360 درجه

360 درجه

روزمره -ادبیات داستانی و غیره
360 درجه

360 درجه

روزمره -ادبیات داستانی و غیره

خداحافظی شبکه من و تو

یکی از محبوب‌ترین شبکه های متفاوت ماهواره‌ای من و تو است. البته بخش الیت جامعه شاید خیلی بخشهای آن را قبول نداشته باشند. ولی به نظرم شبکه من و تو بخش بزرگی از تعریف رسانه به معنی سرگرم کنندگی و آگاهی بخشی اش را انجام داده است. البته این نوع شبکه ها سناریوهای سیاسی مشخصی مثل پیگیری جانشینی رضا پهلوی به عنوان بازمانده‌ی خاندان پهلوی را تعقیب می‌کردند. در این روزگار وقتی این سناریوی نخ نما و خسته به نتیج نرسید و هنوز در ایران تند روها حکومت را در اختیار دارند، می‌توان دلیل موجهی برای تعطیلی سیاسی و البته به نظر موفق این شبکه پیدا کرد. بخشی از این خدا حافظی طولانی از شاخ و شانه کشیدن و به رخ کشیدن توان رسانه‌ای این شبکه در مقابل صدا و سیما که هم اینکه به شکل -بسیج تی وی به فعالیت خودش ادامه می‌دهد، توجیه خواهد شد.

همه‌ی این حرفها به کنار. مهمترین بخشی که از این خداحافظی چند روزه مربوط به  ادامه مطلب ...

شبکه من و تو تونل زمان آب گرفته

1- یک صلح و صفا و بی خبری‌ای توی فیلمهای فارسی قدیمی هست که فقط آرامش قبل از طوفان است. هر بار که منو و تو چنین تونلهایی از زمان می‌گذارد حس می‌کنم تونل را آب گرفته و آن بخش را لولو برده است. حتی اگر بروس لی مرحوم هم زنده شود فقط به این فکر می‌کند که یک برند شلوار لی راه بیاندازد تا تویش جفتک بیاندازد و پول در بیاورد. حالا ما داریم نوستالژی بازیهایی می‌کنیم که درد کسی را هم درمان نخواهد بود.
2- شما هم تجربه کردید که، اگر فقط یک کوچولو به فروشنده ای  بگویید فلان را نمیخواهم بیسار را می‌خواهم باهات لج کند و دوبله سوبله جنسی که لازم دارید را بفروشد؟ مخصوصا اینهایی که کار و کاسبیشان گرفته است. اخیرا برای من که زیاد پیش آمده.

3- طرف طوری بود که حتی وقتی میگفت تخم چشم هم نصف جمعیت سرش را بر می‌گرداند چون ممکن بود یک حرف خیلی خیلی رکیک بزند. بعد همین آدم شد مربی تعالی فردی یا همین coach  که همش میگن. 

تفاوتها ی شخصیت نور الدین در سریال نون خ و نقی معمولی در سریال پایتخت

نورالدین یعنی سعید آقاخانی یک کرد بی تعصب به قومیت خویش است همانطور که نقی معمولی حتی منتقد مازندران هم هست و در مجموع هر دو بی تعصب به قومیت خویش طراحی شده‌اند. نورالدین فرصت طلب نیست. دست روزگار پای او را به ماجراها باز میکند چون قلب بزرگی  دارد و همه ی اهالی بهش مراجعه می‌کنند. نقی معمولی اسم پهلوان را یدک می‌کشد ولی پهلوانی از امروز ایران است که بیشتر از خود پهلوانی درگیر معیشت و شهرت پهلوانی است. یک آدم معمولی که فرصت طلبی و دورویی ها و خالی بندیهای کم رنگ یک فرد ایرانی را دارد و البته نور الدین بر خلاف این حرفها یک شخصیت استاندارد جهانی است. دروغ نمی گوید. فریب نمی‌دهد و اصول و چهارچوبهای مشخصی همانند یک انسان جهان وطن استاندارد دارد که زیر عبای لهجه‌ی کردی‌اش پنهان شده است. نقی معمولی باید به قدرت متصل باشد، تا نفس بکشد. نقی معمولی باید خیلی خاکستری باشد تا معلوم شود در دنیای معاصر هیچ پهلوانی وجود خارجی ندارد. نقی معمولی فرصت طلب و در عین حال دلسوز است.  ادای هیچ کسی نیست جز انسان رانده شده و منزوی ایرانی که آینده اش در گروی پیش بردن معیشت و متصل شدن به منبع مضحک قدرت است. پادویی که استادکارش را دست می‌اندازد ولی مجبور است باهاش روزگار سپری کند.  اما نورالدین اینطوری نیست. نورالدین اولین بار است یک کرد را نه در مقام مخالف و یا موافق جمهوری اسلامی، نشان می‌دهد. نور الدین ورای کرد بودنش، یک انسان کامل و غنی به نظر می‌رسد که دست روزگار پایش را به هر ناکجایی باز می‌کند و الا نور الدین هم یک انسان معمولی و البته غیر منفعل است. چیزی که جامعه‌ی ایرانی ما در خود ندارد و یا به حاشیه رانده است. انسان فعال.  نور الدین نسخه ی قابل باز گشت و بازگشایی مجدد از  یک انسان ایرانی است. 

یوم الله 13 آبان چه روزی است؟

Usa مخفف uoum ollahe sizdahe aban می‌تواند برای تمام بچه مدرسه‌ایهایی که از این طرف صف می‌آمدند و از آن طرف در می‌رفتند، مهم باشد. یک تعطیلی گرانبها وسط روز. مثلا همین خانمی که از دیوار سفارت بالا رفت و آنجا مشغول نوشتن خاطراتش شد، چون سفارت، حیاط قشنگی داشت و جان می‌داد برای قدم زدن خانم و نوشتن این خاطره‌ها. ولی وقتی همه از جمله پسر ایشان راهش را از ته صف انتخاب کرد، ناظم هم صدایش درآمد. گفت: تا حالا دیدین مدرسه بیاد، گله برگرده؟ تا حالا شده کلاس بیاد، فقط آنتن برگرده؟

یکی از بچه‌های مدرسه که باقی مانده بود گفت: آقا وقتی باد شدید بزنه آنتن بر می‌گرده.
ناظم گفت: بی ادب. نا دانش آموز. خجالت بکش. اصلا برو ازکلاس بیرون.
پسر گفت: آقا اینجا که کلاس نیست. #عمار_پورصادق
بعد یکی دیگر از بچه‌‌ها یک در فرضی را باز کرد و اشاره زد تا پسر برود بیرون. بالاخره آن روز زیبای پاییزی هم گردش خوب و مفیدی بود که تمام شد.

فرهنگ غذایی در شرکت ما و شرکت آنها

 یک شرکت دولتی هست نزدیک ما که البته بوی غذایش همیشه همراه ما هست. یک تیم آشپز ژاپونی در طبقه‌ی دوم فقط غذای معاونین را ردیف می‌کند چون اعتقاد عمده بر این است که ژاپنیها و معاونها عمر بالایی دارند. طبقه‌ی هفت آشپزهای ایتالیایی برای مدیران فست فود درست می‌کنند. البته اصلا به این دلیل که فست فود خورها و مدیران عمر کوتاهی دارند نیست. همکف آشپزخانه‌ی مابقی پرسنل هست . نانوایی شرکت که در طبقه‌ی دوم واقع شده، نان سنگک تازه به غذاخوری می‌دهد که صدای پرسنل را درآورده است چون خیلی تکراری و نوستالژیک است. اول غذاخوری توی طبقه‌ی 13 شرکت بود که به دلایل کاملا خرافی اعتقاد داشتند سکته‌های قلبی اخیر به خاطر غذاخوردن در این طبقه است. به همین دلیل غذاخوری رفت توی پنت هاوس طبقه‌ی 14 مستقر شد. البته همزمان با این تصمیم تیم پزشکی شرکت ایشان تصمیم گرفت سالادهای چرب را از 22 نوع سالادی که در وقت ناهار و یا شام بیرون بر رزرو می‌شد حذف نماید. یعنی حالا فقط 16 نوع سالاد در قید حیات است که مورد انتقاد هیچ پزشکی نمی‌باشد  اما شرکت ما با توجه به گرانی بنزین و البته قبل از آن ترجیح می‌داد که ما از ناهارهای خانگی خودمان که البته سالم‌تر و بهتر از هر چیزی است، تغذیه کنیم تا مشکلات شرکت دولتی بغلی را نداشته باشیم. البته در اقدامی انقلابی، یک میز کوچک برای قراردادن تنقلات و میان وعده توی ابدارخانه قرار داده‌اند که افراد به خاطر سرپا استفاده کردن از میز، کالری بیشتری می‌سوزانند و سالم‌تر زندگی می‌کنند. البته روی این میز بیشتر نان خشک همراه غذا و پیازهایی هست که عملا از تهیه‌ی غذا اخراج شده‌اند. شاید این پیازها زیادی چشم و دل آشپز را سوزانده باشند. اخیرا به دلیل اینکه دستشویی شرکت پاسخگوی 80 نفر کارمند نیست، ما با سوزاندن کالری بیشتر و بیشتر به یک بیمارستان غیر انتفاعی نزدیک می‌رویم و باز هم از صف طولانی بیمارانی که به دلیل مسمومیت و پرخوری و حتی نقرص و مشکلات قلبی توی صف انتظار هستند، دیدن می‌کنیم. سایه‌ی همگان مستدام. #تهران #دولت #نهاد #سازمان #رفاقت