360 درجه

360 درجه

روزمره -ادبیات داستانی و غیره
360 درجه

360 درجه

روزمره -ادبیات داستانی و غیره

بخت کوچکتر مساوی تناسخ خرافه ها

من اعتقاد کاملی به این پیدا کرده‌ام که روزهای هفته به صورت یکی درمیان بد و خوب می‌شود. ولی سعی دارم از صبح که بیدار می‌شوم این قضیه را مثل سوسکی که گوشه‌ی سینک دستشویی مرده است نادیده بگیرم. بیشترش مال این است که جمعه آزادترین روز هفته زود از خواب می‌پرم.   

 بو می‌کشم. پنجره را باز می‌کنم و به دنبال علامت بد بیاری یا بر عکس خوش شانسی همه جا را زیر و رو می‌کنم. تمام ایمیلهای کاری، تلفنها و حتی جر و بحث دو تا همسایه سر پارک کردن ماشین باید توی این طبقه بندی به دقت دیده شوند. هر چقدرهم توی ساحل ایستاده باشم نمی‌شود طوفان را نادیده‌گرفت. حتی اگر فقط قصد قدم زدن کنار ساحل را داشته باشید توی منظره‌ی ذهنی‌تان چیزی که از بچگی خیلی سعی کرده‌ایم همه چیز را توی چنین باغ وحشی جا بدهیم، یک چیزی یقه‌تان را می‌گیرد. یک جور رنگ تند وسط یک نقاشی که می‌تواند لکه‌ای تیره و یا برعکسش تاش رنگی شادی باشد. همان طوری که یک گل خودنما با آن قیمت عجیب و غریبش توی باغچه‌ی پدر برای آدم ادا اطوار در می‌آورد ناز می‌کند  و یا بر عکس قهر کرده و اصلا نمی‌شود کنار باغچه هم قدم زد.  روز خیلی حساب و کتاب خاصی ندارد ولی شبها کاملا  به این جور چیزها و این که امروز با همه‌ی بدی‌اش فردایی بهتر دارد مثل یک کلیشه‌ی دیواری همانجا آویزان است. یک جور پوست کلفتی  به آدم می‌دهد که می‌شود باهاش خوابید. یا برعکس مواظب خوشی‌های روز گذشته بود که فردا از جایی گندش نشت نکند. می‌روم توی فیس بوک دوستان مجازی‌ام آنجا هستند. تنظیمات مرورگرم را طوری انجام می‌دهم که هیچ عکسی دیده نشود. اینطوری انگار برای اولین بار می‌خواهم این عادت قدیمی را ترک کنم. یک عده را فقط از روی اسم می‌شناسم و دیگران فقط عکسشان به نظرم آشنا می‌رسد. خیلی سرخوشانه هیچ چیزی جز جهان کلمات که تازه اصلا ذهنی هم نیستند آنجا دارد شکل می‌گیرد. انگار با دوستانت نشسته‌ای و همه توی مهی سفید دارند با هم حرف می‌زنند. یکی یک چیزی می‌گوید و بقیه‌پی‌اش را می‌گیرند و عده‌ی زیادی هم که اصلادیده نمی‌شوند وصدایی ازشان نیست فقط سر تکان می‌دهند. 

از اینکه به آدمها توصیه می‌کنم بروند کتابخانه دارم پشیمان می‌شوم کتابخانه ذاتا جایی است که رطوبت کتابدار را می‌کشد. طوری می‌شود که اصلا در طول سال باید جایزه‌ی جهانی ویژه‌‌ی کتابدار‌های خوش اخلاق و مودب تهیه کرد. می‌روی تو انگار وارد حمام زنانه شده‌ای. می‌گوید چی می‌خواهی؟ - میشه از سیستم برای جستجو استفاده کنم؟ - شما بگو چی می‌خوای؟ - خوب این رو گذاشتید برای استفاده – امروز روز خانومهاست – کاش یه کاغذی چیزی روی در می‌زدید – زدیم  - واقعا ندیدم. ولی اینقدر هم مهم نبود که همکارتان اینطوری برخود کرد. – خوش تیپی نگات کرده! 

فلانی شما مفید ترین عضو اتحادیه شناخته شدید لطفا برای قدردانی از شما دعوت می‌شود فلان روز تشریف بیاورید