نخورید و کیلومترها از شهر دور شوید و از دستشویی صحرایی و آب زلال چشمههایی که ممکن است هزار میکروب داشته باشند و به راحتی شما را به قهقرا ببرند استفاده کنید. غذای اخ و تفی هیزم پز را با بوی دود، درست کنید و هزار تا پشتک واروی دیگر بزنید که فقط خود هفتگیتان نباشید.