ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 |
باز هم، نشسته، نوشتم از چیزهایی که دوست دارم. تلفنهای بین پدر و پسری که حرفی با هم ندارند: خوب؟ خوبی؟ خوبم. عاطفهی زنها دربارهی بچههای کوچکشان.
ادامه مطلب ...نشستم و چیزهایی که شاید در این وقت از سال دوست نداشتم نوشتم. پیراهن بنفش کارمندی که آدمهای خسته و خیلی خیلی کارمند تنشان میکنند. کفشهای مردانهی نوک تیز. کفش مردانهی ورنی. کفش مردانهی هشت ترک مخصوصا آنهایی که دخترهای رسمی یعنی دخترهایی که توی یک دفتر هواپیمایی کار میکنند یا رسمیتر از آن مانتوی کتی مخصوص وکلا را میپوشند حالا چه وکیل باشند
ادامه مطلب ...اعتقاد دارم اگر دو نفر توی یک اتاقی دائم دربارهی راز بقا صحبت میکنند، نفر سوم حتما باید بگوید: ماییدی گارو، موضوع بحثو عوض کن.این یعنی گفتگو. همه میدونیم رابطههای اجتماعی از بین رفته، اگر هم کسی مثال نقض بیاره همین دعوای توی ترافیک و یقه گرفتن توی مترو و تیکه انداختن توی محل کار مثال نقضهایی هستند که ظاهرا درست هم عمل نمی کنن.برای همین رابطه یعنی من و زنم، من و دوست پسرم، من و دوست دخترم، پر رنگ تر میشه. ادامه مطلب ...
پادکست اگر حوصله ی پدید آورنده اش باشد، روزگار آدم را برای همان چند دقیقه هم که شده خوش می کند. می کند؟
ادامه مطلب ...
پشت جلد کتاب باید خالی باشد تا راحت بتوانی موس را روی آن حرکت بدهی. یا وقتی شب، سکوت اجباریاش را آغاز کرد، کتاب را پشت و رو کنی تا خواب راحت داشته باشی. مثل همان حاج آقای پیش نمازی که موقع نماز حواسش پرت میشد و به مکبر اشاره میزد قاب عکس امام را برگرداند، عمل کنی.
ادامه مطلب ...