360 درجه

360 درجه

روزمره -ادبیات داستانی و غیره
360 درجه

360 درجه

روزمره -ادبیات داستانی و غیره

گرمای تابستان

باز هم، نشسته، نوشتم از چیزهایی که دوست دارم. تلفنهای بین پدر و پسری که حرفی با هم ندارند: خوب؟ خوبی؟ خوبم.  عاطفه‌ی زنها درباره‌ی بچه‌های کوچکشان.  

 آنطوری که تنها دلخوشی‌شان همین است. کارمند مرتبی که این بار شلخته و ته ریش آمده است سرکار چون دیشب اوضاع عجیبی از زندگی‌اش را فهمیده‌است. ماست چکیده‌ی خیلی خیلی سفت، تقریبا هر نوع لوازم التحریری که تزیینی نباشد، صفحه‌ی سفید ورد، فیدهایی که توی Inoreader   به روز می‌شوند، عمق کافی دارند و بنده‌های سراپا تقصیر هستند، پند و اندرزی که همش سکوت است و سکوت است. خوش گوشت داغ و چرب، ساندرابولاک به تنهایی و البته با لباس، پیرمردهایی که به شکل تیمی توی پارک جلوی شهرداری منطقه‌ی سه ناحیه‌ی محله‌ی داوودیه سرما و گرما ندارند و تخته بازی می‌کنند، تهران لامذهبی که توی دروس جمع شده است، صدای باران شمال که اصلا این همه سخاوتش تمامی نداشت و چند روز پشت هم می‌بارید بدون توقف. پارک وو با آن فیلمهای تهی کننده و خوش ریتمش، علیرضا منصوریان فوتبالیست در سکوت و آرامش عمیقش، کافی من‌های کافه‌ی قدیم پراگ، ترانه ی عشق و خریتهای دیگر اثر داریوش اقبالی، یادداشتهای روزانه ی آلبرکامو،  بولدوزر در حال تخریب یک ساختمان قدیمی، کوچه های سعد آباد، بوی کتاب کاغذکاهی که قبل از مردن و زرد شدن اش می شود خواند، وینچستری که سریعا مسلح می شود و می تواند  از فاصله های نزدیک حکایت کند مثل بخشهایی از فیلمهای الیور استون، تایپستی که توی پارک جلوی کارگذاری سفارتخانه ها برای خودش با همان یک انگشت، شغل درست کرده است. تق تق تتق تق. دارد عریضه تایپ می کند برای یک سری فوق لیسانس و دکتری و مهین خانوم که قرار است بروند ایتالیا. پدری که توی ماه رمضان می خواهد برای تولد نورسیده اش شیرینی بدهد ولی مطمئن نیست شرکت مندان روزه دارند یا نه.