360 درجه

360 درجه

روزمره -ادبیات داستانی و غیره
360 درجه

360 درجه

روزمره -ادبیات داستانی و غیره

شباهتهای سریال دراکولای مدیری و آدمهای معمولی رامبد جوان

سریال دراکولای مدیری واقعا افتضاح و تکراری و غیر قابل تعقیب است. داستان تکراری اینکه مدیری سرمایه دارها و تازه به دوران رسیده ها را قبول ندارد ولی خودش هم از این تیپ آدمهاست و شاید خبر ندارد. کلسیون ماشین و ساعت و اسنوکر بازی متعلق به طبقه‌ی متوسط نیست. به خودش مربوط است ولی رامبد  جوان هم دچار همین گرفتاری تکراری در سریال #آدمهای_معمولی شده است. برای اینکه یک سریال جذاب داشته باشیم کافی است که شبنم مقدمی جیغ جیغو بیاید و کل تصویر را با لات بازیهای تکراری‌اش پر کند.  

 همینقدر هم سریال آدمهای معمولی که رامبد جوان درست کرده. نچسب تر از کمند امیر سلیمانی داریم؟ خانم جیغ جیغویی که به لطف شبکه ی خانگی با رژ پر رنگ تر دیده میشود. شاید اگر مرحوم جمیله شیخی نبود هیچ وقت آتیلا پسیانی سکوی تئاتر را پر نمی‌کرد. بعد همینجا توی این سریالهای خانگی هم بی مزه‌تر از همیشه وجود دارد. مشکل چنین سریالهایی این است که فکر می‌کنند به مسایل جدید و جاری می‌پردازند ولی لحن مسخره و لوس این سریالها باعث می‌شود حتی برای 10 ثانیه هم جلوی تصویر توقف نکنیم. این نسل از سریال سازها هیچ وقت نتوانسته‌اند نویسنده‌های حسابی تربیت کنند برای همین دچار مشکل جدی متن و شوخیهای ریز و درشت متنی هستند. دیگر کسی با هیچ کدام از حرکات این نوع سریالها غافلگیر و یا خوشحال نمی‌شود. امتحانش مجانی نیست.  این سریالها احتمالا فقط در جهت برآورده کردن نیازهای شخصی اسپانسرهای برج ساز و بساز بفروش تهیه میشود و لاغیر. 

جزئیات قرار داد 25 ساله ایران و چین- نفت حمل و نقل و نیروی نظامی

گامهای ابتدایی قرار داد ایران و چین سال 2016 قبل از تحریم های آمریکا علیه ایران مصوب شده است. در بخش کنونی قرارداد، جنبه های نظامی به این قرارداد بین ایران و چین و روسیه اضافه شده است. 40 روز دیگر بقیه‌ی قرارداد تصویب میشه. 5 دوره ی 5 ساله داره. سه بخش اصلی دارد. نفت و گاز. گسترش و بازسازی حمل و نقل ایران. حضور نظامی روسیه و چین در ایران.

این قرارداد چیز جدیدی نیست ولی بالاخره به همت مسئولین جمهوری اسلامی  این قرارداد عملی شد. قرار شد چین  280 میلیارد دلار    در زمینه های نفت و گاز خرج نماید. پروژه های نفت و گاز پروژه های متوقف در ایران را اول از همه شرکتهای چینی انجام بدهند. و ما یعنی مهندس و کارگر ارزان ایرانی برای آنها کار کنیم.  چین اختیار دارد تمام یا بخشی از محصولات نفتی ما را مثلا در بخشی از سال بخرد و یا در بخشی از سال نخرد. چین باید بدون قید و شرط 12 درصد تخفیف بگیرد و پرداخت می‌تواند تا دو سال به تعویق بیفتد. قیمت گذاری نفت توسط چین انجام خواهد شد. چین مکلف نیست به ما ارز قوی بدهد.

توافق 25 ساله ایران و چین
توافق 25 ساله ایران و چین

ارز سومالی ترکمنستان و اینها را هم می‌تواند به ما  پرداخت نماید.  ارز ضعیف با 8 تا 12 درصد کسورات،  نقد می‌شود. 6 تا 8 درصد هم کسورات  به خاطر ریسک عملیاتی مربوط به تحریمهای آمریکا از مبلغ برآورد شده توسط چین برای نفت ما کسر خواهد شد. اما زیر ساختهای حمل و نقل: چین از سال 2013 از پروژه ی جاده ابریشم چین به خاور میانه تا آفریقا رو نمایی کرد. قرار است  جاده ابریشم دریایی، خاکی و یخی که بخش آخر آن از روسیه عبور می‌کند، در این پروژه اتفاق بیفتد. در این طرح که هنوز جزییات آن معلوم نیست هم قرار است. کارگر ارزان ایرانی برای چینیها تولید کند و چین از طریق همین جاده‌ی ابریشم به دنیا صادرات داشته باشد. در بخش نظامی هم چین و روسیه  به سپاه کمک می‌کنند تا صنایع حساس خود را گسترش دهد و البته پایگاه‌های مستقل خود را در ایران اسلامی خواهند ساخت. این هم جهش تولید و عبور از مانع ها و چالشها. تورو خدا نگذارید کار چینیها توی اداره جات ما گیر کنه و عقب بیفته. مرسی

تفاوتها ی شخصیت نور الدین در سریال نون خ و نقی معمولی در سریال پایتخت

نورالدین یعنی سعید آقاخانی یک کرد بی تعصب به قومیت خویش است همانطور که نقی معمولی حتی منتقد مازندران هم هست و در مجموع هر دو بی تعصب به قومیت خویش طراحی شده‌اند. نورالدین فرصت طلب نیست. دست روزگار پای او را به ماجراها باز میکند چون قلب بزرگی  دارد و همه ی اهالی بهش مراجعه می‌کنند. نقی معمولی اسم پهلوان را یدک می‌کشد ولی پهلوانی از امروز ایران است که بیشتر از خود پهلوانی درگیر معیشت و شهرت پهلوانی است. یک آدم معمولی که فرصت طلبی و دورویی ها و خالی بندیهای کم رنگ یک فرد ایرانی را دارد و البته نور الدین بر خلاف این حرفها یک شخصیت استاندارد جهانی است. دروغ نمی گوید. فریب نمی‌دهد و اصول و چهارچوبهای مشخصی همانند یک انسان جهان وطن استاندارد دارد که زیر عبای لهجه‌ی کردی‌اش پنهان شده است. نقی معمولی باید به قدرت متصل باشد، تا نفس بکشد. نقی معمولی باید خیلی خاکستری باشد تا معلوم شود در دنیای معاصر هیچ پهلوانی وجود خارجی ندارد. نقی معمولی فرصت طلب و در عین حال دلسوز است.  ادای هیچ کسی نیست جز انسان رانده شده و منزوی ایرانی که آینده اش در گروی پیش بردن معیشت و متصل شدن به منبع مضحک قدرت است. پادویی که استادکارش را دست می‌اندازد ولی مجبور است باهاش روزگار سپری کند.  اما نورالدین اینطوری نیست. نورالدین اولین بار است یک کرد را نه در مقام مخالف و یا موافق جمهوری اسلامی، نشان می‌دهد. نور الدین ورای کرد بودنش، یک انسان کامل و غنی به نظر می‌رسد که دست روزگار پایش را به هر ناکجایی باز می‌کند و الا نور الدین هم یک انسان معمولی و البته غیر منفعل است. چیزی که جامعه‌ی ایرانی ما در خود ندارد و یا به حاشیه رانده است. انسان فعال.  نور الدین نسخه ی قابل باز گشت و بازگشایی مجدد از  یک انسان ایرانی است. 

ما آرامیم. شما چطورید؟

ما هر کداممان یک گوشه‌ای مشغول کاری هستیم. یکی دارد طرح می‌زند بعد بعضیها را مثل دراگونهای کلش، یک مرحله می‌برد جلوتر. یکی سریال جدید آمریکایی و تازه هارد به هارد شده می‌بیند. مستندها را من مثل پیرمردهایی که هنوز به سن راز بقا نرسیده‌اند می‌بینم. آن یکی کنکاشی بر جدید‌ترین شخصیتهای سینمایی دنیا دارد و فرق ندارد که خبری از توی یوتیوب باشد و یا توی مجله‌ی 24 سینما. مادر خودش به تنهایی قبل از خواب آخرین کتابهایی که از ما غنیمت گرفته است را با نور چراغ مطالعه‌ی مهتابی‌اش، ضد عفونی می‌کند. ورق به ورق. کلمه به کلمه. پدر گاهی پای تلویزیون یا فیلمی که گذاشته‌ایم و قرار بوده هر شش نفر ببینیم خوابش می‌برد ولی به هر حال درست سر نقطه‌ی عطف دوم به داستان گیر می‌دهد. تیز و هوشیار می‌نشیند و مچ باریک کارگردان را توی دستش فشار می‌دهد. اینطوری نشان می‌دهد فضا آرام است و مهمانهای امشب خیلی استاندارد آمده و رفته‌اند. این اوضاع بخشی از تعطیلات است که بدون موضوع کاملا خیالی ای به نام سینما قطعا هیچ رنگ و بویی نخواهد داشت.

با سر و صدای همسایه چه کنیم؟ سر و صدا عاملی توان فرسا

من به سر و صدا حساس هستم ولی زنم همیشه می‌گوید: وا؟ مردم نباید زندگی بکنند. برای همین قانع می‌شوم و می‌گویم. خوب حالا طرف پاسی از شب را باید میز و صندلی و مبل جابجا کند چون بخشی از زندگی است. اینکه دارد مهمانهایش را یک ساعتی، هر ساعتی از شبانه روز کیش می‌دهد تا بروند به لانه‌شان هم بخشی از زندگی است. خدا حافظی و ابراز احساسات هم بخشی از زندگی است. اینکه همسایه‌ها گاهی تا دوی صبح مهمان دارند و بلند بلند می‌خندند و قه قهه های مستانه‌شان هم در فضا پخش می‌شود نیز بخشی از زندگی سالم است. یاد این جمله افتادم که می‌گفت آزادی یعنی مشتت تا آنجا آزاد است که به صورت من نخورد. بعد یادم می‌آید چقدر داغ است حال نخودی که توی آب گوشت دارد بالا و پایین می‌رود و اصلا بین آن همه نخود و لوبیای دیگر خیلی قابل اعتنا نیست. در ضمن کسی هیچ وقت ندیده است یک نخود به خودی خود و بیخودی از ظرف جوشان آبگوشت پرت شود بیرون. مشاهدات نشان می‌دهد آدمهای زیادی درگیر اذیت شدن و اذیت کردن دیگران بابت سر و صدا هستند و متاسفانه ساخت و ساز قوانین سخت گیرانه برای عایق صدا ندارد. به علاوه همین حالا هم نهاد نیروی انتظامی ناتوان از ظرایف حل و فصل بحث سر و صداست. مزاحمت صدا یک مزاحمت واقعا توان فرساست که بایستی برای آن قوانین ویژه اتخاد بشود تا کیفیت زندگی و خواب و خوراک شهروندان تحت تاثیر قرار نگیرد. 

بنگاهیها یا همان مشاورین املاک برای پیشبرد کار بابت همسایه ی پر سر و صدا دروغ میگویند.  فرهنگ آپارتمان نشینی درباره ی مهمانیها و رفت و آمد توی راه پله و بستن و باز کردن دربها وجود ندارد. بارها دیده ام بابت یک بازی فوتبال بچه ها توی پارکینگ نیروی انتظامی دخالت کرده و دخالتش کمتر از دخالت ادیسون در شرکت برق منطقه ای تهران بزرگ بوده است. در شهرستانها اوضاع حتی بدتر است.  به نظر می رسد هیچ کجای دنیا به جز هند و شهرهای فوق شلوغ تایلند، چنین سر و صداهایی  به صورت دایمی  و فرساینده وجود نداشته باشد که دولت به هیچ روی ترفندی برای مهار سر و صداهای مزاحم و بالا بردن کیفیت زندگی شهروندانش ندارد.