ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
بهمن قبادی فیلمساز خوبی به نظر می رسید ولی زد و از یک سالی به بعد دوربین فیلمبرداری اش را شکست و دست از فیلمسازی خوب برداشت. بهمن قبادی می توانست تحملش را به عنوان یک هنرمند بیشتر کند. بهمن قبادی کیسه را پاره کرد و رها شد. شاید این بهمن قبادی از اول نباید این همه حب و بغض اجتماعی و گاهی وقتها غیر هنری توی فیلمهایش هوار می کرد. حیف از بهمن قبادی
یاد یک لطیفه افتادم. اسبی زنگ زده بود سیرک برای استخدام. بعد طرف باهاش بگو مگو میکرد که تو هیچ جفتک و چارکش خاصی بلد نیستی، چطوری میخواهی استخدام بشوی و بعد طرف گفته بود: همین که دارم حرف میزنم و اسبم کافی نیست؟
خوب بگو مگو ندارد که بهروز وثوقی و مونیکا بلوچی و بابای ملودی زمانی را هم به سوار شدن اسبها بعد از مستی و خستگی بگذرانند.
معجزهاش هم لابد این است که خانم مونیکا بلوچی فرزند حسن توی فیلم فارسی حرف بزند- ایجاد و به کار گیری علایم سجاوندی برای این جمله کاملا آزاد است-
نمی دانم دفتر و دستک گربههای ایرانی که فیلمی به نظر مستند و غیر قابل اعتنا محسوب میشد، کافی نبود تا این یکی را هم به سینمای روشن فکری؟ ایران اضافه کنیم؟
روایت بسیار ضعیف، با عجله و کلیشهای که آخر سال برای برگشت نخوردن ردیف بودجه میتوان از یک سینماگر انتظار داشت. حیف است و دوصد حیف است.