360 درجه

360 درجه

روزمره -ادبیات داستانی و غیره
360 درجه

360 درجه

روزمره -ادبیات داستانی و غیره

تنهایی آدمها: آدمهای پربازدید تنهاترند

تنها می خواهید با آدمی که هزار بار دیده اید حرف بزنید و آتش صحبت را بندازید توی دامنش. مثلا همین سوپری خودمان: آقا این زیتون ها خراب نمیشه؟  

بعد شروع می شود. از اینکه وکیوم است. یک چیزهایی - لابد بنزوات سدیم- هم می ریزند تویش و کلی مثال می زند. از چند تا مشتری که فلان و فلانشان خراب شده یا نشده می گوید و تا آخرین اثر روشن از ماده ی سوختنی، می سوزد. البته همینطور معمولی. 
یادم می آید آدمهایی که روزانه با آدمهای زیادتری سر و کار دارند، تنهاتر و تشنه تر هستند. آب نجسته ای از سر و گوششان جوشیده ولی هنوز هم تشنه مانده اند. حتی اگر همین تنهایی را به کسی بگویند، شنونده ناگزیر شفایشان را از درگاه الهی خواهد خواست. آدمهای تنها خیلی به خودشان می رسند. مانند یک مراسم مردن آپارتمانی که کسی با بهترین لباس رسمی اش قرار است توی تخت بخوابد و دیگر بیدار  نشود یا مثل آخر فیلمها نگاهش خیره بماند توی شهر آدمهای تنها. خلاصه هزار جور چیز فانتزی دیگر که تکراری هم هست. آدم تنها جهان ذهنی اش مثل لایه ی تویی تخم مرغ  با اولین نوک زدن یک جوجه پاره می شود. اما بازهم سمت هیچ دره ای نمی رود مگر تنهایی، پادشاه تنهایی بهش امر کند از شیب کوه پایین برود و یکبار دیگر دنیای آدمها را تجربه کند. گوش می دهد و پایین می رود ولی باز هم همان تجربه با کمی تلخی گذر روزگار. این بار یکبار دیگر به اطلس، دارنده‌ی جهان بر روی دوشش نگاه می کند و بی حرف، دست از پا درازتر برمی گردد. می نشیند و ساعت می شمارد تا چیز دیگری مثلا یک بهمن کوهستانی یا یک دوست که اصلا توی خیالش هست و هرگز ندیده، شبیه نوجوانی خودش از لای زوزه ی باد زمستان، صدایش کند.