360 درجه

360 درجه

روزمره -ادبیات داستانی و غیره
360 درجه

360 درجه

روزمره -ادبیات داستانی و غیره

مترو نوشت- دور درجا- سال نو

1- منتظرم به ایستگاه برسم. مترو واقعا خلوت است. این فرصتها به درد از بین بردن خاطره‌ی شلوغی می‌خورد. یک آقایی پشت سرم است و دارد دور درجا می‌زند. یک پایش را به سرعت تکان می‌دهد. کیفش هر چند چند ثانیه بهم می‌خورد. انگار یک جسم آتشین به پایم نزدیک می‌شود سعی می‌کنم جاخالی بدهم. یکی دوبار بر می‌گردم و نوک تیز کیفش را نگاه می‌کنم. خودش کاملا در افکارش غوطه ور است. پیر فرزانه‌‌ای روبرویم تکه داده به میله‌ی کنار در و می‌گوید 

: منم کشیدم. زیاد کشیدم. نگاهش می‌کنم. باید بخندم. سخت است که این نوع کشیدن را برای کسی دقیق تعریف کنی. مثل جلسه‌ی دادگاه اعلام دعوی کنی و فعل و فاعل جمله را مشخص کنی. خدا را شکر زود می‌رسم و خلاص می‌شوم. از فکر کردن درجا درباره‌ی چیزی که نمی‌دانم چیست ولی به شکل مشترک با آدم بغل دستی ات اتفاق می‌افتد خلاص می‌شوم.  

2- خلاص شدن از سال جدید اصلا جالب نیست. ترا به خدا بگذارید همین سال قدیمی را دو دستی بچسبم. بالاخره این همه روزش را رفته ام و ازش سر درآورده ام. کیفم خالی شده و پرشده و خالی می شود. دوستانی یافته ام و بدون هیچ توضیحی، فراغت افتاده است. ولی هر چه بوده توی تمام سال فارسی  حرف زده ام. همین تکه راه ها را دویده ام و برای بودن تلاش کرده ام. مثل شما منتظر بهترینم. 

3- به دوست عزیزی: به نظر ما اهل دوست داشتن آدمها، آن هم از نوع دوست داشتنی های کم سواد هستیم تا آدمهای جدی تر و سخت گیر تر که با سواد هم هستند. 


4-  سال نو هم برای ما همین دور درجاست. خیلی سخت است که رو به جلو حرکت کنیم ولی جایی نرفته باشیم. امیدوارم شمایی که لطف می کنید و به دفتر یادداشت بنده در اینجا نگاه می کنید، امسال فریب زمان را نخورید و راه خودتان بروید و موفق و سلامت باشید. 


5- اگر این افراد دستنامه - Manual - نویس در IBM برای دین مبین اسلام هم، دستنامه می نوشتند، بخش بزرگتری از دنیا مسلمان می شدند و البته یک گرایش هم داشتند.