360 درجه

360 درجه

روزمره -ادبیات داستانی و غیره
360 درجه

360 درجه

روزمره -ادبیات داستانی و غیره

آمریکایی آسان، ایتالیایی سخت، دیپلماسی پینگ پنگ

باید بدهم دور بازویم را خالکوبی کنم. چند قلو بزایید، دومی و سومی را رایگان ببرید. اصلا این از باب هزینه‌های پرداخت شده بابت بچه‌ی اول و لباس، اسباب بازی کهنه‌های ایشان که به طور رایگان به بچه‌های  بعدی منتقل می‌شود هم نیست.   

  به نظرم اینقدر موضوع بی بچه‌ماندن و جفت گیری به شکل درختان، در بین جوانهای روی لبه‌ی باروری، مهم شده است که تمام نهادهای خیزنده باید به پا خیزند و اولین گامهای مثبت در این زمینه را بردارند. مهم نیست شاید هم رفتم و دور این یکی را نوشتم: روح منی رونی کلمن. اینطوری برای مقام معنوی بدنساز مهم و با پشتکاری مثل رونی کلمن هم ارزش قایل شده‌ام. تازه امروز هم دیدم که یک ایتالیایی که احتمالا از اقوام هیز مارکوپولو بوده است، حسابی برای دخترهای دودگرفته و افسرده‌ی تهران، نقشه دارد. عکسی از پل طبیعت یا همان پل ارتباطی آب و آتش به پارک طالقانی،  انداخته و با هیز بازی تمام، جاذبه‌‌های  گردشگری تهران را دانه به دانه هدف قرار داده است. سالها پیش از این یک مساله‌ی معروف نیوتنی در علوم سیاسی، هیات اعزامی پینگ پونگ بین چین و  آمریکا بود. حالا باید اینجا بنشینیم ببینیم پارک لاله را که خود تهرانی‌ها نمی‌روند مگر بخواهند مواد بخرند، چطور آمریکایی‌ها فلزیاب زده‌اند و کشف کرده‌اند. حتی خرده شطرنج بازهای نزدیک فرهنسگرای محترم بهمن هم جرات نمی‌کنند روز روشن یا با آتیش روشن به چنین مواضعی گشت و گذار کنند ولی الان وزارت خارجه‌ی جمهوری اسلامی محترم سعی دارد هر جای تهران و ایران که شد یکی دو تا عروسک آمریکایی طور بگذارد تا یک جور فوتومونتاژ کرده باشد. برای همین فردا اگر دیدی روی برج شهیاد هم دو تا آمریکایی هست تعجب نکنید و به همین دعوا و ترافیک و عصبیت خودتان ادامه بدهید چون اصلا ربطی به ما ندارد. البته در اینگونه موارد هم ممکن است یکهو حلیم سید مهدی تجریش را قرق اعلام کنند و حلیم و سرپل تجریش و کوه مقابلش تا آنجا که چراغ دارد را یکهو قرق بفرمایند تا یک جفت جهانگرد، بدن ساز آمریکایی با ایرانیهایی که آن تو گیر افتاده‌اند، آش بازی کنند: بیگیرم برات. بعد عکس آقای آمریکایی مهربانی را منتشر کنند که یک جفت ژتون سبز بابت آش رشته‌ی مهدی را دارد جلوی دوربین به هم می‌سابد. آخ بیا و ببین روابط ایران و آمریکا چقدر چرب و خوب شده است. به امید آن روز. یک زمانی یک جماعتی به نام انجمن دوستی جوانان ایران و آمریکا وجود داشت. که بعد از تعطیلی سالیان، تبدیل شد به همان فقره‌ی کانون زبان ایران یا به قول دختر خاله‌ی کوچکترمان، ILI . به همین ترتیب الان که اوضاع دور بازوی ما نشان می‌دهد، می‌شود دوباره راهکارهای جفت یابی و باروری مناسب و متناسب با شان ایرانی را از جوانان آمریکایی نوش کنیم  و سر عافیت در پای رشادت افکنیم که این وضع یک 69 کامل در ارادت به روشهای نوین و ساختار شکنانه باشد. حال معین نیست که جوانان ایتالیایی زودتر تهران را فتح خواهند نمود یا گره کار به همان وضعیت فوق الذکر، از دست توانای جوانان آمریکایی صادر خواهد شد. 

دیپلماسی محترم شرکت محترم ما در زمینه ی برخورد با اولیور توییست(اولیور پیچاننده ) در جهت کنترل مصرف موز و دیگر وسایل باروری 
به زودی بر روی درب دستشویی: 
همکار گرامی، سهمیه هر نفر دو برگ دستمال کاغذی وجه رایج مملکت برای شستشو است. لطفا رعایت فرمایید.