360 درجه

360 درجه

داستان کوتاه و رمان - جامعه شناسی -فلسفه -معرفی کتاب - نقد فیلم
360 درجه

360 درجه

داستان کوتاه و رمان - جامعه شناسی -فلسفه -معرفی کتاب - نقد فیلم

فوتبال 30 درجه

بالاخره چیز به ریش پیشیمون اتفاق می‌افته. یک زمانی میز عادل فردوسی پور رو داده بودند به دوستان هندوانه فروش. البته اون دوست هندوانه فروش بعد اون رو فروخت به گوسفند فروش. چون گوسفندها قبل از فروخته شدن باید یک پرزنت کافی و وافی از تواناییهای گوسفندی خودشون می‌داشتند. گوسفندها باید می‌رفتند پشت تریبون و خریدار رو از تواناییهای کلامی خودشون مطلع میکردن. اینطوری شد که vod ها  و انواع برنامه‌های youtube  ای جای برنامه‌های تلویزیونی رو گرفتند. در حقیقت اون بنده خدایی که فکر میکرد عادل فقط از تلویزیون قابل پخشه فکرش رو هم نمی‌کرد یه روزی مردم با جون و دل پول بدن. اینترنت بخرن و وسط کوه و بیابون هم سرشون توی گوشی باشه و از طریق youtube  برنامه‌های سه ساعته ی عادل فردوسی پور رو از فوتبال 360 درجه ببینن. اصن تصور نمیکردن عادل فردوسی پور و مزدک میرزایی ماورای همه چیز دو تا انسان همکار و هم جهت هستند و بیجهت نباید آدمها رو تخریب و ویران کرد. به علاوه این داستان ابوطالب حسینی هم اضافه شد. اصلا این vod ها و شبکه ی جهانی غیر از پایتون باعث شد که مرد واقعی میدان بیاید توی یوتیوب و برنامه‌اش را بسازد و مخاطب ببیند و با آزادی نصفه و نیمه هم که شده خیلی خیلی بهتر از قبل این برنامه ها ادامه پیدا کند. فوتبال نمیبینم و نداریم و نشد هم مال خیلی خیلی انتلکتهاست. البته من عادت به ندیدن دارم  و الا درسهای پپ گواردیولا برای زندگی و طراحی یک هجوم خیلی به درد زندگی ما توی ایران میخوره. اولیش اینه که مث عادل فردوسی پور نا امید نشی. دومین اینه که مث عادل فردوسی پور خودت رو ارزون نفروشی. سومین اینه که مث عادل فردوسی پور صبر کنی تا شکار کنی. 

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد