360 درجه

360 درجه

روزمره -ادبیات داستانی و غیره
360 درجه

360 درجه

روزمره -ادبیات داستانی و غیره

آنا خسته است- یادداشتهای فئودور داستایوفسکی (داستان یوسفی )

آنا تمام غرغری است. درباره‌ی همه چیز غر می‌زند. طوری است که انگار با این کلمات و فحش و فضیحت آدم را جارو می‌کند و از خانه بیرون می‌اندازد. می‌گوید اگر به همان دهاتی اطراف کروشما شوهر کرده بودم الان کلی قواره زمین ریز و درشت پشت قباله‌ام بود که فقط باید می‌رفتم از آن بالاها با بالگرد، انعکاس آیینه‌ای آب تویش را می‌دیدم. می‌دیدم از آن بالا کلی زن کشاورز چاق و چله در حال نشا کردن زمینهای من هستند. بعد اشکش را با دستمالی که گوشه‌اش به لاتین نوشته آنا پاک می‌کند. بعد با گریه می‌گوید: آنای بیچاره. هنوز هم هم کلاسیها و دوستانم توی کالج بهم زنگ می‌زنند و می‌گویند: آنا یادته، ولادیوف چقدر موس موس می‌کرد بیاد خواستگاریت؟ چقدر دست گل می‌فرستاد دم کالج؟ چی شد؟ گریه دوباره امانش را می‌برد. بچه را بغل می‌کند. بچه با اشکهای آنا بازی می‌کند. می‌گویم: خوب دیگه دست روزگار اینطوریه دیگه. هوا دارد گرم می‌شود. به بیرون نگاه می‌کنم. می‌گوید: این بی تفاوتیها و خربازیهای تو منو می‌کشه. لااقل می‌رفتی از پدرت یه زمینی چیزی می‌گرفتی.   ادامه مطلب ...