360 درجه

360 درجه

روزمره -ادبیات داستانی و غیره
360 درجه

360 درجه

روزمره -ادبیات داستانی و غیره

باکره گی ممتد ذهنی

دیده‌اید که بعضی دخترهای جوان خودشان را به هیبت پیر  زنها در می‌آورند؟ بر و رویشان را نمی‌گویم. نازکی طبعشان را می‌برند توی یک قوطی به شکل لوس بازیهایی عرضه می‌کنند که فقط از عَرضه‌ی یک پیر زن برمی‌آید. شبها با تلقین لبنخد بزن و گل بیار کباب ببر، به بالین می‌روند ولی صبح مواظبند   از چه راهی بیایند تا هیچ مذکری در کمینشان آدرس خانه‌شان را نیاموخته باشد. یک نگهبان بزرگ در وجودشان دارند که از پرده‌هایشان مراقبت کند. هم پرده‌ی جسمشان و هم پرده‌های انبوه روحشان. اینطوری شب را با خوشی یخ زده و ماسیده لای دندانهای نیششان به بالین سردی می‌روند. غافل از سرمای نیمه شبی که فقط سراغ یک همیشه باکره‌ی ذهنی خواهد رفت. من در این طفل بره‌های نادان، چیزی جز فریاد همان پیر زن را نمی‌شنوم که از سر ریختن دندان‌هایش دایم نفرین خدا و خلق می‌کرد و به همه پشت می‌کرد. طبیبشان فقط یک نرینه ی با صفاست که مثل فریب سر صبح، پنبه روز را پشت پنجره ی همخوابی خاطره کش روز بزند. این باکره های ذهنی هر شب در عشق کودکانه ی پشت کرده به دنیای پیرزن، اشک میریزند و شیخ تدبیر جوی را بد خواب می کنند.
پ.ن: باکره گی توی دوره ی ما فضیلت محسوب می شد ولی حالا به نظر باید نرمال بود.  نه آنقدر پاچه پارگی در پیش گرفت و حق آنهایی که اینطوری نیستند را نادیده گرفت و نسبت به هم جنس خود خشن بود ونه اینکه از دنیا عقب بود و بسیاری از مزیتهای زندگی اجتماعی را برای همیشه فراموش کرد. دوست عزیز لطفا نرمال باشید.