360 درجه

360 درجه

روزمره -ادبیات داستانی و غیره
360 درجه

360 درجه

روزمره -ادبیات داستانی و غیره

روایتهای من و سامان-2

سامان آمده‌است خانه‌مان. نیمه شب است ودیگر اصرار چندانی به ورق بازی نمی‌کند. البته سامان در این زمینه‌ توانایی ویژه‌ای دارد. مثلا اگر رفته بود جلوی بهارستان و این پروتست عظیم برای وقت تلف کردن با ورق بازی را انجام داده بود همه‌ی مشکلات حل شده بود. تقریبا چند سالی است می‌شناسمش و تقریبا همیشه اصرار غریبی به این بازی منحوس دارد.  

ادامه مطلب ...

چند بار مردن در شبانه روز

1- دوست لامصب عزیز چرا کتاب نمی خونی ؟  می دونی هاینریش بل از همین تجربه های امروز ما که قراره کورمال کورمال رد کنیم نوشته ؟  می دونی آلبرکامو درباره ی جامعه اش گفته : فرانسوی یعنی کارمند و حقوق بگیر؟  به نظر شما این خیلی شبیه ما نیست؟  نمیشه تجربه های اونها رو تکرار نکنیم ؟ 

ادامه مطلب ...

پارک ملت به شرط چاقو

1- چیزی به همین راحتی تمام نمی‌شود ولی ما برای اینکه عادتهای زندگی را راحت حفظ کنیم، نیاز داریم برای خودمان دهن بین باشیم. از دیگران، چیز یاد بگیریم و بر مسیرهای از پیش رفته‌ای که هر چند مال رو هستند، قدم بگذاریم. 

ادامه مطلب ...

فوبیای تکنولوژی دارم

تصور کنید یک آدمی آنقدر کمال گرا باشد که تمام فیدهای خبری وسایتهای مهم را داشته باشد و هر روز هم بخواهد داستان غم انگیز خواندن تمام کتابهای دنیا و تسلط به زبانهای دنیا را در کنار ابرهای سوخته‌ی غروب با خودش برنامه ریزی و ارزیابی کند. چیزی نزدیک به جنون و تورم بیشتر و بیشتر.  
ادامه مطلب ...

به دعوت دوستان عزیز دانشگاهی

1- تمام وقت می‌توانی از آدمها ببری. اینها وقتی حتی یک سینمای ساده و فکسنی و پر ازبوی جوراب هم می‌روند، به دعوت یکی از دوستان عزیز رفته‌اند. انگار بقیه‌ی آدمها اصولا با کشیدن افسار، پی کردن، هی کردن و دیگر روشهای انگیزشی و تشویقی سر به سینما می‌گذارند.  خدا چنین خری را به همین سادگی توی دنیای هنر راه نمی‌دهد. باید سر و دست و دیگر اجزای مخالف هم را ازشان بیرون بکشیم تا بشود کسی که می‌توان به نوعی دستاوردهای مناسب از دلش بیرون کشید.  

ادامه مطلب ...