360 درجه

360 درجه

روزمره -ادبیات داستانی و غیره
360 درجه

360 درجه

روزمره -ادبیات داستانی و غیره

درباره ی رمان لولیتا - اثر ناباکوف

ناباکوف دستی به تلخی دارد این موضوع را از رمان خنده در تاریکی‌اش دریافتم. بعضی ایرادهای اساسی به رمان لولیتا وارد است که در ادامه آورده‌ام

وقتی راوی خبر مرگ مادرش را به لولیتا می‌گوید موضوع زیاد پرداخت شده نیست یعنی انگار این خبر را به موجودی خیالی گفته است. لولیتای قصه هم خیلی خیالی به نظر می‌رسد چون در بیشتر جاها هیچ مکالمه‌ای وجود ندارد و صرفا صفات بد قلقی و فحاشی به گفتگوهایی نسبت داده شده است که هیچ جا خبری ازش نیست. درست جاهایی که خواننده نیاز دارد خودش هم فحاشی و بد قلقی را از گفتگوی واقعی و گرم درون رمان استخراج کند. داستان لولیتا یک سفر درونی به نظر می‌رسد   چون حتی جاهایی که راوی به عنوان اغوا گر از زنان دیگر استفاده می‌کند چیزی ذکر نمی‌شود جز ماحصل کار. مثلا از یک زنی نقشه‌های سفری گرفته است از دیگری کتابی گرفته است برای اینکه کودکش را بهتر بشناسد. جاهای زیادی به عمد معلوم نیست لولیتا که قرار است فلان جا مدرسه برود می‌رود و اصلا چه اوضاعی برش می‌گذرد که ناباکوف صلاح ندیده آن مسایل را حتی اشاره کند و این به تخیلی و مالیخولیایی شدن بیشتر داستان کمک می‌کند. در خیلی از اوقات سفر راوی هیچ کاری نمی‌کند و صرفا ی مشاهده گر آسمانی است و نبودش و یا شکل دیگری از روایت به شکل دانای کل محدود را موجه‌تر می‌کند. یکی از ضعفهای ناباکوف نوع فلاش بکهای به گذشته است که درست در جایی که خواننده نیاز به اطلاعات ندارد و درباره‌ی ابهام ماجرا لمس شده است دارد ماجرای قدیمی را رو می‌کند. به عنوان مثال در کارهای استیفن کینگ استادی در فلاش بک زدن را می‌توان دید که در این اثر ناباکوف از آن خبری نیست. در رمان لولیتا شما در بخشهای زیادی، از تلخی بی پایان خسته می‌شوید و نمی‌شود با این متن قدیمی همراه شد.