360 درجه

360 درجه

روزمره -ادبیات داستانی و غیره
360 درجه

360 درجه

روزمره -ادبیات داستانی و غیره

خندوانه برگرد

امروز توی راه باید سر ظفر پیاده می‌شدم. بعد دیدم وسط کنسرت داریوش هستم. راننده هم همینطور شوق زده داشت همراهی می‌کرد. مثل این بود که یکی وسط کنسرت بخواهد برود دستشویی. بالاخره هر چی شد مهم نیست. ولی به نظر می‌رسد که خنده وانه ناز و ادایش را بگذارد کنار و برگردد و ما را از پیش داریوش ببرد در آغوش خودش.   

بعد به نظرم آمد داریوش خواننده ای از سری مرفهان بی درد است. مثل شمایی زاده نیست که در دوره ی بی برقی می خواند: دختر من یار بابا، شمع شب تار بابا


البته همانها  مرد بودند و همانها سبیلشان به خیلی چیزها می ارزید- اسمایلی محمد مایلی کهن در حال گریه