دختر زشت و شاسی بلندی که همه جا یک چیز را عرضه میکند. توی همایش همان استیلی را دارد که تنهایی قلم موی نقاشی را در دست دارد. توی جلسهی ادبی همانطوری جذاب و رادیو اکتیو جنسی است که توی عکسهای تکیاش توی خانه میتواند همانطوری باشد. چون همهی مردها از یک جنسند. طالب جنسند.
ادامه مطلب ...اعتقاد دارم اگر دو نفر توی یک اتاقی دائم دربارهی راز بقا صحبت میکنند، نفر سوم حتما باید بگوید: ماییدی گارو، موضوع بحثو عوض کن.این یعنی گفتگو. همه میدونیم رابطههای اجتماعی از بین رفته، اگر هم کسی مثال نقض بیاره همین دعوای توی ترافیک و یقه گرفتن توی مترو و تیکه انداختن توی محل کار مثال نقضهایی هستند که ظاهرا درست هم عمل نمی کنن.برای همین رابطه یعنی من و زنم، من و دوست پسرم، من و دوست دخترم، پر رنگ تر میشه. ادامه مطلب ...
هر خانوادهای بالا و پایینهای خودش را دارد. در خیلی از موارد وقتی مثلا خانوادهی مادری شما خاتون آبادی باشند و خانوادهی پدری تان از تیره و طایفهی نازدون آبادی، دعوا که میشود یا همهی بچهها خاتون آبادی هستند یا همه باهم پشت وانت نازدون آبادیها جمع شدهاند. اما احتمالا خود بچهها اصلا نه نازدون آبادی محسوب میشوند و نه خاتون آبادی. بلکه این محصولات مشترک یک گونهی جدید پاشگون آبادی هستند که با بخث و اقبال فراوانی پا به عرصهی وجود گذاشتهاند. بدین ترتیب پاشگون آبادیها نه به صراط خاتون آبادیها مستقیم هستند و مثلا میگویند: خوب حالا که چی؟ دایی فلانمان اگر خاتون آبادی نبود نمیتوانست اعتیادش را ظرف 17 سال جمع و جور کند. در نظر بگیرید خط ترمز یک اعتیاد ساده در خانه و زندگی خاتون آبادیها به عنوان نمایندهی بشر بر روی زمین ممکن است در بهترین حالتها 17 سال باشد. یا مثلا گاهی لازم است نازدون آبادیها از روح لطیف جد بزرگشان که همیشه در ارتفاعات و معابد آناهیتایی شروع به خانه سازی و جفت گیری میکرد، چقدر به تمدن امروزی بشر بر روی زمین نزدیک بوده است؟ چقدر از فال بینها از قبلترهای پیش، پیش گویی کرده بودند که از تخم و ترکهی زن سوم جد بزرگ نازدون آبادیها تیرهای تشکیل میشود که برسد به پدر شما و شما بی اطلاع ازش بروید طرف خاتون آبادیهای کاملا معمولی را بگیرید. خلاصه در دعواهای منطقهای و خانوادهگی لازم است همیشه هوای مسایلی که از آن بی خبر هستید را داشته باشید. یک درصد چاق و چله هم برای ملحق شدن به تیم حریف داشته باشید. به هر حال به عنوان سر سلسهی یک سلسلهی جدید مثل پاشگون آبادی باید بدانید که پنالتی زن روزگار توپ را کدام طرفی خواهد زد تا به همان سمت بروید. البته طبق همین قاعده بدانیم و آگاه باشیم که پنالتی زن روزگار کاملا حرفهای است و توپ را محکم به گوشههایی میزند که شما دستتان نرسد. برای همین لازم است هراز چند گاهی در بین دعواهای دو قبیله که در سطح خانوادهی شما ممکن است رخ نماید، غریزهی خود را تقویت کنید و به سمت مناسب بجهید.
اصلا بهت نمی خوره خاتون آبادی باشی. اوایل که رفتی دبیرستان اوضاع عوض شد. مطمئن شدیم که تو یک خاتون آبادی اصیل هستی تا وقتی که دانشگاه واحد نازدون آباد قبول شدی. کشتی ریشه هات از ساحل خاتون آباد لنگر برداشت و عزم سفر به نازدون آباد کرد...
- باور کن اینا همش حرفه من از اول داشتم یه پاشگون آبادی می شدم. یعنی برای خودم قوم و قبیله ی جدیدی بودم. حتی توی تاریکی هم نه نازدون آبادی ام نه خاتون آبادی. حالا شما قضاوتتون محترمه ولی اگه دوست داشتید یه روزی دوست دارم مقر پاشگون آبادیهای مستقل و مقیم مرکز رو راه بندازم.
- اشکالی نداره. تو بگو من جدیدم ولی ما می دونیم ما از بچگی راه رفتنت رو دیدیم می دونستیم همون وقتهایی که تازه شروع کردی به قدم زدن فهمدیدیم عین جنس خاتون آبادی هستی. نمی دونیم چی شد با این نازدون آبادی ها وصلت کردیم ولی شد دیگه. به هر صورت کاریه که شده باید بشونیمشن سرجاشون.
1- هر پسری از پدرش کلکهای مختلفی یاد میگیرد. این پدر و پسر یک ساله به همراه مادرشان آمدهاند خانهمان. پدر بهش میگوید برو به فلانی مشت بزن. تعجب آمیز است. بعد پسرک شیرینش میآید نزدیک و خجالت میکشد.پدرش میگوید: شیش ماهه دارم باهاش بوکس کار میکنم. کیسه بوکس هم داره. پسرک همچنان شیرین و چشم درشت به شیطنهای بی پایانش ادامه میدهد.
2- این روزها بارانی است و هوای خوب دارد همین اول سالی همه را شارژ میکند. حتی چالههای کوچک و بی مصرف درهی عباس آباد توی بزرگراه مدرس هم سیراب میشود. امسال هم خداوند از سر عذاب اول سال گذشت و دلش به رحم آمد.
1- من با پدرم خیلی فرق داریم. من هیچ وقت ازش فحش نشنیدهام. منظور فحش بد است. خودم ولی این بار در سن 34 سالگی یک همچنین کاری کردم. یعنی در جواب یکی از آدمهای مهربان تلویزیونی که دیگر دست از سر آدم بر نمیدارند، گفتم دیوث. این فحش به نظرم از راه تلویزیون رفته است و به مقصد رسیده است. ادامه مطلب ...
خیلی از اوقات خانمها به سادگی از آقایان و یا همان همسر گرامی سوال میکنند تا سوء تفاهمات عمیقتر و عمیقتر بشود. از این رو برخی از این جوابهای احتمالی آقایان را آوردهایم:
1- بابات یه چکی داشت باس نقد میشد، رفته بودم کمک کنم نقد بشه
ادامه مطلب ...مردان و زنان یا ظنان
طرف همش حساب میکرد که اگر با فلانی نبود حداقل شبی 30 تومان زده بود به جیب. گاهی از این افکار خندهاش میگرفت. بعضی مواقع میخواست از اینکه جوانیاش را داشت سر چیزهای اینطوری تباه میکرد بخندد. باید میگشت و بهانه بهتری برای زندگی پیدا میکرد. خراب کردن خیلی برایش آسان بود ولی بازهم فکرش را که میکرد خود را مجبور میدید به تاوان همه خرابیهای احتمالی یک بار دیگر خیلی چیزهای لوس را دوباره بسازد. سعی میکرد خیلی سیستمی و منظم فکرکند ولی مجبور بود این افکار راکنار بگذارد. بارها شده بود که همینطوری توی افکار خودش سوار ماشینی بشود و بعد که حواسش برگشت با داد و بیداد طرف را مجاب کند که این کاره نیست و به زور پیاده شود. ادامه مطلب ...
در زمانی که سرعت اینترنت مثل ظلم آموزگار برای توی کلاس نگه داشتن بچه هاست می شود به علایق شخصی خود رسید. مثلا من در این هنگام سعی در درست کردن - پن کیک - می کنم. اصلا این پن کیک یک جور نماد مقاومت و پایداری است. مثلا همان شعرهای طنز که در وبلاگ می گذارم، حد اعلای به فلانم است. چرا باید بر خرمای نخیل که برای خیلی ها به نظر ترش و برای دیگرانی خیلی شیرین است و دست ما در کل کوتاه اینقدر زاری کرد؟
یک یا دو تا تخم مرغ را در ظرف اینقدری هم می زنیم. کف کردنش با خودتان. جوش شیرین هم برای معده خوب نیست. بیکینگ پودر ولی شاید بهتر است. آرد می ریزیم و شیر. اگر شیر نبود حتی با آب. بعد این ها را مخلوط می کنیم طوری که یک خمیر نه چندان سفت یا آبکی شود. بعد ته تابه را چرب می کنیم و به اندازه ای از این خمیر توی تابه می ریزیم که راحت بشود پشت و رویش کرد. به اندازه ی یک نعلبکی - یادش به خیر نعلبکی - به نظر مناسب است. یک طرفش وقتی قهوه ای شد پشت و رویش می کنیم و بر پدر لنگر خلیج فارس هم لعنت اگر سوخت. شکر را هم فرمودند اضافه کنید به هر جایش که دوست داشتید. یکی دو قاشق سوپ خوری معمولا کافی است.