| ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
| 1 | 2 | 3 | 4 | |||
| 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
| 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
| 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
| 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
عنوان اثر | سال ساخت | نوع | خلاصه و ویژگیها |
|---|---|---|---|
آرامش در حضور دیگران | ۱۳۴۹ | فیلم بلند (اولین فیلم بلند تقوایی) | اقتباس از داستان غلامحسین ساعدی (از مجموعه "واهمههای بینامونشان"). داستان سرهنگ بازنشستهای که با همسر جوانش (منیژه) در شهرستان زندگی میکند و روابط پیچیده خانوادگی و بحرانهای روحی او را نشان میدهد. فیلم با جایزه شیر نقره ونیز (۱۹۷۲) برنده شد، اما به دلیل اعتراض پرستاران توقیف گردید. نمادی از سینمای اجتماعی موج نو با تمرکز بر تنهایی و وهم. |
صادق کرده | ۱۳۵۱ | فیلم بلند | اقتباس از داستان صادق هدایت. روایت زندگی یک مرد تنها در تهران که درگیر بحران هویت و مالی میشود. برنده نشان برنز جشنواره سپاس تهران. |
نفرین | ۱۳۵۳ | فیلم بلند | داستان زنی که در زندگی یکنواخت با شوهر مالیخولیاییاش، با ورود کارگر جوانی به دنبال خلأ عاطفی است، اما وهم و جنون شوهر فاجعه میآفریند. تمرکز بر تلاطمهای درونی و فضای روانشناختی، با بازیهای درخشان. |
دایی جان ناپلئون | ۱۳۵۵ | سریال تلویزیونی (۲۸ قسمت) | اقتباس از رمان ایرج پزشکزاد. طنز اجتماعی درباره خانوادهای اشرافی در تهران دوران پهلوی، با محوریت دایی جان، مردی پارانوئید و ناپلئونخوانده. محبوبترین سریال تاریخ تلویزیون ایران، با بازی پرویز فنیزاده و گروهی از بهترین بازیگران. |
ناخدا خورشید | ۱۳۶۵ | فیلم بلند | اقتباس از "داشتن و نداشتن" همینگوی. داستان ناخدایی فقیر در جنوب ایران که برای نجات خانوادهاش با فقر و خشونت مبارزه میکند. شاهکار تقوایی، برنده پلنگ برنز لوکارنو (۱۹۸۸). نماد هویت جنوبی و مقاومت انسانی. |
کاغذ بیخط | ۱۳۸۰ | فیلم بلند (آخرین فیلم تقوایی) | فیلمنامه از تقوایی و مینو فرشچی. روایت یک معلم بازنشسته که درگیر فساد اداری و بحران اخلاقی میشود. اثری اجتماعی با تمرکز بر بیعدالتی، که تقوایی جایزه جشنواره فجر را نپذیرفت. |
بالاخره چیز به ریش پیشیمون اتفاق میافته. یک زمانی میز عادل فردوسی پور رو داده بودند به دوستان هندوانه فروش. البته اون دوست هندوانه فروش بعد اون رو فروخت به گوسفند فروش. چون گوسفندها قبل از فروخته شدن باید یک پرزنت کافی و وافی از تواناییهای گوسفندی خودشون میداشتند. گوسفندها باید میرفتند پشت تریبون و خریدار رو از تواناییهای کلامی خودشون مطلع میکردن. اینطوری شد که vod ها و انواع برنامههای youtube ای جای برنامههای تلویزیونی رو گرفتند. در حقیقت اون بنده خدایی که فکر میکرد عادل فقط از تلویزیون قابل پخشه فکرش رو هم نمیکرد یه روزی مردم با جون و دل پول بدن. اینترنت بخرن و وسط کوه و بیابون هم سرشون توی گوشی باشه و از طریق youtube برنامههای سه ساعته ی عادل فردوسی پور رو از فوتبال 360 درجه ببینن. اصن تصور نمیکردن عادل فردوسی پور و مزدک میرزایی ماورای همه چیز دو تا انسان همکار و هم جهت هستند و بیجهت نباید آدمها رو تخریب و ویران کرد. به علاوه این داستان ابوطالب حسینی هم اضافه شد. اصلا این vod ها و شبکه ی جهانی غیر از پایتون باعث شد که مرد واقعی میدان بیاید توی یوتیوب و برنامهاش را بسازد و مخاطب ببیند و با آزادی نصفه و نیمه هم که شده خیلی خیلی بهتر از قبل این برنامه ها ادامه پیدا کند. فوتبال نمیبینم و نداریم و نشد هم مال خیلی خیلی انتلکتهاست. البته من عادت به ندیدن دارم و الا درسهای پپ گواردیولا برای زندگی و طراحی یک هجوم خیلی به درد زندگی ما توی ایران میخوره. اولیش اینه که مث عادل فردوسی پور نا امید نشی. دومین اینه که مث عادل فردوسی پور خودت رو ارزون نفروشی. سومین اینه که مث عادل فردوسی پور صبر کنی تا شکار کنی.