ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 |
عقب ماندگی در علوم انسانی خیلی جدید نیست. زخم کهنه عقب ماندن در علوم انسانی شاید با دنیای رسانه ای آزاد و انقلاب تکنولوژیک به راه حلهای بهتری برسد. شاید خیلیها از این مقایسه به ذهنشان رسیده است که چرا آدم درس خوانده توی این مملکت ارزشی ندارد و آدمهای بیسواد مرتب پیشرفت میکنند و برایشان اتفاقهای مالی و موفقیتهای اقتصادی بیشتری پیش میآید. دیگر از بدیهیات است که درس خواندن واقعا نمیتواند – نیش مارکت niche market- درستی برای موفقیت کسب و کاری افراد ایجاد کند و به بیان دقیقتر درس خواندن در حد اینکه شما تکنیسین موفقی بشوید در همهی زمینهها کافی است. در فضای کسب و کاری ایران به نظر میرسد تکنیسین ها میتوانند نقش یک جور شوالیه را بازی کنند که میتواند یک تنه کلی از کارهای بزرگ را انجام بدهند.
علتهای ممکن عقب ماندن در علوم انسانی:
ادامه مطلب ...1- مدیر باز گشایی دانشگاه ها گفت: ما امسال دانشگاه ها را یک ربع مانده به سال تحصیلی باز می کنیم.
معاون سنگ نوردی دانشگاه شهید بهشتی سابق گفت: ما امسال زمستان سختی خواهیم داشت، برای همین قصد داریم 5 دقیقه زودتر از یک ربع مانده به سال تحصیلی دانشگاه ها را باز کنیم.
مشاور فرهنگی ورزشی وزیر کلیه ی علوم گفت: من امسال ساعتم را یک ربع زودتر تنظیم کرده ام. برای همین هم همیشه زنم وقتی ساعت می پرسد و بهش می گویم : هفت او دوباره می گوید یک ربع به هفت.
ادامه مطلب ...
بخشهای دیگر تاریخچه تقریبا همه چیز: بخش اول - بخش دوم -بخش چهارم
1- از یک زمانی دیگر زن گرفتن شبیه خارج رفتن آن روزهای قدیمی خیلی عجیب غریب و پیچیده شد. برای همین هم یکی یک قسم به لاستیکی پسرشان داده اند تا ثابت شود: جمع پدرهای بالفعل و بالقوه در طول تاریخ ایران از مشروطه تا پژوهشکده رویان- خواستید این یکی را آینده بگیرید- ثابت است. برای همین حکایت اول این شکلی است:
از صفحه ی پادکست های 360 درجه بشنوید
ادامه مطلب ...
یکی از اصول اولیهی برقراری ارتباط موفقیت آمیز و هماهنگی ذهنی آدمها در دیار غربت و البته اینجا در بین جوانهای ایرانی مسالهی استفاده از give me five در زمان درست آن است. به نظر چنین تاریخچهای میتواند برای این عبارت وجود داشته باشد. تا سرد نشده مرور میکنیم:
1- زمانی که مامان یکی از گروه بش قارداش- 5 برادران- در حال دست وپنجه نرم کردن با وضع حمل بود، رو به آسمان کرد و گفت: Give me five
ادامه مطلب ...
توضیح درباره این بخش:
اینجا یعنی واقعا خودم هم بعد از سالها نمی دانم کجا، شاید به حرکت دقیق الکترونها بین پروتونهای فونت و دم و دستگاه یک سایت یا وبلاگ واقف نیستم، قرار است بخشی طنز، درباره باورها و خصوصیات جمعی خودمان داشته باشم. تاریخچه تقریبا همه چیز ، این قسمت دارد درباره عبارت - آقا مخلصیم - حرف می زند و به نظر مصادیقش را بیان می کند.
حتما منتظر نظرات شما هستم.
1- اولین باری که توی دانشگاه امتحان میداد فکر میکرد دانشگاه هم مثل دبیرستان جای راحتی برای امتحان دادن است. امتحان که تمام شد بلند شد به بچههای دور و برش که خیلی مشغول نوشتن بودند و حتی یکیشان برگه اضافی خواسته بود نگاه کرد. زیاد مشکوک نشد. از دور استادش را دید که داشت میخندید. برگه را که داد با صمیمیت هرچه تمامتر و لبخند زنان گفت: استاد مخلصیم.
2- شب قرار بود برود خواستگاری. بابای طرف را اصلا ندیده بود. داشت برای دوست دخترش تعریف میکرد که امروز دوبار از سر و ته کوچهشان که رد میشد، از یک پیر مرد شیک پوشی که توی لگنش نشسته بود بد سبقت گرفته است. موقع پیچیدن هم خیلی خونسرد به طرف گفته بود لگنش را جمع کند. شب وقتی با گل و شیرینی پشت در خانهی دختر ظاهر شده بود هیچ چیزی نداشت بگوید. سرخ شده بود و گفته بود: آقا مخلصیم.
این بار در اقتصاد آنلاین سخنرانی دکتر رنانی در اصفهان را منتشر کرده بودند. متن سخن رانی زیبا و راهگشای دکتر رنانی درباره تحلیل وضعیت اقتصادی ایران می توانید از اینجا بخوانید.
بند بند این یادداشت برای خیلی از مدیران ما آموزنده و تامل برانگیز است. بنده وقتی این یادداشت را دیدم یاد درد خودمان در دنیای ادبیات افتادم.
ادامه مطلب ...