کتاب نه چندان حجیمی پر از آموزه های زیبا برای نمایشنامه نویسی.
گزیده ی کوتاهی از این کتاب که قطعا بیشتر از اینها حرف برای برگزیدن دارد:
شاهکار یا اثر ممتاز در واقع بدون یکی از اجزای بنیادینی
عرضه میشود که میتواند آنرا به تماشاگران پیوند دهد:
حضور مقاومت ناپذیر زندگی
و این, دوباره مارا به فضای خالی بازمیگرداند.
به همین دلیل در همه ی کشورها, تماشاگران آثاری را
معمولا ترجیح میدهند که ما کم ارزش میدانیم.
گر کلمه ای بسیار معمولی بنظر میرسد در واقع اینطور نیست
بلکه در درونش و در سکوت پیش و پسش پیچیدگی ناگفته ی
نیروهایی موج میزند که میان شخصیت ها جاریست.
اگر قرار باشد دکور واقع گرایانه باشد,آنگاه سینما از پس کار
بهتر برمی آید.
در موقعیت هایی که تقلید زندگی هر روزه است,ضرباهنگ
همان کندی فعالیت های روزمره را دارد.
در اینجاست که کارگردان با تدوین از مزیتی برخوردار است که
کارگردان تئاتر وقتی دکور واقعگرایانه را کنار میگذارد
و به صحنه خالی رو میکند.
برای اینکه نیت بازیگر کاملا آشکار,ذهنش هشیار,احساسش
واقعی و بدنش متوازن و تنظیم شده باشد,سه عنصر باید در
هماهنگی کامل باشند:
اندیشه احساس بدن
وقتی هر لحظه ای از نمایش از چنان خلوص و کیفیت و ظرافت
و لطافتی برخوردار است که فراموش نشدنی باشد و در عین حال
بتوانیم بگوییم این رویداد طبیعی است,میتوانیم آنرا ((نمایشی
یا تئاتری)) بنامیم.
...
آقا وبلاگتون، یا درواقع خودتون خوباید، خیلی هم خوباید. استفاده میکنم از معرفیها و نظرات و نقدها، به خصوص که سلیقهتون هم بسیار برام ارزشمند و محترم و پرمغزه...
ممنونم