ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 |
احمقانهترین حدس رفتن به ضلع شمالی پارک لاله و حوالی نگارخانه لاله است. شاید هم یک جایی دور و بر موزه هنرهای معاصر تهران را به هنر محیطی معطر کرده باشند. اما بعد از گشت و گذار و سوال از نگهبان دستشویی شمالی پارک لاله میفهمم که باید کنار سینمای چهار بعدی افتتاحیه را ببینم. بماند که نمیرسم ولی توی کورسوی نزدیک غروب پارک به تعدادی از Installation های هنر محیطی برخورد میکنم. بعضیهایش خوبند. مثلا آن بنجامین فرانکلین برنزی که به خاطر دشت بزرگ پارک لاله فقط به ذهنش رسیده که برق بگیردش و نیمهکاره توی زمین دفن شده است. نظرم را جلب میکند. گاهی دور درخت بیچارهای هم از این داستانهای ایمیلی یا استاتوس فیس بوکی چسباندهاند. یکی دو تا از این منصوبات چند تا رویهی خاص را تداعی میکنند که چند دختر توی سایهها دارند با علامت معروف ویکتوری سایههای جدیدی روی آثار ایجاد میکنند. خوب بهترین کار در این جور مواقع تهیهی عکس فیس بوکی است. یکی دو تا چادر با سایهی قاعدتا مردی که کنار پیک نیک توی چادر در حال پیک نیک هم هست دیده میشود. یک سری نی مثل زره سربازهای سامورایی هم جاهای مختلف نصب شده است. به نظر یکی از درختهای بی برگ زمستانی هم به یاد ایام دهه فجر برگهای رنگارنگ کاغذی دارند. یک درخت را هم با ضد زنگ شستهاند و روی دستهای تیرکهای چوبی برای تشییع قرار دادهاند. یکی از بهترینهایی که دیدم یکسری زنگولهی گاو با ساق پارچهای – به نظرم – رنگارنگ بود که از ارتفاع زیادی از درختها نصب کرده بودند. منتظر صدای باد هستیم تا فضا را به قول دوستم چهار بعدی کند. یک سری طلق مربعی هم گوشهای ردیف شده است که از ورای آن میتوان دنیا را به رنگهای مختلفی دید. ای کاش اینها را طوری نصب کرده بودند که وقتی روی چمنها خوابیدهای از پشت آنها بشود با تامل دنیا را دید.