360 درجه

360 درجه

روزمره -ادبیات داستانی و غیره
360 درجه

360 درجه

روزمره -ادبیات داستانی و غیره

در اخلاق مدیران شرکتها و بنگاه ها

وقتی تراژدی شروع مدیریت و علم مدیریت و تاسیس رشته‌ی مدیریت و موج مهم و جدید MBA   توی ایران مصادف شد با مشاوران مدیریت نسل اول. همانهایی که حسابی ذوق و شوق داشتند و توی تمام زمینه‌های جدید مدیریت انگشت می‌کردند ما هم رفتیم توی چند تا از تیمهای تازه تاسیس مدیریتی توی کشور تا از غافله عقب نباشیم. ارشمیدسهای کوچولویی بودیم که در کسوت مشاور مدیر می‌رفتیم سراغ مدیر و با بدن برهنه فریاد می‌زدیم اورکا اورکا. الان فهمیدم مثلا سازمانی که داریم مطالعه می‌کنیم یا موضوعی که حسابی گیرکرده است کجایش ایراد دارد و به قولی راه برون رفت ازش چیست. یک جور فیلسوف قاره‌ی مدیریت در ایران به حساب می‌آمدیم  و در انزوایی که برای خودمان اختراع کرده بودیم از نردبان مفاهیم جدید بالا می‌رفتیم. الان اما اوضاع عوض شده است. مشاوران مدیران موی دماغ‌هایی محسوب می‌شوند  

 که به جهت تعارف و تنبیه سازمانی از طرف یکی از عوامل قدرت زا در بدنه‌ ی سازمان به این کار مشغول است. این هبوط مشاورهای مدیریتی خیلی شبیه تبدیل تراژدی مدیریت به کمدی مدیریت درسازمانهای ما است. باور کنید اینقدر اتفاقهای خنده دار در شرکت خودمان و شرکتهای دیگری که ارتباط دارم و می‌شناسم دارد اتفاق می‌افتد که رسما جوکهای خنده دار تری حتی از آن تلگرامی‌هایش محسوب می‌شود. خدا به دور. با مدیریت منابع انسانی شرکت صحبت می‌کنم. یک خانم مساله دار توی شرکت هست. بعد از صحبت می‌رسیم به این جواب خنده دار  که آدم سالم را دو دستی روی تخت بستری می‌کند: آره من می‌گم ایشون تن صداش بلنده چون اصلا توی آپارتمان زندگی نکرده همش تو خونه‌ی بزرگ بوده. واقعا پاسخ غریبی است. یعنی مثلا اگر ما روستایی ها که ممکن است توی خانه‌ی 220 متری زندگی کرده باشیم و احتمالا سر زمین هم رفته‌ایم، مردانه، صدایمان بایدخیلی خیلی بلندتر باشد.  تا همین یک ذره نوشیدن از این استدلال کافی است دودمان هر چی مدیریت منابع انسانی یا به تعبیر جدیدتر سرمایه های انسانی را به فنا بدهد. یاد داستان کوی دانشگاه و سرقت ماشین ریش تراش از جوی آب مقابل دانشگاه افتادم. 

پ.ن: به طرف می‌گویند: آقا نرو به  فنا می‌ری‌ها 

- نه آقا. ما همه به داییمون رفتیم.