360 درجه

360 درجه

روزمره -ادبیات داستانی و غیره
360 درجه

360 درجه

روزمره -ادبیات داستانی و غیره

اولین داستانی که منتشر کردم

اولین باری که یه داستان برای یه سایت اینترنتی دادم ماجرا از این قرار بود که یکی از دوستان گفت: تو مثلا مینویسی؟ خوب یه داستان بده یه جا منتشر کنن. گفتم: باشه تلاشم رو می کنم. آمدم خانه. بالاخره راضی شدم یک چیزی را بسته بندی بهتری بکنم و برای چند جا بفرستم. سرچ کردم و چند تا سایت داستانی پیدا کردم. برای همه شان همین یک نسخه را فرستادم، بلکه یک جایی منتشر شود. اصلا اعتماد به نفس نداشتم. بعدش جوابها جالب بود.   

  یک سایتی خونریزی داخلی داشت و با نهایت درد و رنج جواب ایمیلم را داد که ما ممنوع الفعالیت شده ایم کلا. یکی گفت یک بیوی مختصر از خودت بده. سه تای دیگر هم بدون چون چرایی درجا منتشر کرده بودند. مساله این شد که با ترتیب ساعت رفتم سراغ آن دوتای دیگر و بهشان ماجرا را گفتم. خیلی متین و موقر پذیرفتند که داستان را بردارند. یک سایتی که بیوی مختصر می خواست و خیلی هم اهل احترام و محبت بود ناراحت شده بود که چرا در مراحل پذیرش داستان، من آنرا برای جاهای دیگر هم فرستاده ام. کلی عذرخواهی کردم و گفتم واقعا اصلا فکرش را نمی کردم منتشر بشود. جالب ماجرا این بود که بعد از مدتی ادمین سایتی که داستان را منتشر کرده بود دستگیر شده بود. برای همین سه تا سایت ادبی بی ربط به امور سیاسی هم که او مدیرش بود، پاک کرده بودند. به همین دلیل کلا اعتقاد به تقدیر خیلی خوب است. فقط یادتان باشد حتما قبل از اینکه کبابتان کنند بگویید چه نوع ذغالی دوست دارید؟ ساده یا لیمویی؟