سایت کودک خوان- قصه های صوتی کودکان- خلاقیت کودکان- نقاشی کودکان را با جمعی از دوستان راه اندازی کردیم. امیدوارم این سایت قدمی در جهت بهتر شدن فضای محتوایی کودک باشد.
در این سایت قصه های محبوب خودتان را خواهید شنید و البته تصاویر کتاب را نیز خواهید دید.
در بخش خلاقیتهای سایت، هر آنچه در این زمینه قابل ارائه است را به میدان خواهیم آورد.
در بخش نقاشی به انتشار نقاشی های بچه ها خواهیم پرداخت.
نطرات شما راهگشای ما در ارائه ی محتوای سایت کودک خوان خواهد بود.
معرفی سایتهای ادبی داستان
واقعا اگر به داستان علاقه مند هستید، از سالینجر و براتیگان و ناباکوف و سلین خسته شده اید، توصیه های بنده برای داستان کوتاه فارسی آنلاین به صورت زیر است:
سایتهای ادبیات داستانی گاهی پیش تر خیلی فعال بوده اند. بعضی فصلها هم مثل پاییز است که می تواند آدمها را دوباره توی یک سایت جمع کند و بدیهی است برخی از این سایتها به رحمت خداوند رفته اند:
سایت جن و پری بخش داستان دیگران
اینجا - میلهاوزر - یکی از معاصرهاست با روایتهای متفاوت و امروزی تر - کارهای ترجمه آقای اسد الله امرایی هم اینجا هست. انتخابهای ایشان اغلب خیلی خوب و یا خیلی نا همگون با فضایی است که بنده دوست دارم. مجموعه های داستان های معاصر آمریکایی هم به صورت کتاب پرده نقره ای دارند که ترکیبی از همین هاست و البته کارهای جدید و جذاب که به خریدنش می ارزد.
سلیقه ی خودم داستان نویسهای آمریکایی معاصر است. مثلا توبیاس وولف - استیون کینگ و...
حتما داستان آیزاک باشوبتس سینگر را هم بخوانید. این داستان را اقای اکبریان طبری ترجمه کرده اند. ایشان مسئول نشریه بارفروش هستند و ترجمه هایی هم داشته اند.
لیست متنوعی است و گاهی داستانی از آیزاک آسیموف هم تویش پیدا می کنید.
این سایت هم دسته بندی داستان خارجی ندارد. ولی یکی دوتا لینک خوب در آرشیو اینترنتی اش دیدم.
مثل این یکی و یا این یکی به نظر از سایت web archive می توانید snapshot های با پیک نسبتا بالا را توی تایم لاینی که آن بالا نشانتان می دهد انتخاب کنید.
یک نکته جالب در این سایت این است که خیلی از شاعر ها و طنز نویسهای الانی آن موقع ها درش داستان می نوشته اند.
این یعنی خیلی از آدمهای فعال ادبی یک زمانی داستان نویس بوده اند ولی بعدها حوزه ی اصلی تری برایشان مکشوف شده است.
سایت کلاغ هم بیشتر شعر و داستان ایرانی داشت.
رضا قاسمی رمان نویس حوزه اروتیک است البته یک رمان آنلاین هم اخیرا در صفحه فیس بوکشان منتشر کرده اند. ولی کتابخانه خوبی بر روی وب دارند که اسمش دوات است.
اینجا همه چیزی هست. البته خیلی هایش قدیمی است. داستان آه استانبول - رضا فرخفال یکی از آنهاست که به ذهنم مانده است. البته شرق بنفشه شهریار مندنی پور هم خیلی ستایش شده است و اینجا کاملش را می بینید.
کارهای محمد رضا صفدری هم از روی سایت لینک داده شده است.
اگر داستانی را پیدا نکردید می توانید لینکش را توی web archive جستجو کنید!
ولی برای راحتی کار اول خود عنوان را با یک راست کلیک ساده روی وب جستجو کنید، حتما موفق خواهید شد.
به هر حال سایتهای زیادی تلنبار در همی از داستان دارند!
البته اکثریت غریب به اتفاق این داستانها ایرانی است.
ولی این لیست الان مورد علاقه بنده نیست!
بهرام صادقی و غلامحسین ساعدی را هیچ جا از دست ندهید!
بهترین مرجع کنونی در ادبیات معاصر مفت و آنلاین آمریکایی در سایت آقای محمد بهارلو به نام دیباچه پیدایش می شود.
لیست حاوی داستانهای خوبی است. البته متن اصلی داستانهای قدیمی هم هست.
سلیقه ی من قسمت خوبی از این داستانهای آمریکایی است.
اگر دنبال اسم هستید، جان آپدایک، اسیون کینگ یا همان استفان کینگ که کمتر معروفند را توی این لیست بخوانید.
هنوز انگار توی این لیستها - هنری میلر - ندیده ام. یکی از نویسنده های بی سر و صدا و مورد علاقه بنده !
این سایت هم یک بخش لاغر داستان خارجی دارد. آلیس مونرو رو از دست ندهید.
این هم یکی از سایتهای فعال در زمینه ادبیات است. مخصوصا بخشی به رمانهای آنلاین که اخیرا دارند منتشر می شوند اختصاص دارد. رمان میم عزیز از محمد حسن شهسواری در این بخش منتشر شده است.
اینجا کتابخانه کوچکی از داستانهای اخیر فارسی است. خوشبختانه اکثر داستانها خوب و زیبا هستند. پیمان اسماعیل خانی و سعید شریفی را از دست ندهید.
سایت ادبیات ما و گروه ادبی چوک هم به طور گاه و بیگاه کارهای خوبی منتشر کرده اند که می توانید مراجعه کنید. یک نشریه ادبی آنلاین به نام نواک هم هست که قبل تر ها فعال بود و می توانید آنها را نگاه کنید.
اگر سایتی از قلم افتاده است از نا آشنایی بنده بوده و اصلا هیچ مساله ی دیگری در بین نیست.
اگر کتابهای آموزش داستان نویسی را تعقیب می کنید این پست را بخوانید.
البته اخیرا مجموعه چند جلدی از کاوه فولادی نسب و همسرشان ترجمه و گرد آوری شده که خیلی تعریف می کنند و به این پست اضافه کنید.
سایت لوح هم یادداشتهای خوبی برای داستان نویسی دارد. همشهری داستان نیز به صورت کاغذی قبلا یعنی یکی دو سال پیش مجموعه یادداشتهای خوبی در این زمینه داشته است.
سایتهای خارجی ادبیات داستانی انگلیسی :
این یکی از منابع مهم همشهری داستان برای بخش داستان ترجمه است که اصولا بار اصلی همشهری داستان را به دوش می کشد.
هزینه اشتراک این مجله بالاست ولی گاهی در بخش fiction اجازه دسترسی به داستانهای رایگان را می دهد.
در بخش fiction داستانهایی که با علامت نقطه ی قرمز مارک شده اند، فقط برای اعضا قابل دسترس هستند.
به عنوان نمونه این داستان از میلهاوزر را می توانید امتحان کنید. این مجله نیاز به رصد دائمی دارد و زمان آزاد بودن داستانها محدود است.
البته لیستهای فراوان دیگری نیز به صورت صفحه های ویکی پدیا، سایتهای انتشار کتاب و داستان کوتاه با فرمت epub که نیاز به نرم افزار ebup reader بر روی مرور گر یا به صورت دسک تاپ دارند، و خیلی ها هستند که در زیر لیست ناقصی از آنها را می توانید ببینید:
می توانید لیست best american short stories را به تفکیک سال در لینک زیر ببینید:
http://en.wikipedia.org/wiki/The_Best_American_Short_Stories
http://www.americanliterature.com/twenty-great-american-short-stories
http://www.openculture.com/2013/10/read-14-short-stories-from-nobel-prize-winning-writer-alice-munro-free-online.html
http://www.short-stories.co.uk/
http://www.everywritersresource.com/shortstories/tag/short-story/ به صورت کتاب صوتی
باز هم مازیار میری و فیلمهایش با یار دیرینه ی خود منوچهر محمدی به عنوان تهیه کننده و البته دیگر عوامل در یک حوض نقاشی
به نظر فیلم امیدوارانه و رمانتیک و البته زیبا و دیدنی است.
داستان ادمهای عقب افتاده ی جسمی و تا حدودی ذهنی که قرار است به شهر، شهری که در هلی شات پایانی فیلم، صدای آژیر از گوشه اش بلند است، امید بدهند.
فیلم های مازیار میری همیشه بی سر و صدا و بی تکلف است. حتی وقتی که یک سوپر استار مانند شهاب حسینی دارد نسخه ی ایرانی تام هنکس در فارست گامپ را می سازد. به طرزی آمریکایی وار به فرزندش سفارش می کند بند کفشش را مواظب باشد که زیر پایش نرود. حتی در بخشهای دیگر این موضوع هم حاد و هم دلنشین است:
مردی که کار نکنه، خودکاره ... که نمی نویسه.
این ترحیم هم چیز بدیه.
تو بلد نیستی پیتزا درست کنی، بچه ها دوست دارن.
و در آخرین پلانها، پلان حمام بدون بچه، زمانی که بیننده را می برد صحرای کربلا.
البته توقع و انتظار بیشتری از مازیار میری می رفت. ولی در مجموع سوژه داغ و قوی ساختن کار بسیار بسیار سختی است.
بازی شهاب حسینی در این فیلم خیلی خوب بود. اما نگار جواهریان عزیز تکرار و تکرار بود. قاعده بر این است که سخت بودن بازی در مقابل بازیگران قوی در اینجا به وضوح توی چشم می زد.
به علاوه ذات مساله سخت ظریف است. دو شخصیت که هر دو عقب مانده هستند با کمترین کنتراستی باید خوب از کار دربیاید. چیزی که فیلمسازهای هوشمند با استفاده از کنتراست بین کاراکترها، جذابیت وسیع تری خلق کرده اند. اما در اینجا یکی از بازیگران در سایه ی دیگری و در محاق نشسته است.
اما بازی کودک فیلم هم کامل و درست و حسابی بود. امیدوارم متنهای بهتری برای این دست فیلمهای با سوژه آنچنانی تهیه شود تا نتیجه ی کار طاقت فرسای فیلم سازی، به ساحل سلامت مطئن تری برسد. به عنوان نمونه به نظر پرداخت بیشتری برای صحنه چرخش کودک برای رفتن به خانه معلمشان لازم بود. و در حالت کلی تضاد رنگی پایین فیلم - نبودن آدم منفی البته به عمد- و حتی این موضوع که آدمهای خوب فیلم - ترک اولی- نیز نمی نمایند از کنتراست لازم برای اکشن دار شدن بیشتر فیلم کاسته بود.
1- سایت محترم تابناک اخیرا یک دستی در زنده کردن تاریخچه همه چیز پیدا کرده اند. بدین معنی که یک - نظر سنجی گذاشته اند و خواسته اند مشکلات فرهنگی ما مرتفع بشود. به نظر تاریخچه چنین تحولی به دوره کودکی ما بر می گردد. هیچ وقت پرسیده اید چرا - میکی موشه یا میکی جناب موس حتی قبل از زمانی که موش ها یار دائمی کامپیوتر بشوند، دچار مشکلات نکبت بار فرهنگی بوده و همیشه در هر جایی اقدام به برپایی و راه اندازی - دیت- می نموده است؟
اما این روزها که - نیازمند تحول اساسی - هستیم، لازم است گروهی از دوستان خود جوش، با حفظ سمت خواستار ایجاد روابط مشترک ما و میکی موشه باشند. در این رابطه خود ایشان ضمن عذر خواهی ازرفتارهای غیر موقر، نا موجه و هویت دائما مخفی ایشان در بین کودکان ایرانی و علی الخصوص لباس همیشه قرمز نامزد محترمشان، اعلام امیدواری و خوشحالی نموده اند که پدر زن گرامی بعد از اصرار و پایداری و ذکر - نامزدمو بدید برم- های فراوان بالاخره تصمیم به سر و سامان دادن اوضاع نموده اندو. ایشان تاکید کرد: به جهت تحولات اساسی ماه عسل را تهران خواهیم بود.
2- رییس سازمان همیشگی سنجش این بار هم اعلام فرمودند ما در زمینه کنکور سراری نیاز مند تحول اساسی هستیم. ایشان دوباره با تاکید بر مواضع چند دهه ای خود اعلام فرمودند: برای تحول اساسی در زمینه آزمونهای ورودی دانشگاه ها دو رویکرد اساسی در نظر گرفته ایم:
الف- تحویل و تحول اساسی آزمون ورودی کارشناسی به آزمون دکتری در سراسر کشور
ب- تعامل با شرکتهای پیشرو در زمینه تولید کیک و کلوچه مانند شیرین عمل - به جهت به روز رسانی نیم چاشت و چاشت آزمونهای کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری
3- به جهت سرعت پیشرفت فناوری و ازینا... قسمت زیادی از درس نخوان ها و هیچ چیز نخوانهای محترم، این روزها به طرز عظیمی به تبلت خوانی - خواندن متن و آواز با لوح کامپیوتر نما- روی آورده اند. بعدش هم که کاغذ غیر فست فودی - باقلوایی هم حسابی گران شده و تازه این اواخر انجمن سبز و سفر ایران هم از قطع بی رویه درختها در سطح شهر و حومه خبر داده است. به همین مناسب مدیر اتحادیه روزنامه فروشان تصمیم به تحول اساسی گرفته و قرار است تمام روزنامه ها را به شکل تبلتی به فروش رسانند. سخنگوی این اتحادیه در ادامه اعلام نمود: در این زمینه با ناشران بزرگ رایزنی هایی صورت گرفته و قرار است تمام آثار جدید تولستوی و داستایوفسکی به عنوان طرح پایلوت کتاب در تبلت با جلد رنگی تبلت به دست مخاطبان همیشه تشنه برسد. ایشان در جواب سوال خبر نگاری در زمینه تشنگی اعلام فرمودند: تشنگی جوانان با تبکتاب به میزان بیشتری از موکا و دیگر نوشیدنیهای مجاز بر طرف خواهد شد. حتی در این زمینه و برای فرهنگ سازی بیشتر از برنامه عمو پورنگ کمک بیشتری خواهیم گرفت.
مراسم تبلت گردانی - محرم امسال
در ادامه مدیر سازمان صنعت- هنر- زیبا سازی اعلام فرمود: جوانان نیاز به ست فرهنگی مناسب دارند و ما نمی توانیم وجود پائولو کوئیلو را بر دوش غول فرهنگی مان تحمل نماییم.
4- سازمان برون سپاری- اصل 44 خصوصی سازی- سابق اعلام نمود ما برای برون سپاریهای بیشتر نیاز به سوخت بیشتری داریم. به همین مناسبت خبرنگار ما یک توک پا تشریف برده و سهمیه های سوخت سازمانی را بررسی نموده اند. نامبرده بعد از کنکاش بسیار به این نتیجه رسیده اند که فوتبال ما در کم ارتفاع ترین ناحیه از توزیع سوخت سازمانی قرار دارد که بعد از یک تحول اساسی به طور اتوماتیک و بر اساس شیب زمین دچار بیشترین سوخت گرفتگی در بین نهدهای فرهنگی - ورزشی و غیر از آن شده است. در این زمینه هنوز هیچ اقدام اساسی لازم نیست.
1- چند وقت پیش 3 تا ویدئوی محسن نامجو که گذاشته بودم توی سایت آپارات را به دلیل مغایرت با قوانین حذف کردند. البته کارنامه بنده این جاست:
زلف
گیس
ترنج
به نظر ترجیح این است که مردم کچل باشند و ساسی مانکن و حسین مخته گوش کنند و کلیپهای هندی و آخرین سجده فرهاد مجیدی گوشه زمین را نگاه کنند. این اواخر هم از چنین جایی چیزی دیدم شبیه اینکه یک عده آدم را دم دستشویی نشان می دهد که دارند تمام - اشعار در وا کن- را دم دستشویی و آفتابه به دست می خوانند. از شهرام شب پره بگیر تا کویتی پور...
2- درباره مرگ یزدگرد هست که یک آسیابان به طمع پول طرف را شبانه توی کلبه ای در حال فرار به مرو می کشد. تراژدی مردن نیچه خیلی ساکن تر است. انگار شرقی ها کلا همیشه طریف تر قصه سر هم می کنند. یک بار هم این را از عباس معروفی و درباره تفاوت اسطوره های شرقی و غربی در - این سو و آن سوی متن - دیدم. در مقایسه: اسفندیار از چشم بی بصیرت می شود و آسیب پذیر است و اما آشیل که از ناحیه ای بی ربط توی تاندون پایش آسیب پذیر است، هیچ خوانش اینطوری ندارد یا من ندیده ام. همینطوری است که تراژدی مدرن شدن توی شرقی ها خیلی ظریف تر است. یعنی همه مثل اول شاهنامه می دانند که جماعت مدرن کلی از آدمهای نسل قبل و تفکراتشان را با بی رحمی دور می ریزند.
3-
امت سازی در ادبیات داستانی و یا هر نوع مراد و مریدی در فرهنگ ما تنها روش موجود برای کسب فضیلتهای غیر دانشگاهی محسوب می شود. جامعه ایرانی همیشه این برخورد مهجور با پدیده های فرهنگی وارداتی را داشته است. هنوز در جامعه ما سلیقه ی معرفت شناختی افراد به شکل استاد و شاگردی و حوزوی و منبری وجود ریشه دار خود را حفظ می کند. البته مشکل از این روش نیست. روش امت سازی به عنوان روشی برای استاد نماها و شاگردهای غافل مورد توجه این یادداشت است. زمانی که استاد و شاگردی تبدیل به حجم سریع و گذرایی از کلمات قصار و جملات مینیمال منتشر شده از سوی استاد باشد، شاگردی که اهل عمق نیست و همیشه دست استاد را برای شنا کردن در دریای معرفت لازم دارد، تصمیم می گیرد امت درجه یک استاد محسوب شود. البته استثناء همیشه جای تنفس بهتری برای چنین احکامی است. ولی کلیت ماجرای تلخ امت سازی در کلیه ی زمینه های فکری موجود در جامعه ما قصه ای پر آب چشم است. به طوری که اگر کسی از امت کسانی نباشد، بی هویت و بی اعتبار خواهد بود. این دقیقا تصویر یک فضای علوم انسانی سیلاب زده را همراه خود دارد که فردیت ها و در حالت منفی تر آن منیت های افراد بر دستاوردهای واقعی عرصه ی معنی چربس حسابی دارند. حاشیه ضخیم و ناسور طرح اصلی قالی را تحت الشعاع قرار داده و عابران برای قدم گذاشت روی قالی هم موقع آمدن و هم موقع رفتن زمین خواهند خورد. امت سازی ادبی معمولا دستاورد چندانی در زمینه های مالی هم نخواهد داشت کما اینکه ادبیات در ایران لااقل در این روزهای سرد زمستان سوخت هیچ تنوری را چندان فراهم نمی نماید. امت سازی همانطور که از نامش پیداست یک جور رفتار مصنوعی است و در تضاد با روحیه ی رهبری یک جریان فکری ادبی خاص است. یک جور مدرسه است که باد با خود خواهد برد.
1- صفحه پادکست های 360 درجه را راه انداخته ام امیدوارم بهتر از متن خواندن با چشمهای خسته و آخر شبی باشد.
4- ذهن آدم تمایل دارد مثل آدمهای دیگر رفتار کند. این یک جور تمایل طبیعی است که هر چقدر آگاهانه جلویش را بگیریم، بخش بیشتری از این تمایل را در ناخودآگاه خودمان غوطه داده ایم و یک دفعه یک روزی از یک جایی این تمایل شدید برای رفتار جمعی میزند بیرون. یک روزی بلند میشوی و با خودت میگویی هیچ کس. هیچ کس رفیق آدم نیست. هر چقدر سالیانی خلاف جهت آب شنا کرده باشی.
5- خیلی دوست دارم مثل گذشته بروم جلسه های ادبی ولی اصلا طاقت بی اخلاقی هایش را ندارم.
6- تابناک یادداشتی دارد درباره herd mental که در شبکه های اجتماعی اتفاق می افتد. مثلا اگر فلان سوال را جواب ندادی شکل آواتار - profile picture - ات را به -زرافه- تغییر بده و خیلی حرفها... ناراحت کننده است. اما چه باید کردش همیشه سوال است. اکثر یادداشتهای روزنامه ها هیچ پیشنهادی تویش نیست. البته حق هم دارند. اینجا کسی روزنامه نمی خواند نه آدمهای عادی و نه مسئول ها
7- به نظر باید یکی از این ویدئوهای آموزش الفبای مرحوم نیرزاده الگوی عاشقانه بودن برای ما باشد. ما آدمها فقط با نور عشق فوتوسنتز می کنیم. بی عشق می شویم همین که دور و برمان در جامعه زیاد می بینیم.
فیلم برف روی کاجها- پیمان معادی یکی از سر راست ترین روایتهای زندگی امروز ما را بی هیچ تکلفی نمایش می دهد. انگار باید سالها از این فضاها دید تا بهتر فیلم ساختن را یاد گرفت. بخشهایی از فیلم به ظرافت خاصی که از روحیات پیمان معادی و استاد پر آوازه ترش اصغر فرهادی برآمده است، تبدیل روایت ساده و هموار به نوعی مستند درباره زندگی است که با تمام ظرافت پرداختش، خیلی شکننده است. کاری که از آدمهای با تجربه ی دارای این ژانر مثل فرهادی بر آمده است.
اما این فیلم هم به همان روانی و سادگی موضوع را در لفاف Insert های با امضای فرهادی، گیر می اندازد. بالغ می کند و به مخاطب تحویل می دهد. اینجا دیگر خبری از شوخ طبعی و بازی گیشه ای خانم مهناز افشار هم نمی بینیم. هماهنگی کامل تاشهای رنگ در عین بی رنگی، خبر از ماجرای عمیق و تلخ و به نظر روزمره ای می دهد که کشف و پرداخت جنبه های نادیده به درستی و به اندازه به مخاطب واگذار شده است. اگر هنر فیلمساز نمایش لذت بخش برشی از زندگی و هزارتوهایش باشد. فیلم بدون ادعا و ابزار خاصی این لذت را به مخاطب منتقل نموده است. امیدوارم این فیلم شروع طوفانی لازم برای پیمان معادی در ژانر روایی خودش نیز باشد.
پ.ن: اصولا بنده با فیلمهایی که به شعور مخاطب احترام می گذارند، به دیده ی احترام نگاه می کنم و برای نویسنده و کارگردانش آرزوی روزهای بهتری در این زمینه دارم.
سوژه ی نخ نما و هزار تکرار چه خوبیهایی می تواند داشته باشد؟
شاید اولین و سریعترین پاسخ به این سوال ایجاد نگاه متفاوت، برداشت متفاوت و زیبایی دوچندان بیرون کشیدن باشد.
اما این حرفها در عمل فیلمی را دست و پا کرده است که ذاتا یک جور توهین به زندگی روستایی تلقی می شود. کاراکترهایی که اصلا و ابدا نمی توانند در فیلمهای روستایی-rural- درست بنشینند و بازی قابل باور ارائه کنند. یک جور فانتزی غمناک از فیلمهای معاصر درست می کند. باید هیاتی بنشینند و زرشک طلایی هایی طولانی از فیلمهای روز سینمای ایران ردیف کنند تا برای آیندگان این دوره از سینمای ایران مثال آکادمیک و کلاس درسی پیدا کند.
فرهاد آییش با همایون ارشادی سر میز قهوه خانه روبازی حرف می زنند. به حق متن از نسخه ی آمریکایی ترجمه شده و کمی تحقیق ویکی پدیایی درباره ی زندگی روستایی انجام شده است. برای همین دیالوگها به راحتی قابل ترجمه به زبان اصلی در محاوره های بومی مردمان آمریکاست.
در جاهای متعدد بازی ضعیف خانم افشار و مصطفی زمانی مشکل جدی متن را دو چندان کرده است. حتی خوشمزه بازیهای کاراکتر قالبی - ارسطو- احمد مهران فر- نیز کمکی به نزول لحظه به لحظه ی فیلم تا انتها ننموده است.
به نظر مخاطب این جور فیلمها دو دسته اند: افرادی که به خاطر سرما و گرمای زمستان و تابستان، به جای مراکز خرید سینما را انتخاب می کنند. دخترهای نوجوان و پسرهای در حال بلوغی که شیفته ی چهره های برافروخته در سینما هستند و البته به نظر می رسد هر دو گروه دست خالی به خانه ها و زندگی واقعی و یا فانتزی خود باز می گردند و به یاد خواهند داشت که این فیلم هیچ کدام از این دو را برایشان به ارمغان نیاورد.
این روزها هر کسی بخواهد تبلیغ کند و محصول بنجل داخلی بفروشد دوتا راه دارد: عرضه محصول فلان با تیراژ محدود- فیلم فلان چند سال توقیف، رسید.
این پل چوبی هم از آنهاست. همیشه نمی شود با چهره ها کار خوب در آورد. البته فروش بحث دیگری است. ناله های حمایت از سینما هم چیز دیگری است. فیلم داستان تکراری همان فیلمهای آمریکایی مشابه است با موضوع نخ نما و البته به نظر بومی یک استاد عرفان- رابطه - پروژه و مایه داری که لاجرم واسطه ی شیطان است در زندگی زوج خوشبختی که نمونه اش مهناز افشار به عنوان یک پایه ثابت و بهرام رادان و محمد رضا گلزار به عنوان پایه های متحرک ماجرا. ماجرایی که حوصله را از دماغ آدم در می آورد...
از این بزرگواران اگر سوال شود، با همه تبلیغات و به به و چه چه های مختلف، نهایتا عجله در اکران را مطرح می کنند که اصلا به درمان روایت یخ زده ی فیلم کمکی نمی کند. بماند که بازی خانم مهناز افشار اصلا تا اینجا که ما رصد کرده ایم در هیچ فیلمی دل نشین نبوده است.
نیست یک داریوش مهرجویی نامی که یک بار دست این جوان ها را بگیرد و برایشان کاراکتری بسازد که تا پایان عمر بازیگریشان نانش را بخورند؟
مثل بهرام رادان که خیلی سخت می تواند از علی سنتوری رها بشود. تکرار علی سنتوری در فیلمهای بعدی به نظر اظهر من الشمس است. مثلا بی پولی که فیلم خوب و با سوژه ی بومی عالی بود، به قول عوام کار کردن با داریوش مهرجویی برای اکثر بازیگرهای فیلمهایش آمد داشت. حیف و دوصد حیف از این فیلم.
1- مهم نیست چقدر اسم برندتان زشت و به درد نخور به نظر می رسد، همینکه به عنوان - شرکت نشان طلایی- مجری انحصاری تبلیغات توی مترو باشید تقریبا یک جور واسطه ی کلام بین تولید کننده ی خدمات و کالا با مردم هستید و همه چیزش خوب است. مثل واحد مالی که ختم الدیسیپلین واحدهای سازمانی است.
2- صاحب مغازه ای را گفتم آقا این طور که تخفیف نمی دی حتما 10 روز اول اجاره مغازه را گذاشتید کنار. فرمودند: ما را به اجاره حاجتی نیست. و من در دم بمردم که به چه روی درس خوانده ایم و خطای دوم اینکه به چه روی این همه کارمند مردم بوده ایم.
3- یک بار برای یکی از اساتید شریف رزومه فرستادیم به قصد شکار پروژه ای، تقریبا یک سالی است تنها چیزی که شکار نموده ایم: ایمیل جالب است که گر و گر از سوی ایشان به ما لطف می شود.
سایت اخبار مسکن- مسکن نیوز- مسکن مهر -http://maskan-news.ir/
با تیمی از دوستان زبر دست در زمینه های مختلف بازار مسکن از رده های خبری مسکن مهر و مسکن اجتماعی و کلا پروژه های ملی در حوزه مسکن گرفته تا حوزه های مالی و بازاری با عنوان - تحلیل بازار مسکن- سناریوهای وام مسکن قرار است اطلاع رسانی کنیم.
یادداشت بنویسیم و با اهل فن مصاحبه کنیم. در بخشی از سایت قرار است علاوه بر مقالات و یادداشتهای مسکن به مباحث پایه در شهرسازی و به طور مشخص درباره - برنامه ریزی شهری و طراحی شهری نیز بپردازیم. شما مخاطبان گرامی را در اطلاع رسانی همایشها و نمایشگاه های مرتبط با صنعت ساختمان- شهرسازی و همچنین معماری نیز تنها نخواهیم گذاشت.
منتظر انتقادات و پیشنهادات شما هستیم. به علاوه در صورت تمایل می توانید با ما همکاری نمایید.
تیم مسکن نیوز
مشکل صادق زیبا کلام نداشتن ثبات رفتاری و سیاسی است. به نظر می رسد که هر صبح باید بلند شود به نوعی ناکامی سیاسی فکر کند.
سعی دارم تا فراغتی حاصل شده است کمی روزمره نویسی کنم و جای هیچی نویسی را بگیرم:
1- صادق زیبا کلام فرموده است که خیلی حیف می شود روحانی و کسانی که به او رای داده اند در راهپیمایی 13 آبان شرکت کنند.
صادق زیبا کلام یک دیدار با مقام معظم رهبری دارد ولی قبل ترش حسابی در برنامه شبکه چهار سیما از خجالت هم در آمد. اصولا صادق زیبا کلام جهتش معلوم نیست.
نامه اتو خوندم خوب من /اشک چکوندم خوب من یا به قول آمریکایی ها message recieved
2- یکی از سایتهای خوب در زمینه ویدئو - آپارات - یا همان جانشین یوتیوب - با کلی آفتابه لگن و سرعت و پهنای باند خوب است. افسوس که این یکی شده است : شبکه فوتبال دوستان مقیم سراسر کشور و حتی کانالهایی مثل شبکه خبر و باشگاه خبرنگاران جوان هم فقط - ویدئوهای جالب - نشر کرده اند که خریداری نداشته است.
3- یکی از دوستان - حسین کلهر- اخیرا در رادیو هفت - حسابی فعالیت کرده است و تاریخ دگرگون و طنز گونه ای برای گالیله و دیگر عوامل تاریخی ما - مثلا پینوکیو و غیره - نیز فراهم نموده است. اکثر این ها را اگر live ملاحظه ننمودید، already از آپارات مشاهده کنید. ایشان از درس خوانده های عمران شریف و از نویسنده های - همشهری جوان- هستند.
مشکل adsl مخابرات استان تهران تقریبا دائمی است.
یک چند وقتی طول کشید تا این جریان شبه ملی کردن اینترنت مخابرات استان تهران اثراتش رو برای ما بگذاره:
سایتهای داخلی و مجاز مثل همین blog sky باز نمی شد. ولی یه جایی مثل aparat با سرعت آفلاین قابل دسترسی بود.
اما راه حل رو برای این می نویسم که شاید خیلی ها این مشکل رو دارند و مخابرات استان تهران - adsl- ترجیح می ده چیزی روی صفحه اش منتشر نکنه یا ... فضای دولتی و عجیب غریب...
1- اول باید برای اتصال اینترنت خود ip و فقط dns آن یعنی بخش پایینی صفحه تنظیمات را به شکل زیر set کنید:
2- باید از دستور زیر تنظیمات را reset کنید و با restart کامپیوتر همه چیز درست خواهد شد.
توی خط فرمان تایپ کنید: netsh int ip reset
اینتر کنید و ری استارت سیستم.
تا زمانی که ازاینترنت مخابرات استان تهران و دیگر اینترنتهای پر سرعت مخابرات استفاده می کنید صبر و حوصله را پیشه ی خود نمایید. البته در صورتی که صلاح دانستید، خواهید توانست به جای تلویزیون از آب قلیل شبکه ی تصویری آپارات بهره ی فوتبالی و موبایلی ببرید. ماجرای اینترنت مخابرات ماجرای غم انگیزی است. خصوصی سازی و خصوصی سازان توانسته اند مرکز 20 20 برای پشتیبانی ADSL مخابرات استان تهران را راه بیاندازند ولی دریغ که نتوانسته اند مشتری مداری واقعی را راه بیندازند.
چگونه آزاد باشیم
1- از وسایل نقلیه ی آزاد، بیشتر استفاده نمایید.
این وسایل نقلیه دسته بندیهای مختلفی دارند. یعنی از موتور گوجه ای براوو شروع می شوند تا یک جور بی ام و کروک که شما لابد بیشتر بلدید، ادامه دارند. پس سوار همان موتور مخاطب خاصتان بشوید و با انداختن روسری در معابر عمومی افسرده و بی تفاوت، ویراژ بدهید و کمی جیغ خفیف بکشید.
2- برای در دست داشتن تمام آزادی خود از کار حقوق بگیری استعفاء بدهید.
به منظور افزایش درآمدهای مادی و معنوی خود هیچ وقت کار ثابت نداشته باشید. به همین منظور تا آنجا که ممکن است پشت کامپیوتر بنشینید و نمودارهای شمعی بورس را رصد کنید. انواع سایتهای بورس و سرمایه گذاری بهترین روش آزادی شغلی شما را در کوتاه و بلند مدت به ارمغان خواهد آورد. در طول روز هم می توانید انواع جلسات مفید و سازنده با کله گنده های حسابداری، تیول داری و غیره برگذار کنید و آزادانه بی خیال تحصیلات و آینده باشید.
3- با در دست داشتن اصل کارت ملی و همچنین مخاطب خاص به سراغ آزادیهای مدرن بروید.
یکی از این نوع آزادیها می تواند پرش با کش- بانجی جامپینگ- باشد. به همین منظور بعد از بارها عوض کردن سر خر به سمت پینت بال، یکبار برای همیشه آزادی خود را میان زمین و آسمان دریابید.
4- بهترین آزادی دنیا هنرمند شدن است. هنرمند باشید.
کنتوری برای اندازه گیری هنر شما وجود ندارد. برای همین بی دردسر مقاله نویسی و ISI و پایان نامه و مهندسی پایه یک و رتبه بندی شرکتی، از امروز هنرمند باشید. یعنی یک آیینه ی تمام قد در خانه پیدا کنید تا تمام آزادی هنری خود را به یکباره دریافت نمایید. قبلا از عواقب احتمالی و جانبی نگاه کردن در آینه بدین منظور آرتیستیک اطمینان حاصل نمایید. سپس به کافه و گالری و فرهنگسرا و دیگر میراثهای قابل رفت و آمد هنری، متصل شوید.
5- به منظور غلبه بر حرف مردم و حومه دستاویز محکمی برای آزادی خود انتخاب کنید.
این نوع دستاویز ها می تواند از نوع خانه مجردی، حتی در حد پانسیون باشد. پس همیشه کار کنید تا آزادی خانه مجردی را در آغوش بگیرید.
6- نفس عمل اروپایی یا آمریکایی بودن مهم است. در دیار خود اینگونه باشید.
به هر طریق یکی از اتفاقهای خوب دنیای معاصر در ایران، ارتباطات یعنی همین اینترنت است. پس با بیشترین توان به دنبال لایف استایل اروپایی - آمریکایی خود باشید. این یکی کمی مفصل است ولی به نظر برای شروع - cool- بودن را تجربه کنید. از همین حالا برای تمام نسلهای بعدی که سوخت فسیلی ندارند، cool باشید.
7- زندگی پیش رو را سخت نگیرید.
ایزی لایف یک وسیله ی مصرفی ساده و خنده دار نیست. بلکه یک مفهوم وسیع در حوزه دراز مدت بشری است. به همین منظور همیشه از زندگی آسان بهره ببرید. بدین صورت بیشتر به خودتان خواهید پرداخت، ارزشهای یک روش آسان آمریکایی با هوای همیشه آفتابی و بدون گرد و غبار را تجربه خواهید نمود.
8- بهترین نوع آزادی ایجاد تجهیزات یک نفره برای زندگی است.
همیشه به صورت یک لشگر یک نفره زندگی کنید. برای همین در مکانهای عمومی تا حد امکان سعی نمایید از mp3player و یا گوشی خود برای ایجاد حریم شخصی استفاده نمایید. به هر حال راه موفقیت طولانی است ولی با کمی تلاش در آینده نزدیک خواهید توانست در خانه از کیسه خواب و چادر یک نفره استفاده کنید.
9- هوای نفس دمده شده است.
در حواشی دنیای مدرن، لذت و تجربه های لذیذ بهترین و مفیدترین راه برای آزاد بودن است. پس حتی الامکان خوش بگذرانید و خوش باشید. به همین منظور انواع مهمانی ها را تجربه کنید. اولین راه برای به دست آوردن وقت کافی برای این بند، ترک دین و دفتر و کتاب است. به دورهمی ها و مهمانیهای بیشتری ایمان بیاورید تا رستگار شوید.
10- دنیا جای خوب و آزادی است. به طور داوطلبانه و روزانه از صفحه ی - پیوندها- بازدید نمایید.