1- یک صلح و
صفا و بی خبریای توی فیلمهای فارسی قدیمی هست که فقط آرامش قبل از طوفان است. هر
بار که منو و تو چنین تونلهایی از زمان میگذارد حس میکنم تونل را آب گرفته و آن
بخش را لولو برده است. حتی اگر بروس لی مرحوم هم زنده شود فقط به این فکر میکند
که یک برند شلوار لی راه بیاندازد تا تویش جفتک بیاندازد و پول در بیاورد. حالا ما
داریم نوستالژی بازیهایی میکنیم که درد کسی را هم درمان نخواهد بود.
2- شما هم
تجربه کردید که، اگر فقط یک کوچولو به فروشنده ای بگویید فلان را نمیخواهم بیسار را میخواهم
باهات لج کند و دوبله سوبله جنسی که لازم دارید را بفروشد؟ مخصوصا اینهایی که کار
و کاسبیشان گرفته است. اخیرا برای من که زیاد پیش آمده.
3- طرف طوری بود که حتی وقتی میگفت تخم چشم هم نصف جمعیت سرش را بر میگرداند چون ممکن بود یک حرف خیلی خیلی رکیک بزند. بعد همین آدم شد مربی تعالی فردی یا همین coach که همش میگن.
نورالدین یعنی سعید آقاخانی یک کرد بی تعصب به قومیت خویش است همانطور که نقی معمولی حتی منتقد مازندران هم هست و در مجموع هر دو بی تعصب به قومیت خویش طراحی شدهاند. نورالدین فرصت طلب نیست. دست روزگار پای او را به ماجراها باز میکند چون قلب بزرگی دارد و همه ی اهالی بهش مراجعه میکنند. نقی معمولی اسم پهلوان را یدک میکشد ولی پهلوانی از امروز ایران است که بیشتر از خود پهلوانی درگیر معیشت و شهرت پهلوانی است. یک آدم معمولی که فرصت طلبی و دورویی ها و خالی بندیهای کم رنگ یک فرد ایرانی را دارد و البته نور الدین بر خلاف این حرفها یک شخصیت استاندارد جهانی است. دروغ نمی گوید. فریب نمیدهد و اصول و چهارچوبهای مشخصی همانند یک انسان جهان وطن استاندارد دارد که زیر عبای لهجهی کردیاش پنهان شده است. نقی معمولی باید به قدرت متصل باشد، تا نفس بکشد. نقی معمولی باید خیلی خاکستری باشد تا معلوم شود در دنیای معاصر هیچ پهلوانی وجود خارجی ندارد. نقی معمولی فرصت طلب و در عین حال دلسوز است. ادای هیچ کسی نیست جز انسان رانده شده و منزوی ایرانی که آینده اش در گروی پیش بردن معیشت و متصل شدن به منبع مضحک قدرت است. پادویی که استادکارش را دست میاندازد ولی مجبور است باهاش روزگار سپری کند. اما نورالدین اینطوری نیست. نورالدین اولین بار است یک کرد را نه در مقام مخالف و یا موافق جمهوری اسلامی، نشان میدهد. نور الدین ورای کرد بودنش، یک انسان کامل و غنی به نظر میرسد که دست روزگار پایش را به هر ناکجایی باز میکند و الا نور الدین هم یک انسان معمولی و البته غیر منفعل است. چیزی که جامعهی ایرانی ما در خود ندارد و یا به حاشیه رانده است. انسان فعال. نور الدین نسخه ی قابل باز گشت و بازگشایی مجدد از یک انسان ایرانی است.
گاهی وقتها جرات نوشتن ندارم. وقتی توی شبکههای اجتماعی میگردم، زرد میشوم. زرد میشویم. زردک برای سوی چشمهای ما خوب است. یادم میرود. دست انداختن این و آن را کنار میگذارم. همین آزاده نامداری که به این جوانی مرد، یادم هست چقدر بد و بیراه نوشتم. آزاده نامداری که مرد انگار ما مردیم. نسل ما یکی دوتا مبصر خوشتیپ و موجه دارد. آزاده نامداری و فرزاد حسنی را فرزند بنیان گذار انقلاب اسلامی ایران عقد کرده بود. ژنرالهای موفقیت توی جوانهای ایرانی چنین زوجهایی بودند. کجا رفتند؟ چطور پاره شدند؟ باورم نمیشود که ما یک زمانی وجود داشتیم. الان کاملا مردهایم. شاید یک چیزی بدتر از مردن. طوری که مردهها کابوس مارا میبینند. توی کابوسشان میبینند که دارند به ایران بر میگردند. #عمار_پورصادق #آزاده_نامداری
1- حسینی بای را بفرستید تا از گوجه له شده ها و خیارهای پلاسیده، سیبهای گوشهی جعبهها مانده گزارش تهیه کند: آقا اینا میوهی امساله؟ - بعله. – پس چرا اینطوری پوسیده و کپک زده ؟ - ته بار بوده فشار اومده بهش. حسینی بای: پس بهتر نیست ما یه مدت میوه مصرف نکنیم؟
2- میلاد حاتمی را جلوی دوربین ببریم و ازش سوال کنیم: - خوب. شما بعد از شرط بندی روی میوهها باهاشون چی کار میکردین؟ - میلاد حاتمی پشت به دوربین ایستاده با پابند و دست بند. پشتش هم شطرنجی است. میگوید: ما متاسفانه به بعضی میوههای دراز شامپو میزدیم و میدادیم توی دبی و ترکیه، استفاده بشه. گزارشگر : چه استفادهای ؟ میلاد حاتمی: هیچی قرار بود هر کی باخت، دعوت کنیم بیاد ترکیه یا دوبی، بعد میوهها ترکیبی بزنه. گزارشگر: پدر مادرها شما مراقب فرزند نوجوانتون باشید.
3- کادر درمان را به میوه فروشی ببرید. از آنجا یکی از افراد چاق در حال خرید را افقی توی برانکار جا کنید. گزارشگر: بینندههای عزیز همانطور که ملاحظه میکنید، اکثر میوههای وارداتی حاوی ویروس کروناست.
- آقا شما از اینجا میوه خریدی؟ - بعله آقا. اینجا سر کوچهی ماست بالاخره ما هر وقت بشه اینجا خرید میکنیم. – آقا میدونستی تمام اینها حاوی ویروس کروناست؟ - نه والا. شهروند به همراه گزارشگر مشغول خالی کردن نایلون میوه های فرد میشوند. دو مامور، شهروند میوه خر را به بیرون از میوه فروشی هدایت میکنند.
4- یک گزارش برای شبکهی منو تو ارسال کنید. در آن اصرار کنید که فرح پهلوی پیام دادهاند امسال هر طوری شده میوه نخرید چون چین از پوست تخمههایی که چینیها موقع تماشای تلویزیون، تپه کردهاند، نوعی سیب و خیار و بادمجان مصنوعی تهیه کرده است که هیچ نوع استفادهای ازش صحیح نیست.
5- گزارشی تهیه کنید که وزارت بهداشت اولویت واکسن روسی را به میوه نخرها، بجز سیب زمینی و پیاز، اعطا خواهد نمود. در این رابطه نمکی گفت: هر کی هر کی که نیست. ما در درجهی اول جان افرادی که میتوانند لنگ ببندند، نان خشک بخورند و به حرفهای دکتر ولایتی گوش کنند، را تامین خواهیم نمود.
6- در برنامهی #ویدئو_چک، عبدالله روا را بخواهید درباره ی کودکیهای زیدان و ارتباط میوه نخوردن و دور زدن در زمین صحبت بفرماید. همه چیز حل خواهد شد.
باب راس از خداوند میخواست که او را بیشتر از این مسخره نکند. باب به خداوند گفت مرا در قلب بی وفایی دنیا قرار بده. خداوند گفت: آری. ولی از نسخهی قبلی خود پیش از اینکه انسان باشی راضی نبودی؟ باب گفت: نه. واقعا همه مثل سگ باهام برخورد میکردند. من هم دل نداشتم حتی یک لحظه هم از اربابم دل بکنم. باز هم به خواستههای او تن میدادم. یک روز بنفش میشدم یک روز رنگی دیگر بر من میزد. با اینکه نقاش بودم، اربابم بود که مرا نقاشی میکرد. خداوند گفت: ولی بعدش تو را اشرف مخلوقات قرار دادم. باب گفت: خداوندا! ولی بعد از آن دانهی زرشکی را هم کف دستم گذاشتی و مرا راهی زمین کردی. خداوند گفت: آری. سرنوشت چنین است. باب راس دستی به موهایش برد و گفت: خداوندا این بار مرا در قالبی جدید قرار بده. خداوند هم کرد آنچه باید میکرد.
از آن پس باب راس به تنهایی و گاهی با پیروانش فقط پنج شنبه های آخر سال را به جای چهارشنبه ی آخر سال، برگزار می کرد.
فرست- برنامهی طنزی که اساس آن آوردن شادی به دل و خانههای مردم است، هر چقدر هم قهوهای و لوس باشد، باز هم میتواند قابل ستایش باشد. یعنی تا اینجایش که دست مریزاد به اینکه یکی توی این گل و شل و آشوب و من بخر تو بخر های ممکن، اساسش بر نفرت و چیز نشان دادن بنا شده است.
من رامبد جوان هستم خوشحال هستم.
برنامه هنوز غوره نشده مویز شده و از مهمان رسمیاش مثلا معاون وزیر بهداشت میخواهد بگوید خنده وانه یعنی چی خندوانه چه کارها کرده است؟ خنده وانه چیزی بیشتر از یک مفهوم است:)معاون وزارت بهداشت درمان و آموزش پزشکی هم کلا یک شبه قسمت چپ وزارت بهداشت درمان آموزش پزشکی، مراکز بهداشت، پزشک خانواده، پزشک انساب و انواع و اقسام فعالیتهای پیشگیرانهی وزارت بهداشت را منکر میشود و خطاب به رامبد جوان میگوید: ما کارمون پیشگیریه، شما کار خیلی خیلی مهمتری میکنید.
این ما میتوانیم و ما توانستیم پوز شما را بزنیم، یاوههای رامبد جوان به تنهایی نیست. او تنها یکی از میلیونها هنرمند خوش اقبالی است که در دوره ی هم همهی هنر قدم گذاشته روی سن و دارد شلنگ و تخته میاندازد. باز هم تشکر و تشکر فراوان. به هر صورت ما همانطور به خندههای مانیایی خود ادامه خواهیم داد. امیدواریم این روحانیت معظمی که در برنامه شرکت میکنند مثل فیلم مارمولک بروند دنبال کارهای مهمتری مثل نقد فیلم، کلنگ زنی و غیره.
سکند- خیلی از شرکتها الان شده است یک ساحل امن و آسایشگاه مطمئن برای کسانی که جاهای دیگر آسیبهای اساسی دیدهاند. والا به خدا گرداندن چنین شرکتهایی صواب خالص و توسعهی پایدار در زمینهی تیولداری را به همراه داشته است. تشکر.
یک زمانی حرف بر این بود که مدیریت ما بر اساس سعی و خطا اتفاق میافتد ولی امروز با این همه زاییده از تحصیلها در زمینههای مختلف مدیریت و غیره چرا روش کار همان هیاتی چابک – agile heiati – است؟ خداوند عالم است.
ما را همه شب نمیبرد خواب | ای خفته روزگار دریاب | |
در بادیه تشنگان بمردند | وز حله به کوفه میرود آب | |
ای سخت گمان سست پیمان | این بود وفای عهد اصحاب | |
خارست به زیر پهلوانم | بی روی تو خوابگاه سنجاب | |
ای دیده عاشقان به رویت | چون روی مجاوران به محراب | |
من تن به قضای عشق دادم | پیرانه سر آمدم به کتاب | |
زهر از کف دست نازنینان | در حلق چنان رود که جلاب | |
دیوانه کوی خوبرویان | دردش نکند جفای بواب | |
سعدی نتوان به هیچ کشتن | الا به فراق روی احباب |
برنامهی خندوانه هم مثل بقیه دارد به همین راه میرود ولی ایا این راهی اجباری برای تنها برنامهای است که برای خیلیها تنها چیز دیدنی از تلویزیون است؟ آیا همهی آن ایده پردازی و خلاقیتها یکشبه یا یک ماهه تمام میشود؟ آیا برنامههای دیگر هم به همین سرنوشت دچار شدهاند؟
1- من با پدرم خیلی فرق داریم. من هیچ وقت ازش فحش نشنیدهام. منظور فحش بد است. خودم ولی این بار در سن 34 سالگی یک همچنین کاری کردم. یعنی در جواب یکی از آدمهای مهربان تلویزیونی که دیگر دست از سر آدم بر نمیدارند، گفتم دیوث. این فحش به نظرم از راه تلویزیون رفته است و به مقصد رسیده است. ادامه مطلب ...
1- top gear یکی از برنامه هایی است که به معرفی ماشین در سراسر دنیا می پردازد ولی حسابی اسیر شوخ و شنگیهای مجریهای آن است. این یکی تنها برنامه ای است که آمریکایی ها درش توفیقی نداشته اند و نسخه ی خیلی بدی ازش ساخته اند. بالاخره مجری برنامه Jeremy Clarkson کار دست خودش داد و زبان سرخش را بیش از حد به کار انداخت. ادامه مطلب ...
برنامه پایش شبکه یک تلویزیون اتفاق جدیدی است. لازم بود خیلی زودتر آزادی فریاد زدن برگردد. به نظر وقتی در بین کشورهای دنیا یکی از 5 ستاره ترین کشورهای فساد مالی و اداری هستیم چرا نباید پادزهر رسانه اش در برنامه های مثل سالی تاک باشد. یک برنامه ی غیر حرفه ای که می تواند کلی اعتماد زدایی کند. اما وقتی برنامه پایش از شبکه اول تلویزیون قرار است پخش بشود.
درد دلهای مردم به شکل تصویری، همان چیزی که آدمها توی شبکه های اجتماعی بهش عادت کرده اند مطرح نشود؟ ادبیات مجری برنامه دیگر مهربان و صبورانه و پرسشی و پیگیری نیست و مثل همین پورنجاتی که قبلا مدیریت مهمی در رسانه ملی بود، رنگ و بوی تیکه انداختن و متلک گفتن و عقده گشایی از جانب مردم شاکی و ناراضی را دارد. یک بخش جالب در این برنامه لابد معرفی کارآفرینان موفق در حوزه های مختلف است. نمی دانم توی کشوری که دست فروش ها را هم جمع می کنند و هم پخش می کنند. یک کارآفرین موفق توی برنامه پایش چطور می تواند در جواب جوانهایی که پول برای راه اندازی کسب و کارشان ندارند، پیشنهاد دستفروشی بدهد. ولی اینجا همه چیز ممکن است. یا به قول سالی تاک اینجا همه چیز در هم است. به نظر می رسد برای توده ی مردم برنامه ساختن نیاز به شعارهای لوس سالی تاکی هم داشته باشد که از حیدری و گروه اقتصاد بعید است.
مابعد التحریر: این روزها به مناسبت دهه فجر مجموعه سینماها در یک روز خاص رایگان است. حالا معلوم نیست این داستان چقدر به شرکت مترو ربط داشته باشد. زیرا مترو پیشگام و صاحب نام در این موارد است.
سریال شوخی کردم مهران مدیری برای اولین و دومین قسمتی که بیرون آمده است کمی زود قضاوت می شود. چون مهران مدیری اصولا باید زود قضاوت شود. همیشه سریالهای مهران مدیری قسمتهای اولش قابل قضاوت است. بعد از آن می شود حکایت یک سری کارمند نفتی که همین طور دور همی به تولید هجو می پردازند. اصولا نویسنده ای مثل امیر مهدی ژوله را دوست دارم. از همان زمان کودکی اش در نشریه چلچراغ - تنها نشریه فارسی که عربها به خاطر سخت بودن عنوان نمی خوانند- طوفانی و متفاوت بود. الان هم متن کاملا متفاوتی را نوشته است که به قول مهران مدیری کاملا شسته و گذاشته است کنار. اما پرونده درست کردن برای موضوعات در سریال شوخی کردم مهران مدیری جالب است. یک جور کار مطبوعاتی هاست که برای هر موضوعی سعی می کنند پرونده درست کنند
عکس: تموم دنیا یک طرف تو یک طرف عزیزم
مهران مدیری و تیم اش که حالا به اندازه دور تمام میدان ولی عصر تعداد دارند و از تمام هنر پیشه های طنز که روی دوپا می توانستند بیایستند، بازیگر طنز در سریال شوخی کردم اختیار کرده است. اولین قسمت این سریال درباره دروغ در تمام ابعاد و اندازه هایش بود. از دروغ های دکتر احمدی نژاد و مسئولین دوره ایشان بگیر تا روابط عاشقانهی پر از خیانت و دروغ. گاهی به نظر سریال شوخی کردم مهران مدیری از طنز خارج می شود. اما به نظرم به دیدن یک بار و آن هم به صراحت تمام نرم افزارهای پیش بینی آینده بورس - آینده نگاری 360 درجه بورس- این سریال هم سرنوشتی همگرا به سرنوشت دیگر سریالهای مهران مدیری دارد. پس تا آشی که دایی گرامی - مهران مدیری- پخته و سرد نشده، ملاحظه بفرمایید. از طرف مهران مدیری هنوز بیانیه ای مبنی بر دانلود نکنید. ترا به خدا سریال شوخی کردم را دانلود نکنید، هنوز صادر نشده است.
پزشکان گرامی انواع و اقسام برنامه های را برای تحریم محصولات دست ساز تلویزیونهای 24 ساعته و فارسی وان و جم کلاسیک و غیره راه انداخته اند که پوست و مو و دیگر اندامهای داخلی مردم شریف را از خطرات احتمالی و قیمتهای عجیب و غریب چنین داروهایی بر حذر دارند.
به نوعی همین کانال، طرف دیگر اعتماد پروری برای مشتری داخلی این پزشکان عزیز را تقویت می کند. که اصلا از قدیم هم زدن به نعل همسایه در کسب و کار فراوان توصیه شده است و امیدواریم کسی گوش شیطان کرد جای دیگری به همچین میخی نکوبد.
اما مشکل پزشکان - با گروه خونی و نژادی متفاوت بادیگر اقشار و لایه ها و رسوبات جامعه- تا اینجا به نوعی حل شده است. مثلا هر کسی می تواند با تلویزیون ایران کار کند ویا با کمی وطن فروشی بیشتر برود سراغ تلویزیونهای 24ساعته و با آن دکتر بداخلاقی که علاقه ی اصلی اش اصطبل داری و اینهاست، همکار بشود و توی قوطی های بدون برچسب و استاندارد شده در هواپیما، محصول بفرستد ایران.
ولی این سناریو برای فاطی قصه ی ما که سالهاست با ترزیق پیامهای بازرگانی به لایه های مختلف روح مردم بیچاره که دیده و ندیده، قبض مربوطه را هم پرداخت می کنند، تنبان خوبی نمی شود.
یعنی به نظر مدیر کل بازرگانی صدا و سیما که سالهاست دیگر -سیما چوب- ش نم کشیده و با این کرباس هیچ مرده ای را چال نمی کند، باید با خروج از روح و روان و اعصاب ملت شریف و قهرمان، یک joint venture اساسی بزند با این دکترهای ماهواره ای و همه با هم میهن خویش را آباد کنند. یعنی بروند سراغ محصولات نیرو بخش و توان افزای قابل عرضه از طریق تلویزیون، تا کسی به این قصد ماهواره نبیند، بازرگانی با دو دست - که صدا هم دارد- انجام شود- دست روشن داخلی و دست تاریک خارجی - محصولات میهنی بیشتری در این زمینه تولید شود، اشتغال زایی هم که قدیمی شده است، ولی هر چه باشد، خراشیدن و ..ییدن اعصاب مردم خیلی جانفزا تر از چند تا لک و پیس و جوش بر روی پوستی است که همین طوری دارد توسط ریز ذره ها و دیگر موارد معلق در هوا و فضای تهران، بر آدمی ایجاد می شود.