360 درجه

360 درجه

روزمره -ادبیات داستانی و غیره
360 درجه

360 درجه

روزمره -ادبیات داستانی و غیره

نرم افزارهای سرگرم کننده بیرون از اینستاگرام

ما توی ایران هزاران سازمان داریم که چیز عجیبی نیست چون به هر حال پول یامفت باید برود توی بغل کسی. اما اینکه من تا به حال فکر می‌کردم – اسرا- یک ارتباطهایی با جاهای دیگری دارد ولی حالا دریافتم اسرا – سازمان رده‌بندی نرم افزارهای سرگرم کننده است کمی مو بر تنم سیخ شد. چطوری می‌شود نرم افزارهای سرگرم کننده لزوما بازی نباشند؟ مثلا اگر شما روزگاری با نرم افزاری مثل اتوکد توانستید سرگرم بشوید باید فوری به اسرا اطلاع رسانی کنید؟   یا اگر جماعت اینستاگرامی دیگر فوتوشاپ را جدی نگرفتند و فقط باهاش سرگرم شدند باید کاری بکنند؟ یا اصلا سرگرمی با وفوتوشاپ دقیقا کجاهاش را می‌گویند؟  یعنی اگر جعفر که در اصل به شکل سیب زمینی است بیاید و با فوتوشاپ خودش را به فریبا تبدیل کند. این یک جور سرگرمی است یا تطور انواع برگرفته از نظریه‌ی داروینیسم فوتوشاپی خواهد بود؟  حالا همه کاری هم از این فوتوشاپ برنمی‌آید. مثلا هیچ وقت نمی‌توانید اندیشه فولادوند را باهاش به سحر قریشی تبدیل کنید. یا اصلا امکان ندارد برای پمپ بنزینهای تهران و شهرستانها پمپ ومن استخدام کنید تا اینجا شبیه کارولینای شمالی بشود.  اصلا  ما شرقی‌ها اگر یک روز فکرمان – جور از حبیب خوشتر کز مدعی رعایت – نباشد، یک چیزیمان می‌شود. به هر صورت نرم افزارهای ایرانی مثل همان خودروی داخلی اغلب به دست توانمند متخصصین داخلی ساخته می‌شود و به حد کافی سرگرم کننده  است. اما علاوه بر اینها – اسرا- اصرار دارد که سرگرمی با نرم افزار نباید خشن باشد، اعتیاد آور باشد، لحظه یا لحظاتی آدم را از تهذیب نفس دور کند، به یاد حوری دختر بالغ همسایه بیاندازد، سوار قایق سهراب سپهری کند، جولان دادن در خیابان اندرز گو را به جوانها یاد بدهد و غیره‌شان را فعال نکند. در حقیقت برخی از نرم افزارها قرار است به طور قطعی و رهنی موجب زود رسیدن بچه‌های مردم بشوند که به جای آن پارک و مدرسه و کلا جامعه، توصیه می‌شود. بروید استفاده کنید اما اصراف هرگز.

2- اینکه یک خواننده دارد یک ترانه ی عاشقانه می خواند چرا باید تویش مثل یک مادر پیر نگران باشد: به من می گفت ندو تو ی برفا، زمین لیزه اصلا خیسن زمینها.  این به کنار. آیا عاشقانه  و احساسی بودن این ترانه ها از یک همچون صدا و تصویری، به اندازه ی کافی باور پذیر است؟  یادم افتاد توی دهه ی شصت صدای چرخ گوشت هم عاشقانه بود.
3-ما به مشغولیت رفته های سازمانی، وقتی صبح چشم باز کنیم و ببینیم رفاقتها و سلام و علیک ها همه اش پشم بوده است و شرکتمان جایی شده است شتر با بارش گم می شود، باید کجا برویم دخیل ببندیم که زود جواب دهد. اینقدر دخیل نازایی  و رفع خیانت و دستیابی به رمز موفقیت این طرف و آن طرف بسته اند که دیگر جایی برای عنصر باریک و غیر جذاب دخیل ما برای درست شدن امور داخلی شرکتها نمانده است. واقعا تا کی باید از این شرکت به آن یکی رفت و شنید آقا اگر مشکل داری برو. این همان استدلال دکتر محمود احمدی نژاد است که می فرمود کسانی که مشکل دارند از این مملکت بروند. دست مریزاد. امیدوارم برف به حد کافی ببارد که ما اینقدر بی بهانه سرمان زیر برف نباشد. اوضاع که بد می شود ما حتی دوست داریم آشغالهای خانه را هم دم در نگذاریم: به من چه بذار همونجا صداش در بیاد.  همه الان مد شده آشغالاشون رو تو خونه تیمار و نگهداری میکنن. اصلا عادت به همین بود باعث قویتر شدن آدمها خواهد شد.
4-سحر قریشی در بین مهمانهای برنامه ی دید در شب آپارات بیشترین بازدید رو داره. این نشون میده مردم ایران بیشتر به جک و ساقه ی لوبیا علاقه دارن. دختر و پسر هم نداره.این دیتابیس sybase   هم کلا اعصاب نداره. شما برای هرکاری که می کنید تهش باید بزنید: go  یعنی برو. شایدم لحن متنش تشویقی باشه. مثل اینکه روی ویلچر نشسته و دائم داره تشویق میشه بره.