360 درجه

360 درجه

روزمره -ادبیات داستانی و غیره
360 درجه

360 درجه

روزمره -ادبیات داستانی و غیره

شباهتهای سریال دراکولای مدیری و آدمهای معمولی رامبد جوان

سریال دراکولای مدیری واقعا افتضاح و تکراری و غیر قابل تعقیب است. داستان تکراری اینکه مدیری سرمایه دارها و تازه به دوران رسیده ها را قبول ندارد ولی خودش هم از این تیپ آدمهاست و شاید خبر ندارد. کلسیون ماشین و ساعت و اسنوکر بازی متعلق به طبقه‌ی متوسط نیست. به خودش مربوط است ولی رامبد  جوان هم دچار همین گرفتاری تکراری در سریال #آدمهای_معمولی شده است. برای اینکه یک سریال جذاب داشته باشیم کافی است که شبنم مقدمی جیغ جیغو بیاید و کل تصویر را با لات بازیهای تکراری‌اش پر کند.  

 همینقدر هم سریال آدمهای معمولی که رامبد جوان درست کرده. نچسب تر از کمند امیر سلیمانی داریم؟ خانم جیغ جیغویی که به لطف شبکه ی خانگی با رژ پر رنگ تر دیده میشود. شاید اگر مرحوم جمیله شیخی نبود هیچ وقت آتیلا پسیانی سکوی تئاتر را پر نمی‌کرد. بعد همینجا توی این سریالهای خانگی هم بی مزه‌تر از همیشه وجود دارد. مشکل چنین سریالهایی این است که فکر می‌کنند به مسایل جدید و جاری می‌پردازند ولی لحن مسخره و لوس این سریالها باعث می‌شود حتی برای 10 ثانیه هم جلوی تصویر توقف نکنیم. این نسل از سریال سازها هیچ وقت نتوانسته‌اند نویسنده‌های حسابی تربیت کنند برای همین دچار مشکل جدی متن و شوخیهای ریز و درشت متنی هستند. دیگر کسی با هیچ کدام از حرکات این نوع سریالها غافلگیر و یا خوشحال نمی‌شود. امتحانش مجانی نیست.  این سریالها احتمالا فقط در جهت برآورده کردن نیازهای شخصی اسپانسرهای برج ساز و بساز بفروش تهیه میشود و لاغیر. 

سریال قورباغه قسمت 13 ام -هومن سیدی صابر ابر نوید محمد زاده سحر دولتشاهی

خطر لو رفتن داستان وجود دارد. این بار هومن سیدی مثل همه‌ی نویسنده کارگردان و تدوین گرهای عاشق خشونت در دنیا، فرازش را با فرود عوض کرده است. جایی که حوصله‌ی نویسنده سر می‌رود و باید زود نوار قصه را به جلو بزند. برای همین به جای چیدن وقایع و بر ملا کردن حقایق با حوصله و ذکاوت، دست به تعریف علتها و به هم بافتن نخ تسبیح قصه می زند. قسمت 13 اینطوری بود. معلوم بود دیالوگها، اتفاقاها و تعریف کردنهای متوالی و حتی بازیهای افراد، علی الخصوص نوید محمد زاده، سر سری و با عجله اتفاق افتاده است. سریال قورباغه اینطوری یکی دو قسمتی در سرگردانی و عبور از –تعریف کردن وقایع- روزگار می‌گذراند. امیدوارم قسمتهای بعدی بازهم به اوج باز گردد و کنترل اوضاع را در دست بگیرد. در جایی از این قسمت، هومن سیدی متوجه می‌شود قاتل بچه و همسر سابقش، زن کنونی‌اش یعنی خواهر نوری است ، نه آن مردی که با چکش به قتل رسانده. این موضوع به بدترین و سطحی‌ترین وجه ممکن و به تقلید از سریالهای بزرگ آمریکایی، ساخته شده و به نمایش درآمده است. افتضاح‌ترین بخش مربوط به دیالوگ پایانی هومن سیدی صابر ابر و خانم حسینی است که اصلا و ابدا مثل گذشته با شکوه در نیامده و هنوز جای کار زیادی داشته که کارگردان ازش عبور کرده است. باز هم امیدوارم قسمتهای بعدی بازهم به اوج باز گردد و کنترل اوضاع را در دست بگیرد.‌