360 درجه

360 درجه

روزمره -ادبیات داستانی و غیره
360 درجه

360 درجه

روزمره -ادبیات داستانی و غیره

حفره هایی برای تمام فصول

هادی چه تهرانی شده است 

صبح که نمی روی برای کار 

آدمهای زیادی را می بینی که به دنبال حفره ها روزشان را شروع می کنند

آدمهایی هم هستند که زیاد همه چیز را با همین حفره هایشان تامین می کنند 

آدمهایی که در قفس حقیرشان خوشبختند 

ادمهایی بی دردسر آدم بودن 

قابل هر چیزی که پیش آمد بعد از خوردن و نوشیدن و خفتن 

آدمهایی خفت بار هادی جان 

هادی جان تهران شهر هزار حفره است 

دریغ که این حفره ها نور هم ندارد و عده ی زیادی فقط آنرا می جویند 

شاید همین نکبت را بشود با تن دیگری قسمت کنند 

هادی جان نگو از بودن که ما نیستیم 

روزگار اسکرین سیور زیبایی است که آفتابش را صبح به صبح به حالت مسخره ای روی بامهای شهر پهن می کند 

هادی جان 

راهنمای کتاب شعر آسان

1- اگر شاعر هستید بلافاصله سراغ عنوان بروید. 
2- عنوان تا حد امکان ترکیبی از باد و یاد و اینها باشد
3- برای داشتن باد موافق در بازار همیشه در عصرهای شعر و ترانه دیده شوید 
4- هر از گاهی از دوستان خیلی عکاس -پرتره کار بانوان و غیره - بخواهید از شما عکس پرتره ی حسابی - رقصنده در باد- بگیرند 
5- برای دستیابی به روحیه ی تلخ و شاعرانه از دوز بالای تلخ نوش های کافه ای نوش جان فرمایید. 
6- روحیه همیشه چیزی است که باید آنرا فراموش کنید، برای همین همیشه و همه جا خسته و شوریده به چشم بیایید. 
7- در جلسات شعر بسیار بسیار خصوصی شرکت کنید تا رستگار شوید.

ترانه سرای خوش بخت - وحدت ملی ایرانی

ترانه سرا ها در نگاهی خوش بینانه دو دسته اند 

دسته اول خراباتی منشهایی هستند که با دود چراغ و این مسایل مشغولند و خدا قوت 

دسته دوم با مادر بزرگ دوستشان آشنا شده اند که اتفاقا نماینده زنان ایران در یک زمانی بوده است و اتفاقا خانم گوگوش بوده اند و شبکه ای عریض و طویل منتسب داشته اند که می تواند خواننده در مقیاس تلویزیون ملی هم تولید نماید، باز هم خدا قوت آکادمی یا آکادمی دوست داریم. 

پ.ن: 

یکی از مهمترین مزایای آکادمی گوگوش همانا استفاده از تنها جنبه ی وحدت ملی ما ایرانیها در حفظ آثار و علایم گذشته است که این هم افزایی عظیم را موجب شده است. 

همه چیز آرام است - ملت مهر و باز گشایی مهر مدارس و حومه مبارک

مَسکن و مُسکن و مِسکین ها همه شد- مهر 

اصلا ماه شد مهر 

دولت شد مهروزی 

شمسی خانم رفت دانشگاه و شد: مهری 

حسنی تا آخر جمعه هایش مکتب رفت و شد : مهران 

اکرم مکلف شد و جشن توی جشن آمد که باید شوهر کنی، رفت دانشگاه آتش بازار یابی شوهر را روشن کنی شد: مهر افروز 

خانم زایش زاده که شوهرش جلوی در و همسایه بهش می گفت: خانواده، بالاخره در شوهر داری از رو رفت و شد : مهر انگیز 

اما اوضاع ماه هنوز در عقرب است و مهر صادق هنوز در راه بی سوخت و تکلیف مانده است.



تصمیم کبرای ایرانی


الف - 


خوب انفعالی بودن ما همیشه سر جای خودش با اولین باران معلوم می شود 

مثلا اینکه باران ببارد و ما جشن خود کفایی رفع آلودگی هوای تهران را برگذار کنیم 

یا باران نبارد و اتوموبیل سازی ها هم متوقف نشوند و سرب گلوله از آسمان ببارد 



ب- 


کبرا حتی برای ادامه تحصیل در دانشگاه دلخواهش نمی تواند تصمیم بگیرد چه رسد به اینکه شوهر مورد نظرش را انتخاب کند 

باز هم باید منتظر باران باشد 

تا کدام دانشگاه ظرفیت به اندازه او داشته باشند 

بعدش هم شوهر مورد نظر با پرایدوی لیزینگی اش پیدایش شود


ج- 


ما حتی برای تعلقات خاطر خودمان هم نمی توانیم تصمیم بگیریم 

و کلا به هر چیز مجاوری دل می بندیم 

آن هم لابد از کرامات و کلمات باران است که شبی نیمه شبی وقتی قلندر و مست و خرابیم سراغمان آمده است 

بعدش هم خیلی راحت به خودمان می گوییم: خیلی وقت بود داشتم بهش فکر می کردم