ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 |
همهی آدمها چنین قصههای تلخی دوست ندارند. دقیقا دارم نمایشنامه های مارتین مک دونا را میگویم. الان سلیقهی آدمها تراژدی و کمدی به شکل مخلوط آن است. نوبر بازار همین است که این کثافت لزجی که ده پانزده سال جوانی معاصر شما را احاطه کرده است بردارید و به همان شکل کمدی زندگیاش کنید. توی داستانهایتان بیاورید، باهاش تئاترهاتان را دراماتورژی کنید. ژانر سینمایی واجبی مثل ژانر پوچ گرایی
ادامه مطلب ...خجالت یعنی هزار بار روزگاری را مرور کنی. هی بگردی و ببینی اینطوری که پیش میرود باید فلان جا فلان حرف را میزدی یا بر عکس فلان حرف را نمیزدی. باید از کسی دورتر و دورتر سوال کنم. کسی مثل یک کشیش آن طرف پرده که نشناسدم. همینطوری هی خودم را در معرض تابش رادیو اکتیو قضاوت دیگران قرار بدهم. سالهای سال باید بگذرد و ماهها از این روزگار رد شده باشد. آلبرکامو در یادداشتهای روزانهاش گفته است: شجاعت زندگی آدمی است.
ادامه مطلب ...