360 درجه

360 درجه

داستان کوتاه و رمان - جامعه شناسی -فلسفه -معرفی کتاب - نقد فیلم
360 درجه

360 درجه

داستان کوتاه و رمان - جامعه شناسی -فلسفه -معرفی کتاب - نقد فیلم

طرح جامع چیست؟ طرح جامع مالیاتی، مسکن، کنترل موالید، مالیاتی و شهرسازی

طرح جامع از همان دانه ی فلفلی است که برای سرزمینهای دیگر خال مهرویان به نظر می آید. طرح جامع یعنی ما نمی توانیم ولی علاقه مندیم به کشور داری. این طرح جامع می تواند طرح جامع مسکن، طرح جامع کنترل موالید، طرح جامع مالیاتی، طرح جامع شهرسازی و خیلی از این طرح های جامع یعنی ما یک محیط مناسبی برای کشت انواع میکروبهای ممکن ایجاد نماییم. مثلا حاج آقا فلان بتواند بدون دخالت در جزئیات و تفضیلات در همان طرح جامع شهری منویاتش را دخالت بدهد. طرح جامع به همین مختوم نیست.  

مثلا زمانی که از طرح جامع صحبت می شود به صراحت معلوم است که قرار نیست و یا نمی توان پروژه را در سطح ملی و به صورت بازگشت ناپذیر و پایدار اجرا نمود. برای همین برای ماستمالی اساسی و از آنجایی که باید داشته باشیم ها فراوان تر از خود زندگی و پروژه ها شده اند طرح جامع، یک وسیله مثل توپهای سنگینی است که هر از چند گاهی بدون دقت خاصی در عرصه ی جنگ شلیک می کرده اند، عمل می کنند. طرح جامع وقتی شلیک می کند هم سواران خودی و هم سمت مقابل را می ترساند، حتی در برخی از موارد این طرح ها امکان ضربه زدن و کشته و زخمی کردن خودی ها را نیز فراوان دارد. چرا که یکی از بزرگان و دوستان توصیه اکید داشتند که هر جا کار کردی بکن ولی توی هیچ نوع طرح ملی مشغول نشو. 

مدل طرح جامع چگونه است؟ 

یکی از اساتید با نفوذ در حاکمیت دولتی قصد دارد اندیشه های خود را درست یا غلط به پیش ببرد ولی قرارش بر این نیست که خودش هزینه ای بابت انجام کار بپردازد و قول تلویزیون، کار آفرینی نماید. به همین دلیل در قدم اول نیاز به حمایت فراوان دولت برای انجام ایده ی نوینش دارد. این استاد معمولا دارای قدرت چانه زنی بین سازمانی است. یعنی مثلا در پیشنهاد - پروپوژال - یک  طرح که بهتر است در این مورد خاص بگوییم RFP طرح سعی می نماید چیزی را به عنوان طرح جامع معرفی نماید که همه ی سازمانهای درگیر سلام و علیک با او بتوانند به عنوان ذینفع، از مزایای انجام و اجرا و مهمترین بخش آن - نام نیک و باقیات الصالحات انجام چنین طرح جامعی بهره ببرند. برای همین اساتید مدیریتی که می توانند خان نعمتی برای طرح جامع را در حد فاصلبین دو یا چند سازمان پهن نمایند، خواهند توانست بیشترین تاثیر را در خلق الله یا مردم یا ملت و غیره ایفا نمایند. به همین سیاق بسیاری از نوچه های سازمانی این اساتید برای گرفتن زیر پروژه ها و خرده طرح هایی که از دل طرح جامع در آمده اند، یک پای خود را بر تراس این سازمان و پای دیگر را بر تراس آن اداره می گذارند و همزمان دو شغل دارند تا در یک سازمان پروژه ی کوچکی را تعریف نمایند تا در سازمان هدف این پروژه را خود به دست خویشتن اجرا نمایند. این افراد و خرده مدیران در این سطوح شعاری دائمی دارند: کم بخور همیشه بخور. 

بدین روی شما نمی توانید از اصالت خانوادگی، وجه ی شرعی و مذهبی، قداست و معنویت انباشته در آستین و هزار مجاهدتی که ایشان در بین زمین و آسمان میان سازمانهای مختلف انجام می دهند، روی بگردانید و چنین مدیرانی که بعدها مدیران لایق طرح جامع فلان خواهند شد را نادیده بگیرید. 

دسته ی دیگری از خرده مدیران سازمانی و مشاورین محترم ایشان هستند که کاملا از برند و سطح سواد متفاوتی برخوردارند. این مدیران خوش پوش و حتی برند پوشانی هستند که در اعترافات خود به سختی قسم می خورند از نواده های قجری و از جنس ایرانی اصیل اش هستند و دکتری مدیریتشان را در خارج از مرزهای ایران پر گهر گرفته اند. به همین روی اندیشه های جدیدی را از نحوه ی نوشیدن چای در سازمانهای ایرانی تا تصمیم گیری برای نصب و عزل مدیران میانی را به صورت free lance مشاوره می دهند. یک جور دلسوزانه و بالاغیرتا وطن خواهانه به دنبال تغییرات بنیادین هستند. 

شاید این طرح جامع که گفتیم آنقدر برایتان آشنا باشد که توضیح بیشتری نیاز نداشته باشد. شاید شما هم مثل بنده در فیس بوک افراد آنقدر مشاور فریلنس در سازمانها دیده اید و اینقدر دست و دلتان ریخته که دیگر به هیچ طرح جامعی دلخوش ندارید ولی تصور بنمایید اگر طرح جامع نباشد هیچ روزنامه ای تیتری درست و حسابی نخواهد زد و این بی تیتر بودن و بدون طرح جامع زیستن در نهایت مخرب آحاد جامعه خواهد بود. 


مترو نوشت-3- یادداشتهای یک روزانه

مترو نوشت، یک جور نوشته بود که به عنوان تاملات سر صبح مورد استفاده قرار می گرفت و از قلم افتاد: 

1- ما هزار بار عرض کردیم، برای صدا زدن پرسنل پیمان مرد، اکبر آقا دوست دخترت کارت داره، توزیع شیفت و غیره از بلند گو استفاده نکنید. ولی حالا همینه که هست. پس لااقل برای اتاق فرمان عزیز یک میز صدا تهیه بفرمایید تا وسط آهنگ یک fade in , fade out ملایم برای قطع و وصل آهنگ داشته باشند 

2- برخی ایستگاه ها دقیقا شبیه امامزاده ها هستند که صبح به صبح خادم های پیمان مرد در حال دستمال کشیدن به همه جاش هستند. نمی دانم به خاطر مذهبی بودن بافت این طور ایستگاه هاست یا چی؟ مثلاایستگاه شهدا 

3- از بچگی ترساندن از لولو به عنوان یک ترس دم خروسی- حضرت عباسی محسوب می شد که این موضوع تا آخرین دقیقه ای که در خاک میهن و به صورت عمودی تشریف دارید برقرار است. نمونه اش همین پلیس فتا، سر کوچه است که دقیقا رفتارشان مثل دوستداران شاغل در بخش زنده، همانطور پویا و فعال است. مجموعه ای از نگهبان و راننده وانت و موتوری و خیلی دیگر از دوستان را که ما رصد کرده ایم و البته بقیه ی زحمت کشان که هنوز ندیده ایم و علاقه مند به دیدن این دوستان نیستیم. یک جور خشونت در رفتار و طور آژانش گرفتن و جلسه رفتنشان هست که نشان از این موضوع دارد، ما وقتی پیر شدیم هم یک پلیس پیر کش هست. 

4- تهران همین یکی دو روز هواش خوب است. این چنین است که باید از استحقاقی خود استفاده نموده و هر چه زودتر فکر مسافرت باشیم. 

5- روز زن آنقدر مهم است که تنها تاثیرش نیش زدن اول قیمتها در سال 93 است. این روز قطعا خواب را از سر ما در درجه ی اول می پراند و در قدم بعدی بازاریهای نازنین را مجاب به افزایش قیمت کلید خورده در سال 93 می نماید. 

6- عصر جمعه همه ی رفقای قدیمی - شهید آوینی - را دعوت کرده اند توی تلویزیون به شکل مناظره، رفقا الان یک دل نیستند یکی یمین است و یکی یسار. بعد قصد دارند بگویند اگر آوینی بود چه می کرد. بعد تمام آرزوهای ذهنی میسر نشده شان را می ریزند توی دل برنامه، از آرزوهایی که هر سال قبل از 22 بهمن یادشان می آید. تا آنهایی که توی کافه ای در ونکوور بهش خندیده اند. 

مشکلات سینمای ایران آخرین حرفها

مشکلات سینمای ایران مانند مشکلات یک مرده شاید جای تنگ  و تاریک قبر، کفن غصبی، نرسیدن بچه های راه دور و خارج از کشور یعنی متولیان واقعی سینمای ایران که احیانانا توی تلویزیونهای 24 ساعته و یا شبکه های من و تو و صدای آمریکا روزگار می گذرانند، نبود قبر حتی از نوع سه طبقه اش به دلیل انبوه مشکلات غیر قابل دفن در بخشهای مختلف فرهنگی، غیر فرهنگی و ضد فرهنگی ملت ایران، به نظر می رسد. 

بعضی از بزرگان ایران زمین کلید حل مشکل سینمای ایران را وجود - آقا حسینی- در فیلمها می دانند. از این روی تلاش شده است شما به همراه بلیط الکترونیکی خود از قطع درختان خود داری نموده و تصویر این - پیر می فروش - در فیلم پارسی را همه جا با خود به سینما ببرید.

1- اگر آخرین حرف الفبای کسی -چ- باشد لابد، شیعه ی 9 امامی یا کمتر است. به نظر مشکل سینمای ایران را ابراهیم حاتمی کیا با همه ی سابقه ی بلند سینمایی، تلویزیونی و غیره اش داشته است که این بار با وجود اشغال بزرگراه ها، کیوسکهای عکس فوری و معابر دیگری که در شهر تهران وجود دارد، فیلمش را با عنوان چ و با ایهامی بین چمران و چگوارا ساخته است. یک جور ته گلوی آدم خشک می شود تا بهتر بتواند چای اش را که توی کافه سفارش داده است نوش جان کند.   

 2- یارانه یک اره است. گرفتن و نگرفتن آن، حکم دست به کلاه مردم زدن است. کسی هم که دست به کلید بازی می کند، باید مراحل بعدی را از هم از زیر همان منبع بیرون بکشد. 

زندگی زیر لحاف ملا، همانا گرمای دائمی هوا و پهن بودن آن است.


3- من از روزگار قدیم عاشق فیلم کلاهی برای -باران- بودم. نخ سوزن از وقتی که به درستی خودش این روزها کلیپ سازی را برای کلیک سازی سرمشق خویشتن نموده است. در راستای همین هم شاید رفت و دوباره در برنامه ی کلاه قرمزی، از چهره و شهرت بسیار و آراستگی به هنر معماری، هم گریست.


4- نمی دانم چرا مخاطب های موسیقی وقتی بین همایون شجریان و پدرش بحث می کنند، آدم باید داستان اسماعیل و ابراهیم را مد نظر قرار داده و به طور مثال از داستان استیو جابز و پدرش غافل بشود. اصلا وقتی دوتا استاد داریم در یک اقلیم می شود هر دو را به جای قاب عکس روی دو طرف یک لیوان چاپ کنیم تا همیشه - استاد- به اندازه کافی داشته باشیم


مقوله ی فرهنگ و فرهنگ مقوله ای چیست؟

مقوله ی فرهنگ ایهام اساسی دارد. یعنی معلوم نیست مقوله اشاره به فرهنگ دارد و یا مضاف و مضاف الیه ای است که برای مالکیت - مقوله- برای - فرهنگ به کار  می رود ؟

1- نظر علی مطهری این است که حتی پلیس هم می تواند به مردم آموزش فرهنگی بدهد. اما به نظر پلیس ما فعلا در حال آموزش است. یعنی برای ارتقا مقوله ی فرهنگی جامعه یا محله یا کوچه مان در ساعات  پایانی شب تماس می گیریم. بعد پلیس از آن سمت سوال می کند: 

 - توی کوچه ان؟

- یعنی آلودگی صوتی به حساب می آید؟

- اعمال قانون بکنیم؟ 

 1.5-  روش فرهنگی و مقوله ی فرهنگی سابقه ای پیش از این دارد که در دولت روحانی صدای درک نشدن ها از ناحیه ی مقوله فرهنگ در نیامده است. زمانی آقای حداد عادل در این باره مبسوط نوشته اند. مثلا شما ملاحظه بفرمایید کتاب: برهنگی فرهنگی و فرهنگ برهنگی را که توانسته است به حق بخش بزرگی از مقوله فرهنگ را در آنجا ملاحظه می فرمایید. 

و سوالاتی از این دست که نشان دهنده ی طی دوره ی آموزشی برای ارتقاء مقوله ی فرهنگ حتی در نزد پرسنل زحمت کش نیروی انتظامی است.  

2- محسن قرائتی یکی از برنامه های فرهنگی را دارد: به من می گن عامی هستم. آقا آشغال کله پاچه رو نریز توی جوب. این میره گیر میکنه راه مردم رو بند می آره ---- برنامه درسهایی از قرآن 

ایشان در رابطه با یکی از افراد که قبلا وزیر بوده اند این حرف را زده بودند که الان وزیر نیست ولی به روش ساده، من هر بار احساس می کنم در این برنامه و مقوله فرهنگی، روح پدر بزرگم کاملا حضور دارد. طوری که نمی شود از این مقوله های فرهنگی فرار کرد. 


3- مقوله فرهنگی نیاز به چی دارد - خیلی مهم است. یعنی شما از سوپر  ی و منشی و کارشناس متراژ خیابانی و مهمان برنامه هنوز سوال نکرده اید و جواب می گیرید که در اینجا - نیاز به چی دارد؟ 

نمونه ای از این موارد را همیشه به این شکل داریم: اعمال زور؟ اعمال قانون؟ اعمال کلید؟ اعمال قفل؟ و... 

نیاز به چی دارد از زمانی به وجود آمد که ما درباره ی خیلی از ریشه های فرهنگی شک کردیم. مقوله های فرهنگی ای مثل سینمای معاصر ایران  برای زنده شدن نیاز به چی دارد؟ 

مقوله های فرهنگی مربوط به فوتبال ناپاک و یا گاهی ناپاک نیاز به چی دارد؟ 

مقوله های انصاف، بی انصافی، دروغ و حسین- ع- گرایی به شکل همزمان نیاز به چی دارد؟ 


اجاره نشینی در تهران: قیمت، محدوده اجاره خانه- قسمت سوم جنوب تهران

در دو قسمت قبلی درباره اجاره نشینی در تهران و بخشهای مختلف آن گفتیم. کرایه خانه ها بر اساس درآمد متوسط یک خانواده که می تواند چیزی در حدود 15 میلیون تومان و اجاره ای بین 800 هزار تومان تا یک میلیون تومان را تقبل کند تنظیم شده است. کرایه خانه بر اساس زمان حال یعنی فروردین 93 در تهران تنظیم شده است. 

زمانی که یک نفر یا یک زوج اجاره نشین با دل دریایی هستید و اصلا فقط به فکر خوردن نان و تره‌ در سال جاری هستید تا شاید که آینده ازآن شما باشد،  دل را به دریا می‌زنید و به خوابیدن اول صبح اتوبوسی در ابتدای خط فکر می‌کنید. اینطوری به راحتی سر از بخش بزرگی از تهران در می آورید که هر کوچه‌اش با دیگری متفاوت، متنوع و با آلودگی هوای پایین ‌تر و در اغلب موارد شلوغ‌تر است. محله‌هایی مانند تیر دوقلو، میدان خراسان در جنوب شرقی تا فلاح  و گمرگ و پشت شهرداری و میدان قزوین و هاشمی و آذری در جنوب غربی، سیل پر تنوعی است که یک چیز مهم را از زندگی در هر کدام از آنها خواهید آموخت. اگر در تهران زندگی می‌کنید، شاید بهتر است روی نبض آن خانه اجاره کنید. هویت تهران بخش عمده‌اش، خوب و بد، زشت و زیبا در همین نواحی متمرکز شده است. افراط و اغراق در زندگی و شور و هیجان تا وقتی خواب چشمان شما را دریابد.     

برای اینکه در شمال تهران به سر کار بروید معمولا می‌توانید از دو خط اصلی استفاده کنید. یکی خط اتوبوسی که از میدان راه آهن به ونک، پارک وی و تجریش می‌رود. دیگری خطی از خطوط BRT که می‌تواند از پایین ترین جنوب غربی‌ها شروع شود. میدان جمهوری را طی کند و بعد از عبور از میدان توحید به ونک برسد. 

خیلی سال است که دیگر جنوب شهر تهران زاغه نشینی محسوب نمی‌شود و باید تصویرهای کتابهای درسی و گاهی فیلمهای تلویزیونی و سینمایی را فراموش کرد. چون واقعیت همیشه پیچیدگی بیشتری در مقایسه با خیال ما وتصور ما از جایی مثل خزنه دارد. به هر حال در جنوب شهر نشینی و اجاره‌نشینی در این نواحی، مثال نقض‌های فراوانی هست. به عنوان نمونه راسته‌ای از خانه‌های  ویلایی در کنار بلوار آهنگ که حتی مشاورین املاک آن نواحی به غریبه‌‌ها فرصت سکونت در آن نوع از خانه‌ها را نخواهند داد. به علاوه به علت وسعت زمین‌ در ناحیه جنوب شهر و درنتیجه ساخت وسازهای به سبک برج سازی می‌توانید ساختمانهای با متراژ بالا روی طبقات 14 و 15 یک برج در کنار بزرگراه آهنگ پیدا کنید. گل و گشاد بودن خیابان و خلوت بودن این نواحی مدیون سالهای شهرداری احمدی نژاد در مبارزه با محله‌های خلاف‌کاران در جنوب شهر تهران است. سند آن هم در مستندی که BBC English سال 84 قبل از به قدرت رسیدن دکتر تهیه کرده است موجود است. 

برای پیدا کردن خانه‌ای مناسب در جنوب شهر عجله نکنید چون هر قدم در این ناحیه تفاوتها و تناقضهای عجیبی با قدم بعدی دارد که ممکن است بدون آشنایی با ناحیه، شما را به دردسرهای ناخواسته‌ای مانند داشتن همسایه‌های مزاحم و خلافکار بیندازد. 


اجاره نشینی در تهران: قیمت، محدوده اجاره خانه- قسمت دوم مرکز تهران

اجاره خانه یا کرایه خانه اساسی ترین دام آدم ها برای هزینه های زندگی است. اجاره خانه در تهران منطقه ها و منطق های مختلفی دارد. 

مرکز نشینی در تهران: 

اگر کسب و کار هرچند کوچک خود را در مرکز شهر دارید یا شرکت شما در محدوده‌ی خیابانهای مطهری و بهشتی و وزرا و میرعماد و به طور کلی محدوده‌ی مرکزی تهران است، برایتان جذاب است که در مرکز تهران باشید. اما اجاره وهمچنین کیفیت خانه‌ها و شلوغی مرکز تهران، بسیاری از  طلبه‌های آرامش را از آن نواحی دور می‌کند. در مرکز تهران قیمت بیقوله‌ها نیز بالاست. بودن در مرکز تهران برای افرادی که حساسیت زیادی به شلوغی و آلودگی هوا ندارند، شغل اول و دومشان در محدوده‌ی مرکز تهران است، نیت‌های شخصی زیادی برای کافه نشینی حول و حوش چهار راه ولی عصر و انقلاب، هفت تیر و کریمخان دارند، این نواحی را برای خود بر می‌گزینند 

 . البته نواحی کریم خان و هفته تیر علاوه بر شلوغی و آلودگی هوا از گرانی مخصوص به خود برای دسترسی به محل کار در شمال تهران نیز برخورداند. برخی نواحی استثناء در این ناحیه می‌تواند خیابان بهار شیراز، زرتشت غربی و شرقی، خیابان حجاب در تقاطع با فاطمی، بخشی از بلوار کشاورز منتهی به بیمارستان امام خمینی می‌باشد که اغلب از دسترسی، خلوت و هوای نسبتا بهتری نسبت به خیابانهای اصلی برخورداند که متاسفانه کرایه خانه درآنها کمی تا قسمتی از رنج عادی آن بالاتر است. 

مرکز تهران برخلاف نظر شما تنوع بسیار بالایی از لحاظ بافت شهری و محله‌ای دارد. مثلا خیابان یوسف آباد با همه‌ی شلوغیهای این روزهایش هنوز هم مورد توجه بسیاری از علماء اجاره نشین و کرایه و رهن بده است. شاید محله‌ها به دلیل بافت بومی و اصالت خاص خودشان مورد توجه ساکنین باشند. اما در خیلی از موارد اجاره نشین‌های زیادی نتوانسته‌اند، افزایش اجاره خانه بابت محله بودن یک منطقه یا معروفیت و بافت بومی یک خیابان را به گردن بگیرند. اما خیابان سید جمال الدین اسد آبادی از آن نواحی متفاوت  در مرکز تهران است که دسترسی‌های آنچنانی هم ندارد ولی هنوز مورد توجه اجاره نشین‌هاست. 


اجاره نشینی در تهران: قیمت، محدوده اجاره خانه- قسمت اول غرب تهران

اجاره نشینی، اگر همانطور مثل نیاکانمان مانوی باشیم و زیادی به خیر و شر اعتقاد داشته باشیم، شر بزرگی است که گریبانمان را گرفته است و تا زمانی که یک 30 متری مال خودتان نداشته باشید  به طرز پیوسته‌ای کار خودش را خواهد کرد. اما مساله این چنین نیست و کمی خاکستری، قاطی ماجرا نیز هست. خیلی از افراد به دلیل اینکه با راکد کردن پول خرید خانه در کسب و کاری که بازدهی در حدود 30- 35 درصدی دراد، این نقدینگی را به زخم بازاری دیگری می زنند. اما به عنوان یک گزینه ی حداقلی زمانی هست که قرار دارید بین 100 میلیون پول پیش برای رهن خانه و یا شروع به خرید خانه تصمیم بگیرید. خیلی‌ها ترجیح می‌دهند رفاه امروز را در نظر بگیرند و نبوغ شیطانی خود را علیه این شهر به کار برده و به روزگار رو دست حسابی بزنند. عده‌ای هم عقلانی‌تر رفتار می‌کنند و سعی در خرید همان 30 -40 متری و غیره می‌نمایند تا بالاخره، صاحب خانه دست از سرشان برداشته و راه سر درآوردن توی سرها و امنیت لازم را پی بگیرند. اما جدای از اینها، کمی درباره‌ی اجاره خانه و خانه‌ی اجاره‌ای:  

1- اگر مجرد هستید هم به روزگار خودتان جفا نکنید و حتی الامکان بر خلاف خودروی تک سرنشین از یک خانه‌ی تک سرنشین بهره ببرید. تنهایی حتما به شما درسهای بزرگ و جدی‌تری از زندگی خواهد آموخت. 

2- یکی از پر سود ترین سپرده‌ها، پول پیش خانه است- 36 درصد سود سالیانه- پس اگر پولتان را بهتر از توی بانک گذاشتن می‌توانید سودزا کنید از دادن پول پیش فراوان بپرهیزید. کرایه‌ی بیشتر ارتباط شما و صاحب خانه را سبک‌تر می‌کند. با پرداخت کرایه‌ی بیشتر، شما هستید که فرمان رابطه را در این هوای طوفانی رابطه‌ی بین مستاجر و موجر در دست دارید. 

3- اگر به اندازه‌ی 50-40 میلیون اندوخته دارید و یا چنین ترکیبی را می‌توانید فراهم کنید. مثلا 15 میلیون تومان پیش- ودیعه- و 900تا 1000هزار تومان اجاره، گزینه‌‌های نسبتا فراوانی دارید که با فرض خانه و زندگی در حد دو نفر گزینه‌هایی را از لحاظ منطقه بندی در تهران باهم مرور خواهیم نمود: 

غرب نشینی: 

اصولا غرب تهران مزایا و معایب خودش را دارد. اگر آدم عیاشی هستید و هر روز باید در دریای مراکز خرید آب تنی کنید میدان اول و دوم صادقیه، پونک و تیراژه و بلوار نبی اکرم معمولا گزینه‌های حداقلی مناسبی برای شما فراهم خواهد نمود. اگر کمی اهل صرفه جویی هستید و سعی می‌کنید خانه‌تان یک جای معمولی و اجاره خور در تهران باشد، حتما به سراغ خیابانهای ارزان‌تری در آذربایجان بروید. آذربایجان از سر شادمان- تقاطع آزادی شروع شده و تا خیابان بهارستان در نزدیکی مجلس و موازی خیابانهای اصلی آزادی و انقلاب امتداد یافته است. این جانب به جهت پیاده‌رویهای فراوان این مسیر را بارها طی کرده‌ام. شک نکنید جاهای ارزان همیشه خوب نیستند. خیابان شرقی غربی آذربایجان از ابتدای خیابان‌های شمالی جنوبی زیادی تا خط سلامت بزرگراه نواب صفوی، مملو از خیابانهایی است که به طور استاندارد توانسته‌اند تشنگی اجاره نشینان  را پاسخ گویند. از جمله‌ی این خیابانها کارون، قصرالدشت، جیحون و رودکی را می‌توان نام برد. رودکی اصولا فقط راسته‌ی بازار پوشاک معمولی است و به آن شکل جایی برای اقامت ندارد. جیحون کمی بهتر است و  کارون و قصر الدشت مثل ساندویچ سوسیس بندری فقط مرحمی برای درمان زخم گرسنگی مکانی آدمهاست. به همین روی با توجه به قیمت این جور خیابانها هم به صرفه نیست که عمر و جوانی خود را آنجا سپری کنید. 

مثل اینکه هر وقت به ماشین حداقلی فکر می‌کنید دنبال خرید پراید یا همان پیکان سابق باشید. تنها مزیت اینطور سرویس گرفتن‌ها، هزینه‌های پایین تعمیرات و همچنین قابلیت نقد شوندگی بالای پراید است که می‌تواند شامل تمام سرویسهای حداقلی نیز قلمداد شود. در اینگونه موارد شما همیشه هزینه‌ی اولیه‌ی بالاتری را برای خانه‌دار شدن به طریق اجاره، ماشین دار شدن و خیلی دیگر از سرویسهای حداقلی را پرداخت می‌کنید. صحت تصمیم‌گیری در اینگونه موارد بستگی زیادی به رویرکرد شما به اجاره‌ی خانه دارد. آیا خانه‌ی اجاره‌ای شما محلی برای خوابیدن شبانه است یا واقعا قرار است بخشی از اوقات گرانبهای خود را – وقت استراحت، وقتی برای زندگی آماتوری، وقتی برای گذراندن با دوستان و غیره – را آنجا سپری نمایید؟ 

محدوده‌های نزدیک به این بخش از غرب مانند خیابان بهبودی و شادمان نیز اصولا گزینه‌های بهتری برای اجاره خانه به همراه دارند. اما توصیه‌ی بنده برای اجاره خانه‌ای به شکل رهنی و یا رهن در اجاره‌ی حداقلی محدوده‌ی شرق تهران است. غرب تهران یک مشکل اساسی به نام شلوغی و ترافیک دارد که بخش بزرگی از آن جذابیت دسترسی‌ها به مرکز و یا بخشهای ادارات و شرکتهای شمال تهران است. اما بخش بزرگی از ساکنین استان البرز یا همان کرج خودمان حتی روزهای تعطیل نیز علاقه دارند تهران کار کنند، تهران تفریح کنند و به همین دلیل غرب تهران از شلوغی دائمی خود رنج خواهد برد. 

غرب نشینی در تهران شامل محله‌هایی هم هست که اصولا دسترسی بالایی ندارند ولی فرح بخشی نسبی برای یک زوج جوان فراهم می‌کنند. یکی از این نواحی می‌تواند شهران، میرزا کوچک خان جنگلی، چهار دیواری، شهرک ژاندارمری و بلوار مرزداران باشد. البته این بلوار اخیرا به دلیل مهاجرت بسیار افراد به نسبت چند سال پیش از این شلوغ‌تر شده است. 

اگر به تازگی از یک زندگی دانشجویی شاخ و بال گرفته‌اید و دوست دارید محیطی به نسبت آرام را تجربه کنید، سری به محله‌ی قدیمی طرشت در غرب و نزدیک فلکه اول صادقیه بزنید. باغهای توت در این محله هنوز باعث تسویه‌ی هوا می‌شوند. برای دسترسی در این محله چند دسترسی عمده از طریق رفتن به مرکز و شمال تهران از بزرگراه شیخ فضل الله نوری، خطوط متروی شریف به شهرک غرب و میدان صنعت و همچنین دسترسی به خیابانهای ستارخان و باقر  خان به  عنوان نمادهای مراکز کباب ترکی و بیشتر، شناخته می‌شوند نیز در نزدیکی این محله قرار گرفته‌اند. غرب نشینی به همین جا ختم نمی‌شود. برخی غرب ترین جاهای تهران را به هر قیمتی هم که شده دوست دارند. این دوستان از بخشهای نسبتا مرفه در بلوار فردوس و آیت الله کاشانی گرفته تا بخشهای حلبی آبادتری مانند دهکده المپیک و بخشهای تازه سازی مانند منطقه‌ی 22 در غربی‌ترین منطقه‌ی تهران نیز استقبال می‌کنند. یکی از مزایای این ناحیه دسترسی‌های بزرگراهی آن به شمال تهران است. 


خواندن صفحه 20 کتاب داستان

خواندن صفحه 20 کتاب داستان یک ارتباطی با نوجوانی دارد. 

یک زمانی شاید شما، مخصوصا آقایان این تجربه را از سر گذرانده اید که حوصله ندارید فیلم ببینید. یا مثلا فیلم به نظرتان زیادی هالیوودی می رسد و دوست دارید یک بخشهایی از آن را ببینید و از روی هاردتان پاکش کنید. یک بخشهایی دقیقا منظورم همان بخشهای به نوعی روح انگیز در فیلمهای هالیوودی است که نوجوانهای عاشق مالنا، آنرا دوست دارند 

 به قول سید فیلد که کلی آموزش فیلمنامه نویسی داده است و در بین فیلمنامه نویسها و فیلمنامه نویس دوستهای ایرانی از اقبال ترجمه ای خوبی برخوردار شده است، نقطه ی عطف ابتدای فیلمنامه که به طور استاندارد 90 دقیقه است، در دقیقه ی 20 اتفاق می افتد. جایی که اولین نشانه های عشقی روایت با یک  صحنه ی رختخواب انداختن زوج فیلم که به هر  طریقی ممکن است جفت شده باشند، اتفاق می افتد. جایی که یکی زیر انداز روی پشت بام را می اندازد تا فردا لحاف و تشک سفید به قیر ناقص پشت بام نچسبند. بعد پشه بند توری سفید را به این طرف و آنطرف کولر و میله ی آنتن و هزار سیخ عمودی دیگر بر روی سقف محکم می کند، تا شروعی برای نوجوانی و تخیلات تاریکی اش باشد. 

اما کتاب خوانی از صفحه ی 20، یک جور تشویق نوجوانها و برانگیختگی احساسات آنها برای خواندن کتاب است. جایی که کتاب حتی دیگر کالای لوکس هم محسوب نمی شود، برانگیختن نوجوانها به جای خرید عینگ گوچی 2 میلیون تومانی، به خریدن کتاب و خواندن صفحه ی 20 آن برای ادبیات و علاقه مندانش به صرفه است. 

صله رحم و صله خارج از رحم

صله رحم همین چند روز تقریبا بی پایان عید است؟ 

صله رحم ریشه در به رحم آمدن فامیل ها - یا به قول کسی که اصلا انگلیسی بود و وقتی فارسی حرف می زد کلی فاک و فامیل داشت- برای آدم حساب کردن همدیگر دارد؟ 

به هر صورت داشتن فامیل همیشه یک جور پای لنگ محسوب نمی شود.  

پای لنگ هم اگر باشد، می توان رویش راه رفت  و گرم نگهش داشت و خوبش کرد. اما این روزگار بی حوصله و نخ نما، ترجیح داده است بنشیند در خانه و با کسی رفت و آمد  نکند. البته در هر نوع مورد حادی، کلی روان شناس و روان پرداز به سرعت می روند سراغ تعریف آدم با جنبه و ظرفیت. در این مورد هم می گویند که فامیلت را خودت انتخاب نمی کنی برای همین تحمل کردن در این گونه موارد نشان از ظرفیت بالای آدم دارد. از دیگر کرامات شیخ ما برقراری صله های خارج از رحم است. یعنی کسی که جزو ارحام شما نیست و به یک بخش و یا گاهی اکثریت سرگشتگی شما پایان می دهد. 

تنها آب مقطر است که نوشیدنش آدم را از حالت طبیعی خارج می کند ولی سلام و احوال پرسی و صله های خارج از رحم می تواند آدمها را تیز، تازه و سرحال نگاه دارد. چیزی که در بسیاری- و نه همه ی - شاهکارهای ادبی نیز به وفور پیدایش می شود. گفتار تقطیر شده ای که قرار است شنونده و بیشتر از آن بیننده ی کلمات را  خیره نماید. دیدن یک دوست به آیینه ای شبیه است که می تواند دقیق تر نشان بدهد. برای همین گاهی برنامه هی تلویزیونی به عنوان نماد سطحی گری و پر کردن سقف کاذب مطالبات مخاطبش، زشتی های گذر روزمره ی عمر را نشان می دهد. از دوست یابی زیاد گفته ایم. از دوست داری زیاد نوشته ایم ولی رخ آیینه ایمان چیز دیگری را نشان می دهد. 

چرا چربی های شکم آب نمی شود؟

چربیهای شکم به راحتی آب نمی شود. باید در جهت عکس آب شدن چربی های شکم تلاش نمود تا از نتایج معکوس در هر زمینه ای نیز آموخت که آب شدن چربی های شکم کاری معکوس مانند هزاران کار نکرده است. 

اول اینکه حاج آقا بعد از 60 سال که از خدا عمر گرفته صبح حاج خانمش کنارش نیست تا یک لقمه نان نیمه بیات تافتون با کمی پنیر و گوجه بدهد دستش تا کلا تا ته همت را سق بزند. بعد علی کنکوری که الان یک چند سالی است گیر داده به ازمون دکتری وسط بزرگراه فکر کند چه خوب می‌شد اگر این مدرسان شریف یا ماهان یک سری خودروی چند سرنشین داشت که هر پنجره‌اش باز بود و بالاسریهای رنگی داشتند برای انواع تستهای مروری آزمون دکتری،  

 نکته تست برای آزمون دکتری، تستهای پر چالش برای استعداد تحصیلی  و هزار تا آدم توی همین ترافیک بزرگراه امام علی اینقدر آرام بروند تا حضرت بیدار نشود. بعد هی پلیس اجتماعی بیاید توی همان ونهای چند سرنشین به بچه های مردم بگوید: کی گفته است بنگ بزنید تا استعدادهای تحصیلی تان شکوفا بشود؟ یا مثلا چند تا دکتر می‌خواهیم که پیش برادر زن دوا فروششان شرمنده‌ی جیبش هم نباشند. اینها همش خلاف و خلاف و خلاف است. 


دوم اینکه مجری رادیو شکل یک قناری روغن مالیده، صبح بیاید داد بزند، روزاتون سبز و آسمونی. بعد همین اصغر با همه‌ی نفهمی‌اش برود کل این جمله را روی بازوی راستش خالکوبی کند،  طوری که کسی حتی جرات نکند آدرس بپرسد.


سوم اینطوری که نگاه می کنی، کمونیستها هم سر به آسمان بر می دارند که این قبر فلزی تک سرنشین هم  باید به زودی یخچال دار بشود تا مرده، همان طور  به سرعت نگندد که کار از گندیدن نمک هم گذشته است. بعد درویش بازی اش بگیرد و بگوید: آمپول زنها هم حتی موقع کار یک ندایی می دهند که شل کن. 


چهارم زمان مدرسه معلم سرودی داشتیم که با ما سرودهای انقلابی آن موقع را کار می‌کرد. تاکید اساسی ایشان خواندن سرود – از شکم- بود. سرودهای شکمی هنوز هم خوانده می‌شود فقط مربی سرود این عبارت را با چهار انگشت و به صورت کوتیشن به دانش آموزان نشان می‌دهد. 

پنجم علی اشرف درویشیان قصه‌ای دارد که در آن مادر یکی از بچه‌های ده، کارش خندان کردن پسته‌ها بوده. روزی 25 ریال می‌گرفته و الان به خاطر ریختن یکباره‌ی دندان‌ها بیکار شده است. خلاقیتت تو حلقم مرد. 


آلبرتو موراویا- یک زندگی دیگر - هاله ناظمی - شهر کتاب

آلبرتو موراویا نویسنده ای طنز ایتالیایی است که شاید دوست داشته باشید. بعضی ها نویسنده های ایتالیایی مثل کالوینوی هوشمند ، موراویای طناز، دینو بوتزاتی خیال پرداز و البته کمی قدیمی، پیراندلوی نمایشنامه نویس و البته بانوی محترم ادبیات ناتالیا کینزبورگ و انیاتسیو تسونه نویسنده ی اثر معروف نان و شراب - که همیشه توی ردیف کتابهای دایی جان به عنوان کتابی ممنوع البته در حد عنوان به یادم مانده است- را به خاطر یک موضوع بزرگ دوست دارند: طنز بی پایان. 

طنز در نویسنده های ایتالیایی و به خصوص نویسنده های داستان کوتاهی که در بالا گفتم یک جور لایه ی فرهنگی زیرین دارد. رمانتیک هایی مثل دینو بوتزاتی را اگر نادیده بگیریم- چون شما ممکن است آنقدر حوصله ی آثار خیال انگیزش را نداشته باشید- همه قالبی نبوغ آمیز از طنز نه به معنی فکاهه ای که روزنامه نگارهای وطنی زیاد می شناسند، دارد. موراویا در این کتاب داستانهای کوتاه فراوانی پیش روی مخاطب گذاشته است که تجربه ی خوبی از خواندنش خواهید داشت. تصاویری به اندازه که همه ی تجربه های رمانتیک آدمها را هم سطح هم مطرح کرده و قرار است بعضی جاها به جای شنا کردن سخت احساسی در دریای تجربه های رمانتیک شخصیتها، زود نفس کم بیاورید و سر بیرون کنید و کمی از طنز ماجرا را تنفس کنید. داستانهای کوتاه موراویا در این کتاب در بسیاری از موارد از زبان یک راوی زن، تنها، گیج و در استخر نسبتا عمیقی از رمانتیک گری مخصوص نویسنده، اتفاق می افتد. این داستانها مناسب حال تازه شناگرانی است که هنوز نفس کم دارند و قرار است بین کارهای روزمره از این تجربیات لذت ببرند. موراویا در این کتاب به ما یاد آوری می کند که برای تجربه نمودن در زندگی و ثبت آن به عنوان یک نویسنده لازم نیست اهل شاهکار باشید. از این جهت موراویا نویسنده ای مدرن و مینیمال به حساب می آید. طنز ایتالیایی بر خلاف شرقیهایی که اغلب هجو نویسهای بزرگتری نسبت به طنز نویس ها دارند: عزیز نسین و پسرخاله های ایرانی اش، دچار سر به راهی است. موراویا نویسنده ای به نظر happy end است که ابتذال آن گونه از قصه گویی ها را ندارد.