ما در یکی از این نهادهای خیلی مهم دولتی که داشتند در راستای اصل 44 و خصوصی سازی گام بر می داشتند کار می کردیم.
به نظر ایشان یک وقتی لازم شد حسابداری یاد بگیریم. تا اینجای مطلب خیلی مهم نیست.
ولی مهمتر از این موضوع آن بود که ایشان خودشان درک درستی از حسابداری نداشتند و برخلاف ادعایی که 10 سالی در کانادا کار کرده اند و همانجا MBA خوانده اند، حسابداری دوبل یعنی همان حسابداری متداولی که در ایران و پیش از دوره engineering auditing یا حسابرسی مهندسی که این روزها در آمریکا متدوال است، را دریافت نکرده بودن:)
به همین دلیل سعی کرده ام چند کلمه ابتدایی درباره حسابداری بنویسم. شاید به درد دوستان خواننده بخورد.
به هر صورت حسابداری دوبل یک معادله حسابداری دارد :
دارایی = بدهی + سرمایه
که تمام ثبتهای حسابداری با استفاده از این اصل انجام می شود.
مفهوم بدهکار و بستانکار در حسابداری :
وقتی یک اتفاق در حسابداری را ثبت می کنیم. در حقیقت همیشه به دو گروه نه چندان خیالی از ذیفنعان شرکت پاسخ می گوییم.
به همین دلیل ثبت بدهکار آن گروهی از موجودیتها هستند که در قبال فلان مبلغ باید به شرکت مبلغ را پرداخت نمایند و بستانکار ثبتی است که پرداخت مبلغ به ایشان بایستی انجام شود. این نکته گاهی عاملی است که ممکن است فرد را در ثبتهای حسابداری دچار سول نماید که به نظر همه چیز دارد برعکس اتفاق می افتد. اگر توضیح بنده روشن نیست در ادامه حتما شفاف تر خواهد شد.
نکته مهم این است که تمام ثبت ها دوبل هستند. یعنی اگر به فرض شما در شرکت سرمایه گذاری کردید حتما دو تا ثبت برای آن می زنید:
بانک xx
سرمایه xx
این نشان می دهد بانک خود را بدهکار نموده اید و سرمایه خود را بستانکار
کلا قاعده ی تشخصیص بدهکار و بستانکار به شکل زیر است:
دارایی:
افزایش -> بدهکار
کاهش -> بستانکار
اما در طرف دیگر معادله تمام پدیده ها عکس هستند. یعنی
سرمایه:
افزایش -> بستانکار
کاهش -> بدهکار
و همین طور برای
بدهی:
افزایش -> بستانکار
کاهش - > بدهکار
فلسفه بدهکار و بستانکار نیز به این صورت است که وقتی مبلغی را در بستانکار ثبت می کنیم به طور ساده به حساب بستانکاران شرکت پاسخگو هستیم و برای حضور چنین مبلغی داریم جواب می دهیم.
خوب اگر تا اینجا مشخص و واضح بود، می رویم سراغ زیر پدیده هایی که از سرمایه مشتق شده اند. این پدیده ها به شرح زیر هستند:
درآمد
هزینه
برداشت
در آمد:
افزایش -> بستانکار
کاهش -> بدهکار
به طبع در آمد پدیده ای است که همانطور که از اسمش پیداست همراستا با سرمایه است و باید جهت بدهکار و بستانکارش همان باشد که برای سرمایه بود.
اما جهت پدیده های هزینه و برداشت خلاف جهت سرمایه است.
هزینه :
افزایش -> بد هکار
کاهش -> بستانکار
برداشت:
افزایش-> بدهکار
کاهش -> بستانکار
حالا می رسیم به ثبتهای مهم که از اتفاقات حسابداری روزمره می توان در دفتر روزنامه انجام داد. این روزها دفتر روزنامه به شکل نمادینی همان دفتر قابل استفاده برای امورمالیاتی، یک فایل اکسل و یا نرم افزاری است که مهمترین آن در ایران در بخش خصوصی نسخه های مختلف نرم افزار هلو است.
اما نرم افزار حسابداری در بخش دولتی به طور عمده محصول همکاران سیستم است.
این نکته ها بماند
ثبتهای مهم حسابداری :
برای ستون نزدیک به ثبت یادتان باشد که منظورمان ثبت به شکل بدهکار و برای درج مبلغ در جایی دورتر از عنوان ثبت، بخش بستانکار را مد نظر قرار داده ایم.
ادامه در مطلب بعد
دانلود و دانلود و دانلود.
در ایران تجارت الکترونیک وجود ندارد. به نظر خیلی راه داریم تا چنین موضوعیتی در ایران پا بگیرد.
شاید دلایل این امر چنین باشد:
1- پایین بودن هزینه فرصت آدمها در ایران به این معنی که فرد برای اینکه کالایی را خرید نماید. می خواهد خودش از آن طرف شهر برود، یک روزش را به شکل کامل وقت بگذارد و کالای مورد نظر را مستقیما و بدون هزینه های پیک موتوری باد با یا هر چیز دیگری مثل خدمات پستی، خریداری نماید.
2- در ایران اعتماد به فروشنده ی کالا و فروشگاه مجازی وجود ندارد. به این معنی که : وقتی جنسی را از نزدیک و در فروشگاه می خریم هزار تا عیب دارد چه رسد به اینکه برویم و از فروشگاه خرید کنیم.
3- در ایران آدمها به اندازه کافی بی کار هستند، یعنی با نبود محتوای الکترونیک سعی می کنند بروند سراغ ایجاد یک سایت تا محتوای دیگران را کپی کرده و استفاده نمایند. این موضوع به طور مشخص به نبود کپی رایت مربوط است. به همین دلیل به نظر می رسد. کسی بتواند در یک جستجو اطلاعات لازم را به صورت یک فروشگاه درست و حسابی در اختیار افراد قرار دهد.
4- فرهنگ خرید اینترنتی و یا فروشگاه مجازی اصلا جا نیفتاده است. به همین جهت افرادی که عادت به خرید به شکل تفریح دارند، نمی توانند با فضای اطلاعات مجازی درباره کالایشان ارتباط برقرار کنند. در یک فروشگاه مجازی قدم بزنند و به همراه تفریح خرید کنند.
5- فروشگاه های مجازی در ایران اغلب از لحاظ داده کاوی و دسته بندی اطلاعات و خدمات اطلاعاتی بسیار ضعیف هستند. به نظر فضای فروشگاه های اینترنتی به عنوان جزئی از یک کل، دچار ظواهر و به قول خودشان خرید آسان است. در صورتی که خرید آسان فقط به معنی پرداخت آسان نیست. یعنی افراد باید بتوانند اطلاعات مناسبی را درباره ی یک کالا به مشتری خود پیشنهاد بدهند. درست مثل وقتی که شما توی به عنوان مثال یک سوپر مارکت قدم می زنید و لازم دارید به یاد آوری لیست خرید فراموش شده تان بپردازید.
6- فضای فروشگاه های مجازی در ایران ضمانتی در ازای اطلاعات مشتری ندارند. یعنی اگر فرمی را برای تکمیل مشخصات مشتری در اختیار قرار می دهند، عدم افشای اطلاعات مشتری تضمین شده نیست. البته این موضوع به شکلی وسیع تر در رابطه با کلیت فضای غیر قابل اعتماد و مه آلود کشتی ایرانی در فضای جهانی قابل مشاهده و افسوس است.
سایت فیلمنامه آنلاین موجود مفیدی است و جلوی خمودی فیلمنامه نویسها را می گیرد. همه علاقه مندان فیلمنامه نویسی می دانند که فیلمنامه نویسی در آن سوی مرزها خیلی جلوتر و حرفه ای تر اتفاق می افتد. به نظر برای کار فیلمنامه نویسی باید رفت سراغ سایتهای خارجی مرجع این سایت http://www.imsdb.com/ یا همان imdb movie script database است.
ادامه مطلب ...اول از روی گل همه ی دوستان مهندس عزیزم که گاهی مثل خودم بی مهابا به حوزه ای وارد می شوند و آب و گلشان سفت نشده، خیلی بیانیه می دهند، عذر خواهی می کنم.
در کتابی - از این کتابهای کنکوری که خلاصه های مدیریتی دارند، به قلم یکی از همین دوستان مدیر بر پایه ی مهندسی، مطلب جالبی در حد آیا می دانید که، دیدم:
نمودار گانت یا گانت چارت مهمترین اختراع اجتماعی قرن بیستم است.
واقعا این از آن حرفهایی است که حسابی بازار گرمی صنایعی است. یعنی به اندازه کافی همه چیز را متره کردن و کمی سازی های مختلف، روشهای کمی سازی که برای مدیران تنها فایده اش این است که به اقیانوس بی کران آمار سازی در کشور متصل بشوند. به نظر مهمترین اختراع ما ایرانیها یک مهندس صنایع به عنوان سمبل پر حرفی و کم سوادی و کم تحرکی مان بود.
پ.ن: البته بحث فلان افراد خوب هم دارد، کلا بدیهی و قبول شده است.
زویا پیرزاد (زاده ۱۳۳۱ در آبادان-) نویسنده معاصر ارمنیتبار ایرانی است. او در سال ۱۳۸۰ با رمان «چراغها را من خاموش میکنم» جوایز مهمی همچون بهترین رمان سال پکا، بهترین رمان سال بنیاد هوشنگ گلشیری، کتاب سال وزارت ارشاد جمهوری اسلامی و لوح تقدیر جایزه ادبی یلدا را بدست آورد و با مجموعه داستان کوتاه «طعم گس خرمالو» یکی از برندگان جشنواره بیست سال ادبیات داستانی در سال ۱۳۷۶ و جایزه «کوریه انترناسیونال» در سال ۲۰۰۹ شد. وی از معدود نویسندگان ایرانی ست که تمام آثارش به فرانسوی ترجمه شده است.[۱]
محتویات[نهفتن] |
زویا پیرزاد نویسنده و داستان نویس معاصر در سال ۱۳۳۱ در آبادان از مادری ارمنی تبار و پدری روس تبار به دنیا آمد، [۲] در همان جا به مدرسه رفت و در تهران ازدواج کرد و دو پسرش ساشا و شروین را به دنیا آورد.
وی در سال ۱۳۷۰، ۱۳۷۶ و ۱۳۷۷، سه مجموعه از داستانهای کوتاه خود را به چاپ رساند؛ «مثل همه عصرها»، «طعم گس خرمالو» و«یک روز مانده به عید پاک» [۲] مجموعه داستانهای کوتاهی بودند که به دلیل نثر متفاوت خود مورد استقبال مردم قرار گرفتند.
اولین رمان بلند زویا پیرزاد، با نام «چراغها را من خاموش میکنم» در سال ۱۳۸۰ به چاپ رسید. داستان این رمان که با نثر ساده و روانی نوشته شدهاست، در شهر آبادان دههٔ چهل خورشیدی میگذرد و شخصیتهای داستان از خانوادههای کارمندان و مهندسین شرکت نفت هستند که در محلهٔ بریم جدا از بومیان آبادان زندگی میکنند.
زویا پیرزاد کتابهایی نیز ترجمه کردهاست، از جمله «آلیس در سرزمین عجایب» اثر لوییس کارول و کتاب «آوای جهیدن غوک» که مجموعهای است از هایکوهای شاعران آسیایی.[۲]
این سه داستان در کتابی با عنوان «سه کتاب» گرد آمدهاند.
1- مافیا منفی است. اگر در دنیای قدیم یعنی چند قرن پیش بعضی افسانهها راوی این قصه بود که فلان بنا از ترکیب سرهای برید و ساروج بالا رفته است. اگر این قصه به اندازه کافی مشمئز کننده است، حداقل نیم قرن صبر کنید تا مافیا به عنوان سنگ بناهای مهم از بین برود.
مافیا بستری است که وجود ندارد. برای همین یک عده در بهترین حالت عیارانی شدهاند که مثلا روزنامه، مجله، گالری، دفتر ودکه راه راه انداختهاند. مافیا متاسفانه از همان اول بد خیم است و اصلا مافیای خوش خیم نداریم. یاد حرف آن مدیرهایی میافتم که ما از ایدههای جدید استقبال میکنیم. بعدش میبینم به عنوان یکی از شرکتهای بزرگ ایران، مثلا همین ایرانسل عزیز حداقل پروپوزال خودمان را با شرافت تمام زردشان، هاپولی نمودهاند، اینطوری دقیقا میفهمم بهترین روش بیرونی اداره مافیا را از متون قدیمی مثل – فیه ما فیا- استخراج نمودهاند که حاوی ایدههای جمع آوری شده است.
2- مافیا شامل بخشهای دولتی که کاملا در کتابهای درسی و بعد از قضیهی فیثاغورث مطرح شده و اصلا ما هم کتاب کمک آموزشی نیستیم. اما مافیای خصوصی یعنی این تفکر ریشهای ستوده شده توسط آدمهای حرفهای، به نظر ایشان بهترین روش حفظ منافع است. اما این داستان از آنجا شکل گرفتهاست که هیچ صنفی به معنی واقعی کلمه در ایران نمیتواند آن دو هدف بزرگ یک صنف، که منجر به تصفیه و ته نشین شدن آب گل آلود فضای کاری مربوطه میشود، را تامین نمایند. یکی خدماتی که صنف خاصی به جامعه میدهد و دیگری قیمت گذاری و چانه زنی مناسب یک صنف درمقابل باد و طوفانهای خارجی حتی دولتی. به همین راحتی چنین تفکری به شکل زیر زمینی به جای صنف و به صورت خیلی موضعی و کوچک و شخص محور تشکیل میشود که مثل تله موش قادر به جذب منابع برای تیم خود میباشد. چنین نهادی به شدت به جابجایی افراد در خود حساس است و در حقیقت تابع هیچ موضوعیتی که نامش گفتمان باشد حتی به شکل داخلی خود نیست.
3- نتایج و آثار چیزی به نام مافیا در عرصه فرهنگ، حاشیهی ظریفی است که فضای فرهنگی ما را در یک نگاه کلی و نه لزوما همه گیر، شبیه تئاتری رو حوضی نموده است که شاهزادهای قجری آن را راه انداخته و علاوه بر حظ و کیف شخصی خود و همکارانش، بازار چندان موفقی را در حداقل عرصهی کتاب و مطبوعات حاصل ننموده است.
4- مافیا بودن در فضای خصوصی به نظر بعضی انجام دهنده ها و معتقدین به آن در عرصه فرهنگ و هنر، کاری بسیار کریه است. طوری که کرده ها و داشته های خود در این زمینه را انکار می کنند. برخی هم به همان سادگی که باشگاه ورزشی می روند و پشت بازو و جلو سینه را با پوشیدن لباسهای چسبان، نشان این و آن می دهند، از مقوله ی ما می توانیم استفاده نموده و مافیایی به همان شکل و شمایل دارند و به انتقادها جوابی مثل: تو نمی توانی، پس داری فحش می دهی، حواله می دهند.
5- مافیای خصوصی به غیر از آنها که واقعا واحدهای اقماری و خصوصی شده ی دولت هستند، بیشتر در توهم قدرتمندی و شوالیه گری است که متاسفانه آنچه آرزویش را دارند، هنوز محقق ننموده و یک دست و یک پا در گوشه ی فضای فرهنگ و هنر داخلی ایستاده است- لطفا حساب گالری دارهای هنری را جدا کنید.
6- بر خلاف آنها که درباره مافیا و و جود و الزام آن بر اساس موقعیت شخصی خودشان فکر می کنند، مافیا از همان اسمش مشخصا منفی و مخرب است. در سایه ی مافیا آثار هنری در یک بستری منطقی و نسبتا مساوی رشد نمی کنند. این مهمترین دلیل کیفیت پایین آثار هنری اعم از ادبیات است. بنده با نظر آن عده که همیشه صحبت از آثار نخبه گرایی می کنند که در هر صورت هیچ وقت پشت ابر نمی ماند، مشکل اساسی دارم. این تفکر همان است که یک عده را در ایران المپیادی کرده است. اما سطح عمومی تعلیمات فاصله ی معنا داری با یک سری از دوستان دارد که توانسته اند از سکوی پرتابی مثل دانشگاه شریف یا تهران و امیر کبیر، به عنوان سر گل های آموزشی به کشورهای دیگر پرتاب شوند. در زمینه هنر نیز چنین تفکر نخبه گرایی بدون قایل بودن به بستر و دفتر و دکه و مدرسه در این زمینه، به شدت منجر به ایجاد قطب دائمی بدنه و سر و خیلی حرفهای عوام و خواص می شود که اصلا و ابدا توجیه کم کاری، تنبلی، تنگ نظری و بی همتی دوستان در کلیه ی بخشهاست.
روزگاری هر شغلی باد و بروت خودش را داشت. البته شغلهایی هم از قدیم بودهاند که پولشان را توی پاکت تحویل میگرفتهاند و همیشه عوامل سومی ایشان را تبلیغ میکرده اند. رخصت! دوستان منظور انتقاد از هیچ شغلی نیست که به واقع یک جور مشاهدهها را برایتان میگویم.
آهان! بعله این دسته که کارشان همان کار انبیاء بوده و الان در ادامهی همان اختتامیه دارند به انجام وظیفه در سنگر مدرسه و دانشگاه مشغولند. اما در دنیای مدرن آدمها آمدند و شغلهای جدیدی درست کردند که به نظر یک جامعه که هنوز یکی از تفریحاتش معرکه گیری است، این شغلها هم در ردیفهای خیلی بالا و یا خیلی پایین یعنی همان حوالی معرکه گیری قلمداد میشود.
به هر حال یک زمانی توی آمریکا روزنامه نگار خیلی آدم مهم و تاثیر گذاری بود. الان به نظر به آن شکل نیست. یعنی خود روزنامه نگاری برای فرد آورده معنوی ندارد. روزنامه نگاری شده است یک طیف که تنها یک سرش توی طلاست. فضای روزنامهنگاری تخصصی تر است و حتی نگاه آدمهای آن طرف ویترین هم اینطوری نیست. مثلا کسی نمیتواند به همین راحتی حرف بزند و یا به قول عباس عبدی برود با کارت خبرنگاریاش چند کیلو مرغ نیمه جان - نیمه دولتی بگیرد.
یا بر خلاف باور جهانی طوری به خود و همکاران و خاله و عمهاش بقبولاند که دارد آیه های مدرنرا از قلم مبارک جای میکند و اصلا کسی نمیتواند شک و شبههای در آن نماید. به هر حال نبود فضای نقد یعنی یک وجب جا که بی غرض و مرض بشود پینگ پونگ بازی کرد، فضایی یک طرفه ساخته که پیامبران محلی در آن مبعوث شدهاند، و هیچ باطل السحری ندارند مگر سردبیرشان که هر چه لازم باشد بهشان تکلیف خواهد نمود.
اینها نکتهی ترسناک ماجرانیست. نکته از اینجا آب میخورد که آرزوی مادرهای کنونی به جای دکتر و مهندسهایی که نشدیم، برود سمت روزنامهنگار و هنرمند شدنهایی که تهش همان – نشدیم – را از نسل قبل تحویل بگیرند. به نظر باید در تعریف کردن قهرمان های نسل آینده بسیار محتاط بود.
1- این خبر تفیک جنسیتی دانشگاه که قبل تر آقای رییس جمهور محترم با کامران دانشجو مخالفت کرده بود، با اینکه مثل خواب یوسف 70 رشته را یکجا در چاه انداخت، اما هیچ واکنشی را بر نیانگیخت.
2
- مجله ای منتشر می شود با نام آسمان که الحق و الانصاف اگر کسی از دوستان نمی گفت بنده آنجا کار می کنم و فیلان است، اصلا به مخیله ام خطور نمی کرد به جز یک مجموعه فحش آبدار و غیر آبدار سیاسی - هوایی بین مثلا شرکت هواپیمایی آسمان و هواپیمایی ماهان باشد. به هر صورت مجله ی فحش دار چیزی مثل همان چوب بیس بال است به وقت عسر و حرج... آرزوی توفیقات فراوان
3- فرهیخته بودن لزوما به معنی دیدن شبانه روزی مرز بین خواص و عوام، نخبه و عادی، ورزش دوست و کتاب دوست نیست. به نظر همه جای دنیا و نه تنها ایران، عوام خوب تا خوب اکثریت دارند، مثالش عظمت هالیوود است، مثل داخلی اش هم می تواند همین تولید شعر و ادبیات فیس بوکی- توئیتری - پلاسی (گودری سابق ) باشد. اصلا ناراحت شدن برخی دوستان یا خوشحال نشدنشان را نمی شود فهمید. مثلا این قضیه ی المپیک مثل همان آسمان است که بر سر غنی و فقیر، انتلکت روشن فکر فرهیخته ازش ماه شاعرانه را می بیند. سوپر دریانی محل ما که بساطش را جمع کرد، ممکن است نگاه هم نکند ولی توی دلش بگوید، امشب هوا طور دیگریست.
4- یک موضوع داریم به نام آزادی بیان- اینجایش معلوم است. ولی به نظر ژورنالیسم آنجا هم به همین راحتی اجازه نمی دهد به اندازه کافی چپ باشی، بعد ترجمه هم بشوی به زبانشان. بعد دفتر و دستک هم خوب تا خوب داشته باشی. مثل همین عباس معروفی که رادیو زمانه اش را که این نسل امروزیهای نویسنده خیلی ها از همان دانه های آن زمین خوش حاصل هستند، ازش گرفتند. به همین راحتی حتی آرشیو درست درمانی هم برای ایشان باقی نگذاشتند. این همان بی مهری حرفه ای است.تازه موارد دیگر هم هست که ترجیحا هیچ نویسنده ای معقولش نیست که از روی زمین گرم بلند بشود با برچسب مهاجر، هویت خودش را هم نداشته باشد. همان فیل شهر قصه باشد که آب نخورده و دندانش شکسته است- به نقل از مصاحبه ی یکی از همین نویسنده های ایرانی مهاجر که سوال هویتی داشتند-
خیلی ها بین زبان دوم فرانسه و آلمانی مردد هستند. نظر شخصی بنده اینه که آلمانی رو به لحاظ گرامر میشه راحت تر خوند و البته فرانسه لغات مشترک بیشتری با انگلیسی داره. لازمه یادگیری زبان دوم به نظر استفاده از دو تا چیزه که از همه ی چیزهای دیگه برای شاغلین و کلا آدمهایی مثل بنده که علاقه و فرصتی برای کلاس رفتن ندارم بهتره: اینترنت و ماهواره. به نظر می تونید آلمانی رو به قرار زیر بخونید:
1- مرور گرامر کلی آلمانی در یک جلسه از سایتهای فارسی و یا انگلیسی که در ادامه عرض خواهم نمود.
2- یادگیری محتوایی که به آلمانی در سفر معروفه در جلسه بعد
3- یادگیری افعال پر کاربرد و صفت
4- تمرین بندهای قبل با شروع از متنهای کتابهای آموزشی
5- تمرین بندهای قبل با استفاده از متن های غیر آموزشی
6- استفاده ازشبکه های ماهواره ای خبر و فیلم و مستندهایی مثل ZDF-euro NEWS -DW
نرم افزار آموزش زبان آلمانی rosetta:
یکی از نرم افزارهای خوب در زمینه آموزش زبان نرم افزار rosetta است که شما باید اول نرم افزار را دانلود و نصب کنید. بعد از کرک کردن، نسخه ی Image زبان مورد نظر - در اینجا آلمانی را با درایو مجازی بار گذاری کنید.
برای دیدن feature های نرم افزار rosetta و همچنین دانلود این نرم افزار از لینک استفاده کنید.
نکته های مهم:
1- همیشه از سایتهای انگلیسی بهتر می توانید آلمانی و فرانسه یاد بگیرید. یکی از بهترین ها همان سایت about.com است. این سایت کلی کتاب هم معرفی میکنه که می تونید از بخش دانلود کتابهای رایگان که در پستی قبل از این معرفی کردم، برای دانلود آنها استفاده کنید. یا به سادگی از سایتهای فارسی در این زمینه استفاده کنید.
2- همیشه از زبان انگلیسی به عنوان اهرم خوبی برای یادگیری زبان آلمانی استفاده کنید. آلمانی زبانیست که گرامربه نسبت فرانسه آسان تر و همچنین افعال بی قاعده ی خیلی کمی دارد. کلا کتابهای با نام 1001 Pitfalls in German. خیلی می توانند مفید باشند.
3- به نظر مجموعه هایی مانند learn German in your car به دلیل صوتی بودن وسوسه انگیزند ولی اصلا سمت اینگونه موارد نروید. چون زمان زیادی را باید صرف کنید تا کلمه ها را با املایشان بشناسید که در یادگیری زبان های سوم و چهارم اصلا مناسب به نظر نمی رسند.
سایتهای فارسی مفید برای آموزش زبان آلمانی :
http://language-plus.mihanblog.com/post/80
دانلود کتابهای آموزش زبان آلمانی به همراه نرم افزار آموزش زبان آلمانی برای آندروید
https://sites.google.com/site/deutschaufpersisch/
سایتهای خارجی :
http://www.germanpod101.com/index.php?cat=11&order=asc
فلش کارت صوتی آلمانی بر پایه انگلیسی:
http://www.learnalanguage.com/learn-german/german-verbs/group-1.php
سایت About - یکی از بهترینهای آموزش زبان آلمانی :
http://german.about.com/od/onlinecourses/u/StartLearning.htm
در ادامه بخشی از صرف فعل arbeiten را به عنوان مصداقی برای مرتب بودن این سایت آورده ام:
یکی از مهمترین کاربردهای فضای اینترنت بر خلاف آن مناهی بلند بالا در سالهای کمی دور درباره چت کردن، همانا کاربرد تفریحی برای این ابزار قوی به عنوان قویترین و فراگیر ترین ابزار توسعهی ارتباطی جغرافیای ما با آن سمت دیواریهاست.
بر کسی پوشیده نیست که علاوه بر آدمهای عادی، کسانی که مشاغل روشن فکری دارند، مثلا روزنامهنگار هستند، تمایلی به مطالعه ندارند. به نظر حجم زیادی از مطالعههای افراد مرور لینکهای خبری و خواندن استاتوسهای منتشر شده در شبکههای اجتماعی است. به عنوان مثال فیس بوک به عنوان فراگیر ترین آنها، حاوی چنین بیماری مهلکیست. یعنی درست زمانی که مطالعه کردن و در نوردیدن دنیای تاریکی به سمت روشنایی در تمام آیینهای دینی و کهن و یا آموزههای مدرن و پست مدرن بشری به شدت مورد تاکید و توصیه قرار گرفته است، ما هنوز مطالعههایمان محدود به همینهاست. انتشار احوالات ساده دلانهای که بسیار شبیه شوخیهای تلویزیونی نیز به نظر میرسد. حتی شعر و ادبیات نیز از این حیث حسابی تخته بند همین رفتار است. به نظر استاتوسهای فیس بوکی روندی را دنبال نمیکنند. بیشتر شهر ایرانی فیس بوک را شبیه یک سری تظاهرکننده های عمومی با در دست داشتن پلاکاردهای جملات بزرگان، نموده است. این گونه، هر گونه حقیقتی به مجاز جملات شیک و قصاری که مانند بمبهای ضد نفر کار میکنند، عمل میکند. بیانیههایی دست خواننده میدهد که او را نیمه شب تشنه و بیدار نگاه میدارد. دریغ از چیزی که بیش از یک شروع طوفانی برای یاد گیری و تحلیل و مفهوم سازی باشد.
شاید بگویید مشکل از استاتوسهای فیس بوکی نیست. ولی به نظر ایجاد چنین فضای مطالعاتی برای نخبهها و روشنفکرهای موجود، یک تغییر غیر واقعی به سمت کمتر خواندن و بیشتر در معرض فوبیای اطلاعاتی قرار گرفتن است. در نظر بگیرید یکی از مهمترین کاربردهای یک شبکه اجتماعی، social bookmarking یا به اشتراک گذاری لینک و مطالب مفید بر اساس سلیقههای افراد است که متولی اصلی آن سایتهایی مانند dig و delicious هستند که در آنجا کاربر بخشی از متن دلخواه خود را از یک سایت انتخاب میکند وبا ابزارهای متنوعی برای دوستانش به اشتراک میگذارد. کاربران در این نوع سایتهای از آرشیو مطالب و همچنین دسته بندی آنها برای مراجعات آینده استفاده می کنند.اما حیف که فیس بوک خوانی، سرابی بیش نیست.
این کاربرد- social bookmarking- به نظر خیلی فراگیرتر و حرفهای تر باید اتفاق میافتاد که متاسفانه بعد از دورهای که اوج وبلاگستان بود، چنین اتفاقی در فضای روشنفکرها و کاربران نخبهگرای اینترنتی در ایران اتفاق نیفتاد.
معلم عزیز ما که آن موقع برای ما یلی بود را دیگر ندیده ام.
معلم عزیز ما که خیلی دلم برایش تنگ شده است هیچ وقت نگفت که دارد با حقوق بخور و نمیر یا به قول معلمهای ادبیات با ادراری ناچیز توله های مردم را بزرگ می کند.
معلم عزیز ما حتی یک بار هم به ذهنمان نیانداخت که ممکن است فردا هیچ پخی نشویم.
معلم عزیز ما هیچ وقت به کسی اشاره نکرد که انگل جامعه خواهد شد...
معلم عزیز ما برای دست بلند کردن یا نکردن روی بچه ها نبود که گاهی بد خواب می شد، دلیلش را نمی دانم و اصلا چیزی هم به ما نگفته بود. ولی این را از عینکی که گاهی به چشم میزد میشد فهمید. می دانستم که معلمهای عزیز ما خیلی درس نخوانده اند تا عینک زدنهاشان از زور درس خواندن باشد ولی هرچه بوده معلم عزیز ما کلی بدخواب بوده. یعنی دقیقا دانه به دانه ی بچه ها توی خوابش می امده اند و او نگاهشان میکرده و موقع رفتنشان تا دور دورهای افق همینطور بهشان زل میزده و مراقب بوده تا ببیند چی از کار در می آیند یا مثلا تا جایی که دم دستش بوده مواظب بوده مسیرشان کج نشود. بعد یک سری جدید می رسیده اند و داستان از اول. سختی ماجرا از آنجا بوده که این همه شاگرد و بچه همه توی کشورشان نماسیده اند که ساعتهاشان جورباشد. برای همین معلم عزیز ما همش بیدار بوده تا چیزی از زیر دستش در نرود. تازه همش باید چشمش را تنگ میکرده تا دورترها را ببیند و لازم بوده زود نگاهش را بر دارد بیارد این نزدیکیها برای همین سریهای جدید که تازه تحویلش شده اند.
معلم عزیز ما خیلی وقتها خواسته بی خیال این حرفها باشد و مثل خیلی جاهای دیگر که اصلا یادشان می رود برای چی از دولت پول میگیرند به هوای خودش باشد ولی باز هم دلش نیامده تصویر چشم نواز این همه بچه را ول کند و برود برای خودش یک گوشه ای زندگی دیگری داشته باشد. من از حالش خبر دارم که گاهی توی صف و جاهای اینطوری حرفهای کلیشه ای زده که بچه ها گل هستند و باغچه و هزار تا چیز اینطوری. و خواسته توی دلش بگوید : من چوپان این گوسفندها هستم. ولی بدون دودوتا چهارتا هم خیلی زود یادش آمده که اصلا قابلیتی داشته و آمده اینجا... اصلا چوپانی آن هم چوپانی آدمها هم کار خیلی سختی است. در ساده ترین حالت که گله را سپرده اند به تو تا بتوانی به خیر و خوشی و سلامت از رودخانه ردشان کنی و برای فردایشان مدرک گرفتن را یادشان بدهی هم کلی دنگ و فنگ دارد. جانت به لبت می رسد. اولاد آدم که چهار پا نیست تا هر طرفی پی اش کنی برود. از همان روز اول که گذاشتی اش توی آغل سوال میکند. سوال می کند انگار که توی تشک کشتی با همان دستهای کوچکش بتواند دو خمت را بگیرد و اگر تعلل یا حماقت به خرج بدهی تبدیلش میکند به یک خم و راحت خاک میشوی. به همین سادگی. جواب دادن تازه اول ماجراست.
معلم عزیز ما وقتی سوالی را جواب می داد تازه می رفت توی فضایی که بر خلاف جواب سوالش رفتار نکند. یادم نرود بگویم که معلم عزیز ما در کلاسهای ابتدایی خیلی بیشتر بهش سخت می گذشت و بدخواب تر از همه بود انگار. درست وقتی که بایستی تاریخ می گفت و یاد بچه ها می داد که حتی شاه های به اندازه ی ایران بزرگ نیز خیلی اشتباه های خرکی داشته اند، زنگ می خورد و کتاب را می بستیم و ده دقیقه بعد درسی دیگر.
زنگ بعد دوباره شروع می شد نه با اشتباه های آدم بزرگها که خیلی لوس و بدیهی بود.-مثل همین ترکمنچای که تازه بعد از 100 سال امروز سر آمده است- از تاریخ. همان موقع که درس را می گفت از این همه حماقتی که مجبور بود درسش را بدهد، شرمنده می شد. ولی خدا را شکر که زنگ آخر فارسی به داد ما می رسید. همیشه لبخند باریکی توی صورتش دیده می شد.
از این نبود که وقت املا تقلبهای بچه ها را زیر سبیلی و یکی در میان رد می کرد، بیشترش مال زمانی بود که خیلی راحت این همه خوانده و نخوانده های مارا جمع میکرد توی یک تیوب خوشمزه و شکلاتی و می خواندیم و تکرار می کردیم: لقمان را گفتند : ادب ....
یادش به خیر!
پ.ن: تقدیم به آقای دهناد
شاید شما هم از آن دسته آدمهای ایده آل پسند باشید – نوشتم ایدهآل پسند تا کسی انتقاد شدید نکند- که برای یاد گرفتن مفاهیم یک حوزه حسابی سختگیر باشید و در همان ابتدای ورود به حوزهای بخواهید منابع زیادی را بخوانید و یا مرور کنید تا در آینده نزدیک با یک برنامه اساسی موفق به خواندن تمام آنها بشوید. با اینکه میدانید آدم به دلیل محدودیت زمانی به عنوان قویترین دلیل، انتخابگر است. البته بهترین راهی که خودم زیاد از آن استفاده کرده ام داشتن یک دید کلی با مرور منابع است. اما حرفم این نیست...
تا چند وقت پیش یعنی تا آنجایی که دیگر چشم کار نمیکند بلکه خاطره های نشخوار شده یاری می کند، وبلاگهای مدیریتی پر محتوا و توانمند بودند. متنوع و کاربردی و نزدیک به ادبیات بومی مدیریتی به نظر می رسیدند.
ماشاء الله به این روزها که خشم و خشونت عمومی، خویشش را فرو کرده توی این بیابان و دارد شخم می زند.
نوشته ها فقط شده اند توصیه های اخلاقی - Moral - ساده که بشود با آن تلقینات مرده ای خندان و امیدوار به فردا را برای ترفندهای جدید کاری، آماده کرد.
خیلی از این نوشته ها فقط همان یک دو سه های مدیریتی هستند که به لفظ به فارسی ترجمه شده اند ولی حتی خیلی وقتها برای مترجم نیز عمق و معنا پیدا نکرده اند. اصلا خیلی از این بسته های مفهومی مدیریتی در دنیای پست مدرن دارد کاملا عوض می شود. آن وقت ما فوق لیسانس و دکتراهای مدیریتی داریم که دارند نظریات قرن 10 امی را تحت لینوکس مطالعه می کنند.
به قول خیلی ها - مثلا همین آقای خشایار دیهیمی- دلیل ناتوانی مدیرها و مشاوره های مدیریتی به صورت اکثریت - بی سوادی ایشان و تجربی برخورد کردن است. سهم عمده ای که از این قشر طلب می شود پاسخ گویی به نیازهای فلسفه اخلاقی به معنی واقعی کلمه است. این نیاز مخصوصا برای جامعه ای که با یک اکثریت معقولی - از لحاظ کمی- به مباحث دینی فرصت استراحت داده و تنها توصیه های سعدی و حافظ و نور دور دستی از مدرنیته ی اخلاقی را در دوست مشاهده می کند، یک مساله حیاتی است. باید بعضی حداقلهای فلسفه اخلاق به نوعی مطرح و بحث بشود. مواردی کاملا پایه و بدون طیف که کمک بکنند افراد در زندگی روزمره شان خیلی سقراطی تکه های بحث اخلاق را مدیریت کنند. و بعد این یافته ها یک پیش زمینه ای خواهد شد برای برپا کردن هر نوع تفکر منطقی از جمله اسلامیات و غیره. به نوعی که فقاهت زدگی معکوسی که بدون تحلیل و تهی باشد به نوعی برداشت طالبانی از قضیه در اکثریت منجر می شود که برای تفکر اسلامی مطلوب نیز خطرناک است. این حاشیه ها بماند برای بعد...
اما مشاوران مدیریت ما به طور عمومی از جریانهای پست مدرن فلسفی که تاثیر و امضایش را در خیلی از زمینه های مدیریتی مثل بازاریابی می شود دید، فاصله ی اساسی دارد.
بله سطح بحث گاهی در سطح اساتید حوزه های مدیریتی در یک کنفرانس آموزشی شاید این باشد که من پاور پویینت به کسی نمی دهم، خوب نهایت آدمی که از زیر دست چنین آدمی بر می خیزد همان می شود که مدیریت مثل یک سخنرانی دنباله دار چندین سال یک سمتی را در جایی خواهد داشت.
حق هم دارند. در سرزمینی رشد کرده اند که مصداق جدایی دانش آکادمیک از زندگی بارها بزرگتر از توهماتی مثل جدایی دین از سیاست و دیگر افاده و ادعای مربوطه ی آدمهاست. جایی که به راحتی می شود بی سوادی و تیز بازی را گرفت و رفت بهترین ها را، تحصیلات، کار، پول، اغلب شانیتهای اجتماعی و غیره را به صورت حریصانه و ناامن تعقیب می نمایند.
به همین مناسبت این روزها خیلی سخت می روم یک وبلاگ مدیریتی را باز می کنم که مطالب پلو خورشتی در دلش نباشد. البته از دل خون خیلی از این دوستان خبر دارم. آدم اگر همیشه عرصه ی روح متعالی بود که اصلا آدم نبود. یک قسمت زیادی از روح و جسم ما توی جایی مثل اینجا گیر کرده است که توصیفش از بدیهیات گفتن است و عقلا مکروه است.
باقی بقایتان. اینها را گفتیم تا وزنه سنگین نوشتن در این زمینه ها را تکانی داده باشیم و به قول دوستان از فاز صفر ماجرا کمی راه افتاده باشیم.
پ.ن:
این نوشته به معنی نفی معدود وبلاگهایی که نگارنده های آنها با تمام سختی کار و مسئولیت و زندگیشان، واقعا برای پیشبرد فضای مشاوره تلاش می کنند، نیست.
آ
الف
ب
پ
ت
ج
چ
خ
د
ر
رگتایم (ای. ال. دکتروف) ترجمه نجف دریابندری
ز
ژ
س
ش
ص
ض
ط
ع
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
ه
ی
منبع: کارا کتاب
آگهی استخدام روزنامه همشهری و ضمیمه رایگان آن. اصولا جوانان زیادی وقت خود را با خرید پر خواننده ترین روزنامه ایران یعنی همشهری تلف می کنند. آگهی استخدام روزنامه همشهری زیر نظر سازمان آگهی های روزنامه همشهری و از اولین مراجع آگهی ها و به خصوص آگهی های استخدام هستند.
و در حقیقت به بخش پایینی روزنامه توجه می نمایند:
تا بگیرم جاب خوبی از برای آبروی آمنه
می خریدم روز و شب روزنامه، ای جان ننه!
الغرض بودم برای آگهی ها، من کنه
در نهایت بعد این روزا و سالای دراز منگنه
نکته ای از درز آرشیو شد به رویم روزنه
واقعا که معرفت دارد فقط همشهری از پایین تنه
روزنامه همشهری پر فروش ترین روزنامه ایران است که آگهی استخدام روزنامه همشهری از آن هم مهمتر و در زمینه استخدام افراد بخش فعالی در ضمیمه رایگان روزنامه همشهری با نام آگهی استخدام روزنامه همشهری وجود دارد.
عکس: آگهی استخدام روزنامه همشهری
نام سایت | |
یک منبع مناسب در زمینه دانلود کتابهای علمی | |
شما می توانید در این سایت به جستجو و دانلود کتاب در مباحثی نظیر برنامه نویسی، مهندسی، موضوعات علمی، داستانی و … بپردازید. | |
وب سایتی که از طریق آن علاوه بر یافتن کتب مختلف، قادر به دانلود مجله های معروف حهان نیز می باشید. | |
در آن می توانید کتاب های مختلفی را در زمینه کامپیوتر بیابید. مزیت این سایت، دسته بندی ایده آل آن است که علاوه بر داشتن ۱۲ دسته اصلی، شامل ۱۵۰ زیر دسته مختلف است که جهت یافتن کتاب مورد نظرتان بسیار مفید خواهند بود. | |
کتاب های مختلفی را در زمینه مهندسی و علوم کامپیوتر را می توانید در آن بیابید. | |
وب سایتی جهت به اشتراک گذاری فایل ها با فرمت برنامه های مختلفی نظیر Word، Excel، PowerPoint | |
یکی از وب سایت های معروف در زمینه دانلود کتاب های رایگان است! | |
کاربران این وب سایت به مبادله کتاب ها، آموزش های ویدیویی و سایر موارد این چنینی به صورت رایگان در آن می پردازند. | |
شامل ۹ دسته بزرگ در زمینه کتاب های بازرگانی، مهندسی، سخت افزار، برنامه نویسی و … می باشد که قابلیت دانلود به صورت رایگان را دارا می باشد. | |
اگر پاکت پی سی دارید احتمالا این وب سایت برای شما بسیار مناسب است چرا که فرمت کتاب های آن هماهنگ با دستگاه هایی نظیر همان است. | |
دیتابیسی نه چندان کامل در کلیه زمینه ها | |
شامل کتاب های مختلفی در زمینه های رایج است. | |
کلیه کتاب های موجود در این وب سایت، کتاب هایی هستند که به صورت قانونی امکان دانلود را دارند. | |
داروخانه کتاب | |
لیست بیش از ۳۰۰۰۰ کتاب رایگان موجود در سطح نت! | |
در کلیه زمینه ها | |
دیتابیسی شامل بیش از ۳۳۰۰۰ کتاب الکترونیک در فرمت های مختلف. | |
کتاب های مورد نظرتان را پیدا کنید، بخوانید و برای دیگران به اشتراک بگذارید. | |
بیش از ۲۹،۰۰۰ کتاب رایگان در دسترس وجود دارد. | |
سایت رایگان کتابهای الکترونیک که در آن شما می توانید کتاب کاملا رایگان دانلود کنید. | |
دسترسی به هزاران کتاب که بسیار عالی دسته بندی شده اند. | |
کتاب های مختلف در زمینه های کسب و کار، کامپیوتر، مهندسی، تجارت آزاد، پادکست ها و … موجود می باشد. | |
۱۱۰۰۰ کتاب الکتورنیک در دسته بندی های مختلف | |
دانلود رایگان کتابهای وب سایت در زمینه هایی مانند کامپیوتر، IT، برنامه نویسی زبان، توسعه نرم افزار، آموزش و طراحی پایگاه داده ها در قالب فایل PDF و CHM. | |
این سایت بدرد نویسندگان جوانی می خورد که تمایل دارند بازخورد مطالب خود را توسط مخاطبان ببینند. | |
پلت فرمی که برای نویسندگان جدید آزمون مهارت های نوشتن خود را توسط خوانندگان واقعی فراهم می کند. | |
موتور جستجوری فایل های pdf | |
شما می توانید در میان عنوان، نویسنده و توضیحات، نام نویسندگان، تاریخ اضافه شده، میانگین رتبه، رده، فرمت سند، بستر های نرم افزاری PDA و گزینه های زبان جستجو کنید. | |
جستجو و دانلود کتاب در زمینه های مختلف | |
کتابخانه دیجیتال با قابلیت های جالب برای خواندن کتاب در محیط سایت | |
تمام کتاب ها را می توان بدون ثبت نام دریافت کنید. این کتابهای الکترونیک قانونی و منحصرا برای Bookboon نوشته شده | |
این سایت حاوی لیست بزرگی از کتابهای رایگان در موضوعات مختلف است. | |
همانطور که از نام نشان می دهد موتور جستجوی PDF یک ابزار برای پیدا کردن کتابهای آنلاین رایگان است. | |
شما می توانید تعدادی از کتابهای الکترونیک رایگان قابل دانلود از این سایت دریافت کنید. | |
دانلود کتابهای الکترونیک رایگان بیش از ۲۰۰،۰۰۰ عنوان طبقه بندی شده را در فرمت PDF، CHM، HTML | |
ین سایت حاوی لیست بزرگی از کتابهای رایگان در موضوعات مختلف است. | |
یک موتور جستجو است | |
دانلود محبوب ترین کتابها به صورت رایگان | |
ایجاد شبکه اجتماعی گرداگرد یک کتاب و دعوت دوستان برای دیدن آن | |
دیتابیسی شامل ۱۴۵۷۱ کتاب الکترونیک | |
کتابهای رایگان را به دسته های مختلف تقسیم شده است. طیف وسیعی از کسب و کار، هنر، محاسبات و آموزش و پرورش. | |
لیست نه چندان کامل از کتابهای رایگان | |
گالری از کتابهای مختلف از دسته های مختلف |