360 درجه

360 درجه

روزمره -ادبیات داستانی و غیره
360 درجه

360 درجه

روزمره -ادبیات داستانی و غیره

فوبیای تکنولوژی دارم

تصور کنید یک آدمی آنقدر کمال گرا باشد که تمام فیدهای خبری وسایتهای مهم را داشته باشد و هر روز هم بخواهد داستان غم انگیز خواندن تمام کتابهای دنیا و تسلط به زبانهای دنیا را در کنار ابرهای سوخته‌ی غروب با خودش برنامه ریزی و ارزیابی کند. چیزی نزدیک به جنون و تورم بیشتر و بیشتر.   یک جور خودکشی که خیلی وقتها در نزد تکنوکراتها زیاد پیدا می‌شود. تکنوکرات‌های ایرانی تکنوکرات  واقعی نیستند ولی شبیه خیلی از جاهای دیگر در زمینه‌های فرهنگی سایه‌ای از این مصرف گرایی را می‌شود در رفتار و علایقشان دید. سیاستگذارهایی که بخش خصوصی را حرکت می‌دهند همگام با مدیران دولتی قرار است هر آنچه تکنولوژی به همراه می‌آورد را به کناری بگذارند و بسته‌های مربوط به فردیت  افراد را تحویل خلق بدهند. 
فن سالارها طوری قدم بر می‌دارند که انگار دارند توی پاساژهای بزرگ و نورانی تکنولوژی، دور  دور می‌کنند. اینقدر می‌گردند و با در و آشنا حرف می‌زنند تا بالاخره باورهای عمومی را عوض کنند. توی ایران چون رسانه و ابزارش یعنی تکنولوژی اینقدر موفق توانسته تاثیرات فرهنگی زیاد بگذارد، شکل و قیافه‌ی مردم را عوض کند. باورها و جملات معترضه‌ای که بالای در خانه‌ها بود را از بیخ بکنند، فن سالارها خوش بخت‌تر از جاهای دیگر دنیا شده‌اند.  دیگر کسی روی سر در خانه‌اش نمی‌نویسد: به جان زنده دلان خرد سعدیا که ملک وجود / نیارزد آنکه دلی را ز خود بیازاری.  همین طوری هم احساس می‌کنند پدرها و اجدادشان خیلی به مردم لطف کرده‌اند والان وقت جبران است. هر کسی باید هدفش این باشد که بارش را جلوتر از دیگران ببرد و توی صف، زمین بگذارد. برای همین ابزارهای زیادی لازم است. زندگی تکنولوژیک این خواسته را سریعتر برآورده می‌کند. آدم یک سری جنبه‌های اومانیستی دارد که تکنولوژیهای جدید روی موبایل کامل بهش جواب داده‌اند. اسیرش کرده‌اند و بعد توی دشت بی هویتی به نام تکنولوژی زدگی رهایش کرده‌اند. شب وقتی داری بر می‌گردی خانه، از سوپری و درویش و هزار دستان بنگاهی، سرشان توی گوشی است و دارند روی شنهای روانش، خط‌های خیالی می‌کشند. ما، یعنی قوم بزرگ ایرانی باید حالا حالاها اینقدر خط و خطوط روی موبایلمان بکشیم تا ببینیم اصلا دنیا که تا به حال ازش خبر نداشتیم چه شکلی است. چه رنگی است. حالا دوره‌ی بچه‌های ما، شاید تازه شروع به تصمیم گیری کردیم تا چه رنگی باشیم و چه طور روزگار را سر کنیم. مسمومیت اطلاعاتی، چیز عجیب و جدیدی نیست. فوبیای اطلاعات قطعا فعلا با تمام وزن زیادش نشسته‌است روی سینه‌ی دانشجوهایی که قرار است سر از جایی درآورند و حسابی نفسشان را بریده است.