360 درجه

360 درجه

روزمره -ادبیات داستانی و غیره
360 درجه

360 درجه

روزمره -ادبیات داستانی و غیره

حاجی قوام زیر دست نقاش

دختر زشت و شاسی بلندی که همه جا یک چیز را عرضه می‌کند. توی همایش همان استیلی را دارد که تنهایی قلم موی نقاشی را در دست دارد. توی جلسه‌ی ادبی همانطوری جذاب و رادیو اکتیو جنسی است که توی عکسهای تکی‌اش توی خانه می‌تواند همانطوری باشد. چون همه‌ی مردها از یک جنسند. طالب جنسند.  

 می‌خواهند همان تکه‌های خاص از بدنش را به دست بیاورند. او هم چیزهای مهم‌تری به دست خواهد آورد. به هیکل تپلی‌ و اندام درشتش نگاه نکنید. او تنظیم شده است. خودش را تنظیم کرده است تا بهترین موقعیتهای شغلی – تفریحی- هنری را کسب کند. من متفاوتم. من همین حالا که با این آقا روی هم بریزم می‌توانم بروم با قیمتی بیشتر از مدیر پروژه‌اش بنشینم توی دفتر. محکم‌تر از خانوم خانه‌شان. خانوم خانه را دیگر نا ندارد ببیند. وقتی چراغ خاموش است خانوم خانه را می‌شود توی تاریکی لمس کرد. خانوم خانه، باید بیشتر سفر برود. خانه دلگیر است. شرکت محل رونق است. تنانه‌ی بزرگی است  و تکانه‌های بازار را تامین می‌کند. این یکی باطری قلمی است. چند تایش باهم می‌تواند شرکت حاج آقا را بچرخاند. آن طوری نه. باطری ها را سری هم استفاده کنید تا نور بیشتری توی شرکت داشته باشید. این یکی، بعد آن یکی بعد یکی دیگر. باطری‌ها را می‌توانید از رنگ پوستهای مختلف و با اندازه‌های متنوعی استخدام کنید. نیم قلمی‌اش معرکه است. مثل نقل ریزه میزه و بی‌مغزی است که می‌شود بدون چای انداخت توی دهان و بلافاصله لبخند زد. حاجی آقا لبخند می‌زند. قیمتها افتضاح است ولی این منشی ریزه میزه برایش یک نامه آورده است. مثل همان تکه نقل، باعث می‌شود به قیمتها بخندد. حاجی آقا اهل معامله است. جنبه‌اش بالاست چون همیشه حرم سرایش باز است. تا وقتی پروستاتش روشن است، می‌تواند با قیمتهای بد کنار بیاید.  دختر نقاش اما، حضورش، چهارچوبش فرق دارد. دردهای حاجی را توی ده شب درمان می‌کند. عصاره‌ی حیات را طوری از دست حاجی می‌گیرد و می‌دهد به دست خودش. حاجی بلند بلند کیف می‌کند. دیگر لازم نیست شبش به بهانه‌ی فوتبال از تلویزیون خوشحال باشد. اخبار قیمتها خوب نیست ولی می‌شود با دست نقاشی، تا صبح بیدار ماند.