360 درجه

360 درجه

روزمره -ادبیات داستانی و غیره
360 درجه

360 درجه

روزمره -ادبیات داستانی و غیره

تعطیلات چطوری سپری می شود؟

اهل فامیل هر کدام تعطیلاتشان را طوری سپری می‌کنند. یکی به یاد ویلایی که  توی سالهای دهه‌ی شست با برادرهایش  نزدیک فشم داشته و الان هیچ خبری از آن نیست جلوی تلویزیون می‌نشیند و خیره نگاه می‌کند. بعد یکهو احساس می‌کند کولر باد خنکی دارد، و خاطره‌ها به همین راحتی می‌بردش کنار ویلایشان. چرا فروختند به خاطر برادرهایش. به خاطر اینکه وقتی زن برادرها آنجا بودند خودش رودربایستی می‌کرده و سعی می‌کرده زن و بچه‌ها را برندارد و نبرد ویلایشان. شبهای خنک و درختهای البالو که توی شیب کوه رها بودند و نمی‌شد هیچ ساختمانی را با درخت آلبالویی نشان کرد. درختهای توت که روی پشت بامها تور سفیدی از توت پهن می‌کردند. پسرش تعریف می‌کرد که این روزها رفته‌ و اینقدر دور و بر ساختمانشان چرخیده و زل زده است به رنگ سفیدی که چند بار بازسازی شده است، تا صاحب ملک آمده و دعوتش کرده‌است تو. بعد هم گفته که هنوز هم اینجا متعلق به شماست. حالا که چند دست چرخیده  و برد و باخت این ملک خریدن، ریخته، دارند تعارف می‌کنند هر وقت خواستید بیایید توی ملکتان.