عبدالرضا کاهانی- فیلم اسب حیوان نجیبی است
این اسم که برای مودبانه کردن خروج باد گلو به آنچه اکنونیت الان است آدم را یاد قهرمان فیلم جعفر پناهی در بخش پایانی طلای سرخ میاندازد، جایی که روی تراس میزبانش رو به شب تهران بزرگ، بدون هیچ آداب و ترتیبی، باد گلو خارج میکند.
سوژه ای که انتخاب شده بود خیلی سنگینتر از یک درام یک ساعت و نیمه به نظر میرسید. یعنی زمانی که تاکید و توصیه به شب و نوع عملکرد شخصیت محوری، یعنی رضا عطاران، باشد، برای نگاه داشتن بیننده به این اندازه خیلی ماجرا لازم است. اوایل فیلم در حدود یک ربع واقعا شروعی قوی و میخکوب کننده داریم. ولی در ادامه میبینیم که با بعضی کاراکترها مثل، خانم کوثری به عنوان منشی پر شده است. اما این میتواند یک تاکیدی بر بیهودگی و به قول عامیانهاش، دور همی بودن رفتارهای ما دارد. جایی همه شفاها میشنویم دفعه بعد برای دیدن دوستان و حل گرفتاریها جمع بشویم.به طور کلی از فضایی گفته شده که قرار است شب ایرانیها با یک قهرمان تقلبی که از اصلش بهتر است، به پایان برسد. از حرفهای بدیهیتر در مورد فیلم که بگذریم، فیلم دارای راه حل است. به نوعی راه حلی فانتزی که با وجود یک مامور انتظامی جعلی اتفاق میافتد ولی دیگرایرانیهای حاضر از همه اقشار به نوعی مهربانی متوسل شدهاند که در فضای واقعی جامعه تخیلی به نظر میرسدبه نظرم به قول دوستان این کالت رضا عطارانی باید کمی بیشتر جابیفتد و حرفهای مهمی که برای این فضای یخ زده ما دارد را به سمع و نظر کلیه آدمها و نه قشر خاصی از دوستداران تیپهای خاص عطاران برساند. تیپهایی مانند تیکهای همهی افراد و بازی با کلمات از سوی کلیهی آدمها. . اتفاقی که برای دور هم بودن این آدمها میبینیم تکرار ملال آوری از بی پولی با وجود بخشی از بازیگرها مانند حبیب رضایی با همان تیپ نیست. اصلا به نظر من سوژه اینقدر باید به قول آقامان اصغر فرهادی ساخته شود تا جابیفتد.
از ویکی پدیای فیلم اسب حیوان نجیبی است
به نظرم مهمترین مطلبی که فیلم داشت می گفت این بود که یه فردی که تو جایگاهی مافوق بقیه قرار داره، در عین حال که تقلبی هم هست می تونه انقدر خودش را موجه جلوه بده که همه به راحتی ازش حساب ببرن، حتی اگه اشتباهی هم نکرده باشن.