برای کوهنوردی باید به توصیههای عمومی برای کوهنوردی گوش کنیم:
1. آمادگی جسمانی: داشتن تجربه و آمادگی فیزیکی ضروری است.
2. تجهیزات لازم: ابزارهایی چون کفش مناسب، لباسهای لایهای، و تجهیزات فنی.
3. محیط زیست و ایمنی: بررسی شرایط جوی و توجه به محیط زیست بسیار مهم است.
4. همراهی با گروه: صعود به کوهها با گروه یا راهنمای ماهر ایمنی بیشتری دارد.
در اینجا اطلاعات ادغامشده درباره ارتفاع قلهها و زمان تقریبی مورد نیاز برای صعود به هر یک از کوههای معرفی شده را ارائه میدهم.
1. دماوند:
- ارتفاع قله: ۵۶۱۰ متر
- زمان مورد نیاز: ۲ تا ۳ روز (بسته به مسیر)
موقعیت: در استان مازندران، شمال شرق تهران.
دسترسی: شهر پلور نزدیکترین نقطه برای صعود است. جادههای آسفالت تا پلور وجود دارد و سپس مسیر کوهپیمایی آغاز میشود.
درجه سختی: متوسط تا دشوار. مسیر جنوبی مناسبترین مسیر برای مبتدیان با تعطیلات کامل است؛ دیواره شمالی برای کوهنوردان حرفهای.
تجهیزات مورد نیاز: کفش کوهنوردی مناسب، کرامپون و تبر یخ (برای مسیرهای پر برف)، لوازم کمپینگ، لباس ضد باد و سرما، و عینک آفتابی.
2. سبلان:
- ارتفاع قله: ۴۸۱۱ متر
- زمان مورد نیاز: ۱ تا ۲ روز
موقعیت: استان اردبیل.
دسترسی: جادههای مناسب تا مناطق دامنه مانند شابیل، و از آنجا صعود آغاز میشود.
درجه سختی: متوسط. به ویژه در فصل زمستان به دلیل سرما و باد بسیار دشوار است.
تجهیزات مورد نیاز: کفش مخصوص کوهنوردی، لباس گرم، کرامپون در زمستان، چادر و کیسهخواب.
3. علمکوه:
- ارتفاع قله: ۴۸۵۰ متر
- زمان مورد نیاز: ۲ تا ۳ روز (بسته به مسیر)
موقعیت: استان مازندران.
دسترسی: از کلاردشت به سمت رودبارک و ونداربن.
درجه سختی: دشوار، دیواره شمالی برای صعود فنی و حرفهای.
تجهیزات مورد نیاز: تجهیزات فنی کوهنوردی مانند طناب، هارنس، کارابینها، و تجهیزات یخی
4. توچال:
- ارتفاع قله: ۳۹۶۲ متر
- زمان مورد نیاز: ۱ روز
موقعیت: شمال تهران.
دسترسی: از طریق تلهکابین یا مسیر کوهپیمایی از ولنجک یا دربند.
درجه سختی: آسان تا متوسط. مسیر تلهکابین آسان و سریع است.
تجهیزات مورد نیاز: کفش مناسب برای کوهپیمایی، لباس ضد باد در زمستان.
5. زردکوه:
- ارتفاع قله: حدود ۴۲۲۱ متر
- زمان مورد نیاز: ۲ تا ۳ روز
موقعیت: استان چهارمحال و بختیاری.
دسترسی: نزدیکترین شهر چلگرد از طریق کوههای زاگرس.
درجه سختی: متوسط.
تجهیزات مورد نیاز: کفش کوهنوردی، لباس گرم، تجهیزات کمپینگ.
6. کازبک (کوه چهلچشمه):
- ارتفاع قله: ۴۰۴۰ متر
- زمان مورد نیاز: ۱ تا ۲ روز
موقعیت: استان کردستان، نزدیکی شهر بانه.
دسترسی: از طریق جادههای محلی و مسیرهای کوهستانی.
درجه سختی: متوسط به دلیل شرایط متغیر آبوهوایی.
تجهیزات مورد نیاز: کفش مناسب، لباس گرم و ضد باد، تجهیزات کمپ.
7. شیرکوه:
- ارتفاع قله: ۴۰۷۵ متر
- زمان مورد نیاز: ۱ تا ۲ روز
موقعیت: استان یزد.
دسترسی: از شهر یزد با یک سفر کوتاه و سپس صعود.
درجه سختی: متوسط.
تجهیزات مورد نیاز: کفش کوهنوردی و لباس برای تغییرات دمایی.
8. سهند:
- ارتفاع قله: ۳۷۰۷ متر
- زمان مورد نیاز: ۱ روز
موقعیت: استان آذربایجان شرقی، نزدیک تبریز.
دسترسی: جادههای آسفالت تا پای کوه و سپس مسیر کوهپیمایی.
درجه سختی: آسان تا متوسط.
تجهیزات مورد نیاز: کفش و لباس مناسب برای کوهپیمایی سبک.
9. تفتان:
- ارتفاع قله: ۴۰۴۲ متر
- زمان مورد نیاز: ۱ تا ۲ روز
موقعیت: استان سیستان و بلوچستان.
دسترسی: نزدیک به شهر خاش با جادههای محلی تا دامنه.
درجه سختی: متوسط به دلیل گازهای گوگردی و شرایط جو.
تجهیزات مورد نیاز: ماسک برای گازهای گوگردی، کفش مناسب، لباس گرم، و تجهیزات کمپینگ.
10. خلنو:
- ارتفاع قله: ۴۳۷۵ متر
- زمان مورد نیاز: ۱ تا ۲ روز
موقعیت: رشتهکوه البرز، نزدیک فشم
دسترسی: از جاده چالوس و سپس مسیر کوهپیمایی
درجه سختی: متوسط
تجهیزات مورد نیاز: کفش محکم، لباس گرم و تجهیزات کمپینگ
11. بینالود:
- ارتفاع قله: ۳۲۱۱ متر
- زمان مورد نیاز: ۱ روز
موقعیت: استان خراسان رضوی، نزدیک نیشابور
دسترسی: از جاده نیشابور به مشهد
درجه سختی: متوسط
تجهیزات مورد نیاز: کفش کوهنوردی، پوشاک مناسب
12. اشترانکوه:
- ارتفاع قله: ۴۱۵۰ متر (قله سنبران)
- زمان مورد نیاز: ۲ تا ۳ روز
موقعیت: استان لرستان
دسترسی: از شهر الیگودرز و سپس منطقه دربند
درجه سختی: متوسط تا دشوار
تجهیزات مورد نیاز: تجهیزات کوهنوردی کامل، لباس گرم
13. قلۀ ساواشی (تنگه واشی):
- ارتفاع قله: حدود ۳۰۰۰ متر
- زمان مورد نیاز: ۱ روز
موقعیت: استان تهران
دسترسی: از طریق پارکینگ تنگه واشی
درجه سختی: آسان
تجهیزات مورد نیاز: کفش محکم و لباس مناسب پیادهروی
14. تشکوه:
- ارتفاع قله: حدود ۳۶۰۰ متر
- زمان مورد نیاز: ۱ روز
موقعیت: استان همدان، جنوب نهاوند
دسترسی: مسیرهای خاکی و کوهستانی
درجه سختی: متوسط
تجهیزات مورد نیاز: کفش کوهنوردی و پوشاک گرم
آبشارهای ایران یکی از بهترین جاذبه های گردشگری ایرانه. هر استانی از این نعمت برخوردار؟ نه استانهای کویری ایران مثل یزد و کرمان فکر نمیکنم آبشار داشته باشند. ولی برای خود من آبشارهای ایران یکی از جذاب ترین موضوع های گردشگریه. یه کتاب هم درباره آبشارهای ایران دیدم. که مجید اسکندری نوشته و کتاب نفیسی هستش. با عکسهای رنگی که 330 تا از آبشارها رو تصویری معرفی کرده با کروکی دسترسی و لیست کامل آبشارهای ایران رو 750 تا گزارش کرده. بدیهیه با این خشکسالی گسترده بخش بزرگی از این آبشارها آب ندارند. پس اول از وجود آب در منطقه ی گردشگری ای که میرین مطمئن بشین بعد تشریف ببرین.
آبشار بیشه:
- موقعیت: استان لرستان، نزدیکی شهر خرمآباد
- توضیحات: این آبشار زیبا در دل جنگلهای زاگرس قرار دارد و از جمله مقاصد محبوب گردشگری در فصل بهار و تابستان است ارتفاع آبشار حدود متر است
آبشار شوی:
- موقعیت: استان خوزستان، نزدیکی شهر دزفول
- توضیحات: یکی از بزرگترین و زیباترین آبشارهای ایران محسوب میشود که در منطقهای کوهستانی واقع شده است ارتفاع آن حدود متر و عرض آن متر است
آبشار مارگون:
- موقعیت: مرز بین استانهای فارس و کهگیلویه و بویراحمد
- توضیحات: این آبشار یکی از بزرگترین آبشارهای چشمهای جهان است و از دل کوه بیرون میآید در فصلهای گرم، این منطقه مکانی خنک و دلپذیر برای گردشگران بهشمار میرود
آبشار لاتون:
- موقعیت: استان گیلان، نزدیکی شهر آستارا
- توضیحات: با ارتفاع متر، بلندترین آبشار ایران است و در دل جنگلهای سرسبز گیلان قرار دارد
آبشار کرودی کن:
- موقعیت: استان تهران، نزدیکی شهر لواسان
- توضیحات: آبشاری فصلی است که در فصلهای بهار و زمستان بیشترین حجم آب را دارد مسیر دسترسی به این آبشار بسیار زیبا و دیدنی است
آبشار گزو:
- موقعیت: استان مازندران، نزدیکی شهر شیرگاه
- توضیحات: در جنگلهای زیبای دوهزار و در مسیر رودخانهای بزرگ قرار دارد این آبشار به دلیل طبیعت بکر و دست نخوردهاش مورد توجه طبیعتگردان است
آبشار سیاهدره:
- موقعیت: استان ایلام
- توضیحات: این آبشار در دل کوههای زاگرس واقع شده و مسیر دسترسی به آن از طریق درهای زیبا و سرسبز است
آبشار کبودوال:
- موقعیت: استان گلستان، علیآباد کتول
- توضیحات: تنها آبشار خزهای ایران که اطراف آن را درختان و جنگلهای سرسبز احاطه کرده است
آبشار ورسک:
- موقعیت: استان مازندران، نزدیک پل ورسک
- توضیحات: در کنار راهآهن معروف ورسک واقع شده و یکی از جاذبههای طبیعی منطقه سوادکوه است
آبشار سنگان:
- موقعیت: استان تهران، منطقه سنگان
- توضیحات: آبشاری فصلی که در فصلهای بهار و اوایل تابستان، طبیعت اطراف آن بسیار سرسبز و دلپذیر است
آبشار ملکوه:
- موقعیت: استان سمنان، شاهرود، بسطام
- توضیحات: دارای چندین طبقه و محیطی آرامشبخش که برای پیادهروی و پیکنیک مناسب است
آبشار زمرد:
- موقعیت: استان گیلان، رضوانشهر
- توضیحات: در دل جنگلهای سرسبز هیرکانی و در نزدیکی روستای بره سر واقع شده است
آبشار ویسادار:
- موقعیت: استان گیلان، بندر انزلی
- توضیحات: یک آبشار زیبا با پل سنگی قدیمی که منظرهای دیدنی ایجاد میکند
آبشار هفتچشمه:
- موقعیت: استان البرز، جاده کرج-چالوس
- توضیحات: مجموعهای از چندین آبشار کوچک که در کنار هم چشماندازی زیبا را به وجود آوردهاند
آبشار لوه:
- موقعیت: استان گلستان
- توضیحات: در نزدیکی پارک ملی گلستان، با مسیری جنگلی و بسیار زیبا
بعضی از متنهای پادکست -رادیو فیکشنhttps://t.me/fictionradio - رو اینجا منتشر میکنم:
هر وقت میرم اینستا یا به قولی اینِستا حس عقب موندگی بهم دست میده. میگم الان طرف میاد میگه: هنوز اینو داری استفاده میکنی؟ بابا تو چقد عقب موندهای بعد حتی یه چیزی اندازه پیانو رو با طبر خورد میکنه. میره یه چیز کوچیک مث سیم ارتو دنسی میاره میگه: خوب عقب موندهی عزیز با این پیانوهای ما هر وقت یه چیزی دلت خواست زمزمه میکنی اینم وصل به هوش مصنوعیه نه اینکه کل قطعه رو بزنه ولی کمکت میکنه از اون حالت افتضاح در بیای. ویدئوی بعدی یه 20 لیتری مایع دستشویی رو میاره میریزه تو خلای کف آشپزخونه بعد میگه: هنوز اینجایی عقب مونده؟
- بله هستیم آقا. ادامه مطلب ...
جامعه ی خیلی خشنی داریم. من ذره ای این بابا رو موجه نمیدونم. ولی مردم حتما منطقی هست که دنبالشن. مردم لازم نیست حکیم باشن تا به راه صواب برن. بالاخره تا حدود زیادی به جبر روح تاریخی خودشون تاسی میکنن و البته این فحاشی بخشی از وجودشونه که از زبون این بابا میاد بیرون. کارگر بوده خاکیه از وضعیت بیچارگی بیرون اومده. همه ی چیزی که مردم ما تلاش می کنن ازش بیرون بیان رو داره. آزادی با همون تعبیری که مردم ما میخوان رو تجربه میکنه. صداقت داره.
ادامه مطلب ...
نسخه اسپاتیفای داستان با صدای نویسنده
رادیو فیکشن یک پادکست کمدی فلسفی روانشناسی جامعهشناسی اجتماعی تاریخی جغرافیایی ادبیاتی نجومی، بین سیارهای، آموزشی، جنسی، جسمی، روحی، و حتی پرورشی است. بهترین پادکست فارسی دنیا البته بعد از رادیو دیو، چنل بی، رادیو مرز ، پاراگراف ، اسطوراخ ، ایستگاه فضایی ، هاگیر واگیر ( هاگیرواگیر )، رادیو چهرازی ، ناوکست ، واوکست ، راوکست ، رادکست ، چکش ، بی پلاس، خلاصه کتابها ، کتاب باز، فلسفیدن ، رادیو واگن ، دکتر هلاکویی ، دور دنیا ، رادیو جولون ، آهنگ سفر ، کوله پشتی ، رادیو اپرا ، کمیکولوژی ، پادکست کرن ، پرگار ، دست نوشته ها ، میرکت ، یووری ، دور دنیا ، رادیو عجایب ، کلاف ، لوگوس ، هلی تاک ، هزارسرو ، بلاکچین ، ای میوزیک ، خانه های من ، فلسفه علم ، ده صبح ، رواق ، آهنگساز ، هاب کست ، پادکست کلیدر ، احسانو ، کرن ، ملامیم ، هیرولیک ، بقچه ، نیمه شب ، گپ دایو ، سینماسلف ، صادکست ، تاریک خانه تاریخ ، هزار تو ، رادیو بندر تهران ، اپیتومی بوک ، گارسه ، سبکتو ، دیج ایمیج ، بارون ، رادیو هفت ، نوآنس ، هوپوکست ، هری پاتر ، خودکست ، هیستوری پنل ، الف ، ایستگاه فردا ، تاریکخانه ، رادیو قرمز ، بوم ، ساتوری ، گردسوز ، سیناتا ، این حکایت ، تورق ، کتابخوان ، رادیو فندق ، هشتگ زندگی ، بادیو ، لوکتو ، پاراتک ، پیوست ، ترکمنصحرای وی ، آتیشی ولی سالم ، شفاجو ، عجایب ، دایجست ، کلاف، ساگا ، راوکست، مستی و راستی ، پرچم سفید ، گیگ ، آلبوم ، رادیو دال ، رادیو کار نکن ، کرن ، سولاریس ، احسانو ، فردوسی خوانی ، مترونوم ، پرگار ، رادیو آفساید ، میرکت ، روغن حبه انگور ، دنیای تکنولوژی و پزشکی ، بی گلوتن ، نگهبان ، راندوو ، لوح سفید ، رادیو ژاپن ، رشدینو ، فول استک ، سفر محتوا ، فینتاک ، تیمچه ، استارت باکس ، ملودایو ، عامه پسند ، طنین سرو ، درخت ، نهنگ ، جعبه ، ساعت صفر ، هزار افسان ، چیروک ، طعم مهر ، گوشه ، داستان شب ، درد و دل ، مولاناخوانی ، اعتراف ، بیتمیش ، پوشه ، آن ، میم ، پاپریکا ، هیستوگرام ، نگاتیو ، تد تاک ، دکتر هو فارسی ، وستروس ، میدنایت کست ، سکانس ، گوش فیلم ، ابدیت و یک روز ، فیکشن ، پاراتک ، دموورژن ، تکامل ، کرونوس ، صلح درون ، وقت خواب ، چسب زخم ، سکوت بره ها ، کاکتوس ، فوتبال لب ، رادیو آفساید ، ترجمان ، استرینگ کست ، دیالوگ باکس ، صدای پرسپولیس ، رادیو راه مجتبی شکوری ، پلی لیست ، کتابگرد ، رادیو پن ، پیزاین ، و صدها پادکست دیگر
این پادکست، آخرین پادکست تاریخ درباره موسیقی، کتاب صوتی، فیلم و سینما، فلسفه، طنز، زبان انگلیسی، فوتبال، اسطورهها، کمیک، سفر، مغز واین داستان صرفا برای افراد باهوش تهیه شده است :
نسخه اسپاتیفای داستان با صدای نویسنده
ماکارونی را آبکش میکنم. چشمش میافتد به من که بیست و نه سال است با هم رفیقیم. در حقیقت من پسرش هستم. لمیده توی مبل و گوشی موبایلش را گذاشته روی شکم اش. این شکم سالهای سال تورم دو رقمی را برای داشتن یک خانواده به دوش کشیده است. نسیم خنکی از پنجره دارد همان چند تا تار موهای بالا و کف سرش را بازی میدهد. بر میگردد و نگاه منتظر به غذایش را به من میگرداند. هول است. به غیر از حساب و کتاب مغازه، موقع چای خوردن هم هول است. دوست دارد یکی همراهش باشد. از بیرون به نظر یک مرد چهل و چند ساله کچل و چاق میرسد. میگوید: میبینی مسعود ؟ اینجا زده آدیداس دیگه مشکی نمیزنه.
میگویم: باور نکن پدر این حرفا رو باور نکن. من همین دیروز توی نمایندگیش دیدم مدلهای امسال خیلیهاش مشکی بود. میگوید: خود دانی ولی آدم سیصد تومن بده بعد با کتونیِ کفش بلا فرقی نداشته باشه؟ میگویم: نه خوب. میرم یه سفید شبرنگ میگیرم که روش توری نسوز داره.
ادامه مطلب ...زنان همیشه به عنوان مادرهای پر مشغله در تاریخ توانسته اند تاثیرهای عجیب و غریبی در حوزه های علمی بگذارند.
1. ماری کوری (Marie Curie)
ماری کوری، یکی از بارزترین چهرههای علمی تاریخ، در تاریخ ۷ نوامبر ۱۸۶۷ در ورشو لهستان به دنیا آمد. او به عنوان فیزیکدان و شیمیدان مشهور به خاطر pioneering کارش در زمینه رادیواکتیویته شناخته میشود. کوری اولین فردی است که دو جایزه نوبل در دو علم مختلف (فیزیک و شیمی) را کسب کرده است. تحقیقات او نه تنها بر اساس کشف عناصر جدید، یعنی رادیوم و پولونیوم، بلکه بر روی تأثیرات رادیواکتیویته بر سلامت انسان و کاربردهای آن، مانند در درمان سرطان، متمرکز بود.
کوری در دانشگاه سوربن پاریس تحصیل کرد و با پیر کوری، همکار و همسرش، بر روی ویژگیهای رادیواکتیویته کار میکرد. ماری، بهخاطر تحقیقاتش در این زمینه، با چالشهای زیادی از جمله تبعیض جنسیتی و شرایط دشوار کار در آزمایشگاههای آن زمان روبرو شد. او در شرایطی بسیار سخت، آزمایشهای پیچیده و خطرناک را بر روی مواد رادیواکتیو انجام داد.
بهعنوان یک پیشگام در علم، ماری کوری تأثیر عمیقی بر جامعه علمی گذاشت و به طور قابل توجهی موجب افزایش اعتماد به نفس و انگیزه زنانی شد که به دنبال ورود به دنیای علوم بودند. او همواره بر اهمیت تحقیق و پیشرفت در علم تأکید داشت و میتوان او را یکی از اولین فیزیکدانان مدرن به شمار آورد که به دنبال کشف و استفاده از خواص بنیادی طبیعت بود.
ماری کوری، به خاطر انجام تحقیقاتش در شرایط میدانی سخت به شهرت رسید. او در طول جنگ جهانی اول، با استفاده از تجهیزات رادیوگرافی سیار، در بیمارستانهای میدان نبرد به معالجه مجروحان کمک کرد. او به وضوح میدانست که کارش خطرناک است، اما به اهدافش ایمان داشت و معتقد بود که این کار میتواند به نجات زندگیها کمک کند. وقتی که او به بیمارستانها میرفت، با تجهیزات پیشرفته خود، به پزشکان کمک میکرد تا به سرعت جراحتهای داخلی بیماران را شناسایی کنند.
2. لورنس کرانک (Laurence Krak)
لورنس کرانک، بهعنوان یکی از پیشگامان فیزیک ذرات و علوم مرتبط، به دلیل کارهایش در نظریه ذرات بنیادی و بوزونها شهرت دارد. به عنوان یک دانشمند برجسته، او اولین زن آمریکایی است که جایزه نوبل فیزیک را در سال ۲۰۰۰ دریافت کرد. کار او در زمینه فیزیک ذرات و نظریههای مربوط به برهمکنشهای بنیادی، تأثیر بسزایی بر درک ما از ساختار ماده و نیروهای بنیادی در جهان داشت.
لورنس از دانشگاه استنفورد فارغالتحصیل شد و در آزمایشگاههای مختلفی فعالیت کرده است. او در پروژههای بزرگ تحقیقاتی از جمله Collider بزرگ هادرونی LHC سهم داشته و در پژوهشهای مرتبط با کشف بوزون هیگس نقش کلیدی ایفا کرده است. مشارکتهای او در ارتقاء دانش بشر درباره چگونگی کارکرد جهان و ساختار بنیادی آن به یادگار مانده است.
زنان در فیزیک غالباً با چالشهای اجتماعی و فرهنگی مواجه هستند و لورنس هم از این قاعده مستثنی نبوده است. با وجود این چالشها، او با عزم و اراده توانسته است تا به عنوان یک الگو برای نسلهای بعد از خود ظاهر شود و دیگر زنان را به ورود به دنیای علم تشویق کند.
این یادداشت بر اساس پادکست رادیو تراژدی درباره ی علی اکبر داور که وزیر به قول امروزیها قوه قضاییه ی رضاخان بود. روایت چنین است:
سال ۱۲۹۰ شمسی ژنو اون روزا گروه علوم سیاسی بخونه اما بینشون یه جوونی بود که سابقه کار اداری توی تشکیلات بعد از مشروطه رو داشت اون دادستان شهر تهران بود ژنو شده بود فارغ التحصیل دارالفنون بود و کمی هم زبون فرانسه کسی نمیتونست نمره قبولی بگیره طبع بعد یه سال اقامت تو کشور غریب تصمیم گرفت توی این آزمون شرکت کنه نمیتونست خوب بفهمه این اقتصاددان مکتب اتریش چی داره از شانس خوب یا بد بود که این پسر جوون آخرین نفری بود که اسمش رو برای آزمون خوندن و فقطم یه سوال از فلسفه ارزش باقی مونده بود
استاد به مرد جوان گفت فلسفه ارزش رو جواب میده استاد بهش گفت من ۱۷ ساله که دارم این درس رو تدریس میکنم اما تا حالا ندیدم کسی جرات برداشتن این سوال رو داشته باشه
جوان 45 دقیقه به فرانسه ی روان مساله رو توضیح داد و بعد آزمون تمام شد همه براش دست زدن استاد با اون دست داد و گفت شما لیاقتش رو دارید که توی دانشگاه اقتصاد درس بدید اون مرد کسی نبود جز علی اکبر داور برای اولین بار قانون مدنی نوشت کاپیتالاسیون میخوام قصه داور رو براتون روایت کنم.
سال ۱۲۶۴ شمسی همون سالی که بردهداری ور افتاد. پدر عکاسی همون سالی که دیش لارنس به دنیا اومد یه پسری هم تو تهران متولد شد که اسمش رو گذاشتن علی اکبر پدرش کربلایی علی خازنه خلوت دربار قاجار بود یکی از درباریهای درجه ۳ دربار محسوب میشد که یه قسمتی از جواهرات همسرای شاه در اختیارش بود همین منصبم کمک کرد تا اعضای خانواده پدرش آرزو داشت این پسر رو بفرسته به دارالفنون اونم برای تحصیل توی رشته پزشکی اون سالها یه مشکلی وجود داشت خانواده حرمسرا به دست شاه رسوند اون زمان مظفرالدین شاه شاه ایران بود و اون بعد از خوندن نامه این اجازه رو صادر کرد میذاشتن تا برای اصلاح مملکت با هم صلاح و مشورت کنند توی همین دوران بود که علی اکبر به واسطه ابن الشیخ مرید ملاسل به علی اکبر راهش را کاملا جدا کرد بگذریم این رشتهای نیست که به رشدش توی جامعه ایرانی کمک کنه فنون و اجازه خواست تغییر رشته بده اون میخواست بره رشته حقوق توی رشته حقوق ثبت نام کرد الکساندر آقایان که یه مدت طولانی دوست داور بود بعدها هم شد نماینده مجلس کتاب خیلی مهم درباره علی اکبر خان منتشر تو این ۸ سال فرمان مشروطه امضا شد محمدعلی شاه تاجگذاری کرد و دعوای مشروطهخواها با شاه هم بالا گرفت.
1. "Dogville" (2003)
کارگردان: لارس فون تریر
داستان: در یک شهر کوچک در ایالات متحده، زنی به نام گریس (با بازی نیکول کیدمن) به دنبال پناهگاهی از تعقیبکنندگانش به این شهر میآید. او ابتدا توسط ساکنان استقبال میشود و همکاریهایی انجام میدهد، اما به تدریج با بیرحمی و سوءاستفاده مواجه میشود. داستان به بررسی موضوعات انسانیت و خشونت و نهادهای اجتماعی میپردازد.
2. "The Lives of Others" (2006)
کارگردان: فلوریان هنکل فون دانس مارک
داستان: این فیلم داستان یک افسر امنیتی (با بازی اولریش موت) در آلمان شرقی را دنبال میکند که مأمور به نظارت بر یک نویسنده و معشوقهاش میشود. با گذشت زمان، او تحت تأثیر هنر و زندگی این افراد قرار میگیرد و با وجدانش درگیر میشود. این فیلم به تحلیل دیکتاتوری و تأثیر آن بر زندگی فردی میپردازد.
3. "A Ghost Story" (2017)
کارگردان: دیوید لوری
داستان: فیلم داستان یک مرد (با بازی روستام کاسی) را روایت میکند که بعد از مرگ به شکل یک روح، در دنیایی بیحرکت و سکوت زندگی میکند. او شاهد زندگی همسرش و تغییرات زمانه میشود و به جستجوی معنای عشق و وجود میپردازد. این فیلم به سبک غیرمتعارف و فلسفی به بررسی زمان و زندگی پرداخته است.
4. "The Fall" (2006)
کارگردان: تارسم سینگ
داستان: یک کارگر بیمار در بیمارستان با یک دختر بچه آشنا میشود و داستانهایی خیالی دربارهی یک قهرمان میسازد. این دوستی در دنیای داستانها و واقعیتها تنیده میشود و تماشاگر را به سفرهای بصری و عاطفی میبرد.
نسل بیت (Beat Generation) یک جنبش ادبی و فرهنگی در ایالات متحده در دهههای 1950 و 1960 بود که نویسندگانی چون جک کربی, آلن گینزبرگ, و ویلیام اس. باروز را در بر میگرفت. این نسل، در تلاش برای شکستن قواعد و هنجارهای اجتماعی و ادبی، سبک خاصی را در داستاننویسی ایجاد کردند که همچنان بر فرهنگی معاصر تأثیرگذار است.
# 1. آزادی در بیان:
داستاننویسی به سبک نسل بیت بر آزادی در بیان تأکید دارد. نویسندگان این نسل بدون ترس از قضاوتهای اجتماعی، به بیان تجربیات و احساسات شخصی خود پرداخته و دنیای واقعی خود را به تصویر کشیدهاند. این آزادگی در نوشتن از طریق زبان خام و بیپرده، به وضوح قابل مشاهده است.
# 2. تجربههای شخصی:
نویسندگان نسل بیت از زندگی روزمره، سفرها، عشقهای ناکام، و دزدیهای فرهنگی الهام میگرفتند. شخصیتها معمولاً نمایندههای خود نویسندگان بودند و خوانندگان را به دنیای درونی آنها دعوت میکردند. به عنوان مثال، در رمان معروف "در جستجوی زمان گمشده" (On the Road) نوشته جک کربی، سفرهای جغرافیایی و روحی شخصیتها نمایانگر جستجوی آزادی و معنا است.
# 3. شعارهای زیرزمینی:
1. "این بهترین زمانها بود، این بدترین زمانها بود." - داستان دو شهر، چارلز دیکنز
2. "تمام خانوادههای خوشبخت به یک شکل هستند؛ اما هر خانواده ناخوشبختی به روش خودش ناخوشبخت است." - آنا کارنینا، لئو تولستوی
3. "این حقیقتی است که همه مردان مجرد با داشتن ثروتی خوب، به دنبال یافتن همسری هستند." - خرد و تعصب، جین اوستن
4. "در سالهای جوانیام که هنوز آسیب پذیرتر و ضعیفتر بودم، پدرم مرا توصیهای داد که همچنان در ذهنم میچرخد." - بزرگ گتسبی، اف. اسکات فیتزجرالد
5. "هیچ رنجشی بزرگتر از داشتن یک داستان نگفته درونتان نیست." - می دانم چرا مرغ قفس شده میخواند، مایا آنجلو
6. "ما افرادی بودیم که در روزنامهها ثبت نشده بودیم. ما در فضاهای سفید خالی در کنارههای متن زندگی میکردیم." - دستمزد نیکنام، مارگارت آتوود
7. "با جرأت رویای خود را دنبال کنید." - خواب سبز، فرانسیس اسکات فیتزجرالد
روانشناسی مقابله ای از سالهای 1970 در آمریکا و بقیه ی جاهای دنیا به وجود آمد.
اصول و مفاهیم کلیدی روانشناسی مقابله ای شامل موارد زیر میشوند:
2. استرس و تنش: مقابله ای راهبردی است که افراد برای کاهش تأثیرات منفی استرس و تنشهای روزمره خود استفاده میکنند.
3. مدلهای مقابله: مدلهای مختلفی برای توصیف روندهای روانی مقابله وجود دارند. این مدلها شامل مقابله مسئلهمحور، مقابله هیجانی و مقابله اجتنابی میشوند.
4. مقابله فعال: مقابله مسئلهمحور یا فعال، شامل تمرکز بر حل مشکل، ارزیابی منطقی و بهرهگیری از استراتژیهای کارآمد است.
5. مقابله هیجانی: مقابله هیجانی شامل استفاده از استراتژیهایی مانند بیان و تفسیر احساسات، تکنیکهای آرامش بخشی و نگهداری از تمرکز است.
6. مقابله اجتنابی: مقابله اجتنابی شامل استفاده از راهکارهایی مانند نیافتن به مشکلات، اجتناب از مسئولیت و فرار از مواجهه است.
ژان ژاک روسو جزو اولین افرادی بود که به اثرات سوء تنبیه در کودکان پی برد.
1. تنبیه جسورانه و سخت میتواند اثرات منفی بر رشد و توسعه کودکان داشته باشد.
2. به جای تنبیه، باید محیطی را فراهم کنیم که کودکان بتوانند از خطاهای خود یاد بگیرند.
3. کودکان باید به طور طبیعی و با استفاده از تجربههای خود یاد بگیرند.
4. تنبیه باید بر اساس تشویق و هدایت کودکان به سمت رشد و توسعه شخصیت باشد.
5. از تحریک کردن کنجکاوی و علاقه طبیعی کودکان برای یادگیری استفاده کنید. ادامه مطلب ...
گفتم شوپنهاور زشت و تند مزاج ولی این یک عبارت کاملا عامیانه در توصیف این مرد بزرگ است. گاهی اوقات آدمیزاد با وجود چنین هاله هایی بهتر و عمیق تر میتواند فکر کند و در حقیقت فلسفی زندگی کند. نه مثل هنر پیشه های ما که باسن مبارک را روی مبل خانه شان کمتر میگذارند. نویسنده ها و چیز نویس ها یعنی روزنامه نگارهای عزیز هم جای خود دارند. البته همیشه در پستوهای تاریک کتاب فروشیها و کافه ها آدمهای بزرگی هستند که جوانمرگ میشوند. بگذریم. اینجا گاهی لازم است چیزی که به عنوان حکمت یا توصیه های اخلاقی منصوب به شوپنهاور است را با هم مرور کنیم.
1. عمر خود را به دنبال فراگیری دانش و به دست آوردن یادگیریهای جدید بگذارید.
2. به حقوق و کرامت همه افراد احترام بگذارید و تلاش کنید تا عدالت را در رفتارهایتان حضور دهید.
3. برای خودتان و دیگران ارزش قائل باشید و در جهت تحقق آن ارزشها تلاش کنید.
4. درک و شناخت خودتان را تقویت کنید و تلاش کنید بر اساس آن عمل کنید. ادامه مطلب ...
آنا تمام غرغری است. دربارهی همه چیز غر میزند. طوری است که انگار با این کلمات و فحش و فضیحت آدم را جارو میکند و از خانه بیرون میاندازد. میگوید اگر به همان دهاتی اطراف کروشما شوهر کرده بودم الان کلی قواره زمین ریز و درشت پشت قبالهام بود که فقط باید میرفتم از آن بالاها با بالگرد، انعکاس آیینهای آب تویش را میدیدم. میدیدم از آن بالا کلی زن کشاورز چاق و چله در حال نشا کردن زمینهای من هستند. بعد اشکش را با دستمالی که گوشهاش به لاتین نوشته آنا پاک میکند. بعد با گریه میگوید: آنای بیچاره. هنوز هم هم کلاسیها و دوستانم توی کالج بهم زنگ میزنند و میگویند: آنا یادته، ولادیوف چقدر موس موس میکرد بیاد خواستگاریت؟ چقدر دست گل میفرستاد دم کالج؟ چی شد؟ گریه دوباره امانش را میبرد. بچه را بغل میکند. بچه با اشکهای آنا بازی میکند. میگویم: خوب دیگه دست روزگار اینطوریه دیگه. هوا دارد گرم میشود. به بیرون نگاه میکنم. میگوید: این بی تفاوتیها و خربازیهای تو منو میکشه. لااقل میرفتی از پدرت یه زمینی چیزی میگرفتی. ادامه مطلب ...
1- یک صلح و
صفا و بی خبریای توی فیلمهای فارسی قدیمی هست که فقط آرامش قبل از طوفان است. هر
بار که منو و تو چنین تونلهایی از زمان میگذارد حس میکنم تونل را آب گرفته و آن
بخش را لولو برده است. حتی اگر بروس لی مرحوم هم زنده شود فقط به این فکر میکند
که یک برند شلوار لی راه بیاندازد تا تویش جفتک بیاندازد و پول در بیاورد. حالا ما
داریم نوستالژی بازیهایی میکنیم که درد کسی را هم درمان نخواهد بود.
2- شما هم
تجربه کردید که، اگر فقط یک کوچولو به فروشنده ای بگویید فلان را نمیخواهم بیسار را میخواهم
باهات لج کند و دوبله سوبله جنسی که لازم دارید را بفروشد؟ مخصوصا اینهایی که کار
و کاسبیشان گرفته است. اخیرا برای من که زیاد پیش آمده.
3- طرف طوری بود که حتی وقتی میگفت تخم چشم هم نصف جمعیت سرش را بر میگرداند چون ممکن بود یک حرف خیلی خیلی رکیک بزند. بعد همین آدم شد مربی تعالی فردی یا همین coach که همش میگن.
رجب طیب اردوغان با خودش گفت: باید یک کاری بکنم. الان اجنه از من بیشتر فعالیت میکنند. دستور داد قهوه ترک برایش بیاورند. اینطوری بود که به فکر کودتا افتاد. گفت: یک روز گشاد بازی، باعث میشود تمام مخالفها از خاک سر برآورند و بعد من و سربازهام مثل سیلاب میریزیمشان توی دریای سیاه. مشاور رجب گفت: دریای سرخ عالیجناب. رجب گفت: برگ بده امروز بازی کنیم تا فردا.
البته جنرال جان فدا و بقیهی درجه پایینترها که هنوز شرمندهی مدالهاشان نشده بودند، آن بیرون مشغول کودتا بودند. رجب گفت: برگ بده ببینم. آدمی که دم دست رجب بود گفت: رجب جان این دفعه تو برگ بده. رجب گفت: مگه من آدم توام؟
بعد قهر کرد. زنگ زد به مادرش و دو روز و دو شب دربارهی این حرکت زشت برادر تنیاش که حالا دم دست رجب طیب اردوغان بود صحبت کرد. مادرش گفت: مادر اینقدر جوش نزن. در ضمن تب و سرفه که نداری؟
رجب انکار کرد. اینقدر انکار کرد که هوا گرم شد و اوضاع عوض گردید. رجب آن روز دستور داد راه های کل کشور باز شوند. بعد تمام خر و خروتهای زیر دستش رفتند مسافرت به ازمیر و این طرف و آن طرف ترکیه. بعد با نشان دادن دو شاخه ی ویکتوری، پیروزی عثمانی را یادآور شدند. مسئولین زیر عکسشان نوشتند : جوانی کنید و تمام.
همه جور مرواریدی داشت. از ریز تا درشت. انواع گردن بند، سینه ریز، دستنبند، پابند و هر بند و ریز دیگر که فکرش را بکنید بساط کرده بود اول پاساژ. گفتم: خانوم اینا همش تقلبیه.
یکهو زد زیر گریه. بین هق هق هایش گفت: راست میگی آقا. به هر حال عیالوارم باید بفروشم.
گفتم: بفروش. من کارهای نیستم.
گفت: نه دیگه آقا الان گفتی تقلبی. این همه آدم هم شنیدن. خوب همینه که ازم خرید نمیکنن.
گفتم: نه بابا. چه ربطی داره؟ هر کسی یه دلیلی داره که ازت نمیخره.
دیدم اوضاع بدتر شد. طوری شد که یک لحظه جلوی دستش را گرفتم تا با سینی جنس به صورت ضربه نزند.
یک پیرمردی دخالت کرده بود و با کلی داد و دعوا طرف را نشانده بود سر جایش. ولی طرف امان نداد دوباره بلند شد به سمت گدایی که با آمپلی فایر و میکروفون ایستاده بود حمله برد. میکروفون را خرکش کرد و آورد دم دهنم و گفت: بیا آقا. بیا همین تو بلند بگو اینا تقلبیه. نکنه با شهرداری چیها ریختین رو هم؟ خدا ازت نگذره. شهرداری چی مخفی هستی؟
گفتم: نه بابا. خیر سرم مهندس نرم افزارم.
گفت: نرم ابزار؟ نرم ابزار دیگه چه کوفتیه؟ بیا من خودم هزارتوش بهت درس میدم.
گفتم: هیچی مهندس الکی. شل و ول.
دلشه به حالم سوخت. وسایلش را جمع میکرد و میگفت: مهندس نرم ابزار یعنی عاشق پیشه؟
گفتم: نه اینقدر. ولی آره. ما شلتر از بقیهی مهندساییم. دیدم آینهاش را در آورد و پشت کرد بهم و شروع کرد خط و خطوطش را پر رنگ کردن.
گفتم: آدم به امید زنده است.
دیدم پیر مرد هم گفت: آقا تشریف ببر. صلوات بفرست. نمیبینه این دیوانه است؟
گفتم: چشم میرم.
دختر گفت: کجا بره؟ این همه خسارت زده. این را با مهربانی گفت. دستش را باز کرد انگار مهمان داشته باشد. دوباره هم گفت. گفتم: نه خانم باجی. باید برم کار دارم.
گفت: همین کارای شل ابزاری که داری؟ خوب برو ولی برگرد. گفتم: نه دیگه. من سالی یک دفعه میام تهران. اصلا از این شلوغی و عصبانیت بدم میاد.
چیزی نگفت. مثل آسمان مردد بود که ببارد یا آفتاب بشود که من راهم را گرفتم و دور شدم.