360 درجه

360 درجه

روزمره -ادبیات داستانی و غیره
360 درجه

360 درجه

روزمره -ادبیات داستانی و غیره

تفاوتها ی شخصیت نور الدین در سریال نون خ و نقی معمولی در سریال پایتخت

نورالدین یعنی سعید آقاخانی یک کرد بی تعصب به قومیت خویش است همانطور که نقی معمولی حتی منتقد مازندران هم هست و در مجموع هر دو بی تعصب به قومیت خویش طراحی شده‌اند. نورالدین فرصت طلب نیست. دست روزگار پای او را به ماجراها باز میکند چون قلب بزرگی  دارد و همه ی اهالی بهش مراجعه می‌کنند. نقی معمولی اسم پهلوان را یدک می‌کشد ولی پهلوانی از امروز ایران است که بیشتر از خود پهلوانی درگیر معیشت و شهرت پهلوانی است. یک آدم معمولی که فرصت طلبی و دورویی ها و خالی بندیهای کم رنگ یک فرد ایرانی را دارد و البته نور الدین بر خلاف این حرفها یک شخصیت استاندارد جهانی است. دروغ نمی گوید. فریب نمی‌دهد و اصول و چهارچوبهای مشخصی همانند یک انسان جهان وطن استاندارد دارد که زیر عبای لهجه‌ی کردی‌اش پنهان شده است. نقی معمولی باید به قدرت متصل باشد، تا نفس بکشد. نقی معمولی باید خیلی خاکستری باشد تا معلوم شود در دنیای معاصر هیچ پهلوانی وجود خارجی ندارد. نقی معمولی فرصت طلب و در عین حال دلسوز است.  ادای هیچ کسی نیست جز انسان رانده شده و منزوی ایرانی که آینده اش در گروی پیش بردن معیشت و متصل شدن به منبع مضحک قدرت است. پادویی که استادکارش را دست می‌اندازد ولی مجبور است باهاش روزگار سپری کند.  اما نورالدین اینطوری نیست. نورالدین اولین بار است یک کرد را نه در مقام مخالف و یا موافق جمهوری اسلامی، نشان می‌دهد. نور الدین ورای کرد بودنش، یک انسان کامل و غنی به نظر می‌رسد که دست روزگار پایش را به هر ناکجایی باز می‌کند و الا نور الدین هم یک انسان معمولی و البته غیر منفعل است. چیزی که جامعه‌ی ایرانی ما در خود ندارد و یا به حاشیه رانده است. انسان فعال.  نور الدین نسخه ی قابل باز گشت و بازگشایی مجدد از  یک انسان ایرانی است. 

ما آرامیم. شما چطورید؟

ما هر کداممان یک گوشه‌ای مشغول کاری هستیم. یکی دارد طرح می‌زند بعد بعضیها را مثل دراگونهای کلش، یک مرحله می‌برد جلوتر. یکی سریال جدید آمریکایی و تازه هارد به هارد شده می‌بیند. مستندها را من مثل پیرمردهایی که هنوز به سن راز بقا نرسیده‌اند می‌بینم. آن یکی کنکاشی بر جدید‌ترین شخصیتهای سینمایی دنیا دارد و فرق ندارد که خبری از توی یوتیوب باشد و یا توی مجله‌ی 24 سینما. مادر خودش به تنهایی قبل از خواب آخرین کتابهایی که از ما غنیمت گرفته است را با نور چراغ مطالعه‌ی مهتابی‌اش، ضد عفونی می‌کند. ورق به ورق. کلمه به کلمه. پدر گاهی پای تلویزیون یا فیلمی که گذاشته‌ایم و قرار بوده هر شش نفر ببینیم خوابش می‌برد ولی به هر حال درست سر نقطه‌ی عطف دوم به داستان گیر می‌دهد. تیز و هوشیار می‌نشیند و مچ باریک کارگردان را توی دستش فشار می‌دهد. اینطوری نشان می‌دهد فضا آرام است و مهمانهای امشب خیلی استاندارد آمده و رفته‌اند. این اوضاع بخشی از تعطیلات است که بدون موضوع کاملا خیالی ای به نام سینما قطعا هیچ رنگ و بویی نخواهد داشت.

با سر و صدای همسایه چه کنیم؟ سر و صدا عاملی توان فرسا

من به سر و صدا حساس هستم ولی زنم همیشه می‌گوید: وا؟ مردم نباید زندگی بکنند. برای همین قانع می‌شوم و می‌گویم. خوب حالا طرف پاسی از شب را باید میز و صندلی و مبل جابجا کند چون بخشی از زندگی است. اینکه دارد مهمانهایش را یک ساعتی، هر ساعتی از شبانه روز کیش می‌دهد تا بروند به لانه‌شان هم بخشی از زندگی است. خدا حافظی و ابراز احساسات هم بخشی از زندگی است. اینکه همسایه‌ها گاهی تا دوی صبح مهمان دارند و بلند بلند می‌خندند و قه قهه های مستانه‌شان هم در فضا پخش می‌شود نیز بخشی از زندگی سالم است. یاد این جمله افتادم که می‌گفت آزادی یعنی مشتت تا آنجا آزاد است که به صورت من نخورد. بعد یادم می‌آید چقدر داغ است حال نخودی که توی آب گوشت دارد بالا و پایین می‌رود و اصلا بین آن همه نخود و لوبیای دیگر خیلی قابل اعتنا نیست. در ضمن کسی هیچ وقت ندیده است یک نخود به خودی خود و بیخودی از ظرف جوشان آبگوشت پرت شود بیرون. مشاهدات نشان می‌دهد آدمهای زیادی درگیر اذیت شدن و اذیت کردن دیگران بابت سر و صدا هستند و متاسفانه ساخت و ساز قوانین سخت گیرانه برای عایق صدا ندارد. به علاوه همین حالا هم نهاد نیروی انتظامی ناتوان از ظرایف حل و فصل بحث سر و صداست. مزاحمت صدا یک مزاحمت واقعا توان فرساست که بایستی برای آن قوانین ویژه اتخاد بشود تا کیفیت زندگی و خواب و خوراک شهروندان تحت تاثیر قرار نگیرد. 

بنگاهیها یا همان مشاورین املاک برای پیشبرد کار بابت همسایه ی پر سر و صدا دروغ میگویند.  فرهنگ آپارتمان نشینی درباره ی مهمانیها و رفت و آمد توی راه پله و بستن و باز کردن دربها وجود ندارد. بارها دیده ام بابت یک بازی فوتبال بچه ها توی پارکینگ نیروی انتظامی دخالت کرده و دخالتش کمتر از دخالت ادیسون در شرکت برق منطقه ای تهران بزرگ بوده است. در شهرستانها اوضاع حتی بدتر است.  به نظر می رسد هیچ کجای دنیا به جز هند و شهرهای فوق شلوغ تایلند، چنین سر و صداهایی  به صورت دایمی  و فرساینده وجود نداشته باشد که دولت به هیچ روی ترفندی برای مهار سر و صداهای مزاحم و بالا بردن کیفیت زندگی شهروندانش ندارد. 

آزاده نامداری خانومی که تو باشی

 گاهی وقتها جرات نوشتن ندارم. وقتی توی شبکه‌های اجتماعی می‌گردم، زرد می‌شوم. زرد می‌شویم. زردک برای سوی چشمهای ما خوب است. یادم می‌رود. دست انداختن این و آن را کنار می‌گذارم. همین آزاده نامداری که به این جوانی مرد، یادم هست چقدر بد و بیراه نوشتم. آزاده نامداری که مرد انگار ما مردیم. نسل ما یکی دوتا مبصر خوشتیپ و موجه دارد. آزاده نامداری و فرزاد حسنی را فرزند بنیان گذار انقلاب اسلامی ایران عقد کرده بود. ژنرالهای موفقیت توی جوانهای ایرانی چنین زوجهایی بودند. کجا رفتند؟ چطور پاره شدند؟ باورم نمی‌شود که ما یک زمانی وجود داشتیم. الان کاملا مرده‌ایم. شاید یک چیزی بدتر از مردن. طوری که مرده‌ها کابوس مارا می‌بینند. توی کابوسشان می‌بینند که دارند به ایران بر می‌گردند. #عمار_پورصادق #آزاده_نامداری 

مزخرفات و تفریحات - خشت آدمی چیست؟

آدمیزاد دایره المعارف مزخرفات و تفریحات است. همه‌اش از آب و سرگرمی‌ تشکیل شده است. آینده‌ای که خودش را با آن سرگرم می‌کند. این آینده اینقدر توی آن آب خیس خورده است که تمام هویتش را بی تفکیک توی خودش را دارد. آینده‌ای که از روز اول شق و رد و ترد و شکننده به نظر می‌رسید، روزی از میان‌سالی، نرم و منعطف می‌تواند مثل ماه کامل توی آسمان که هر کسی ممکن است یکهو ببیند، جلوی چشم آدم بیاید. تب‌دار و افسونگر. چیزی قدیمی از وجود آدم که هیچ وقت در طول سالیان عوض نمی‌شود. تنها چیزی که درباره‌ی آینده‌ی این سوسکهای کوچولو و از بین نرفتنی واقعیت دارد، همان  مزخرفات و تفریحاتی است که ممکن است همان شب مهتابی، بدون  هیچ تعارف و اختیاری وسط آسمان بر شما حلول کند. لعنتی آسمان تهران که این قدر غبار گرفته، بی افق و دست نیافتنی است باید یکهو این یکی را نشانمان می‌داد؟ من شیفته‌اش هستم. ترسی ازش ندارم. شاید شما برای اینکه با چنین آینده‌ای، حک شده بر قرص ماه، آمادگی لازم را  نداشته باشید. برای همین  و در جهت اساسی مزخرفات و تفریحات بروید سفر. خطرناک‌ترین کار رفتن به سفر و تجربه‌‌ی آسمان برهنه با نور ماه است. مواظب باشید.