360 درجه

360 درجه

روزمره -ادبیات داستانی و غیره
360 درجه

360 درجه

روزمره -ادبیات داستانی و غیره

خواب زمستانی بالای ونک

زمستان باید آبرودار باشد.

 برف حسابی ببارد

 تا سلاح سرد پرنده‌های نر بومی

 از چشم ماده های مهاجر که تخمشان 

را هم آخر پاییز برای شمارش جاگذاشته‌اند، 

مخفی کند.

 اینطوری پرنده‌های  افسرده 

حتما در اولین روزهای زمستان باهم خواب زمستانی می کنند. 

از میان شیشه از میان مه - علی خدایی

علی خدایی از نویسنده های خوب و حرفه ای است که بیشتر رنگ و بوی نوشته هایشان دهه شصتی است. اما این چیزی از توانایی موجز ایشان در روایت کم نمی کند. وقتی کتاب از میان شیشه از میان مه را خواندم چند تا داستان خوب داشت که واقعا بی هیچ ادعا و ادا و اطواری در لحن، منیت نفس پرداز نویسنده را حذف کرده و داستانی خوب در آمده است. این مجموعه اغلب این چنین است. 


http://ketabnak.com/comment.php?dlid=193

باغهای شنی - حمید رضا نجفی- نشر نیلوفر

حمید رضا نجفی را با دو کتاب می شناسم. نویسنده ای که واقعا قصه پرداز و روان نویس است. کتاب باغهای شنی با حجم کمی که دارد نشان از توان بالای نویسنده در رساندن حظ وافر به مخاطب دارد. این کتاب را از دست ندهید. لحن قصه های باغهای شنی کاملا از فرهنگ عامه برخواسته است. این مجموعه با حمایت بنیاد گلشیری و به عنوان یکی از کتابهای مجموعه شهرزاد منتشر شده است. 

به نظر برای کسانی که علاقه دارند کمی با لحن های لمپنی و عامیانه بنویسند کلاس خوبی است. 

دو، دو سر : یکی از اصطلاحات قمار است که تمام مسیر قصه را نیز به درستی نشان می دهد بی آنکه چیزی از جذابیت روایی قمارباز به عنوان من راوی ماجرا کم و کسر گذاشته باشد. روایت روایت بی انصافی و تاوان دادن سر قمار است که این بار با قلم شیوای جناب حمید رضا نجفی در اولین داستان مجموعه داستان باغهای شنی از نشر نیلوفر می خوانیم...



پ.ن: همچنین ببینید اخبار جدیدتری از این نویسنده در - وبلاگ تادانه - یوسف علیخانی 


روایتهای شخصی و داستان نویس ها

انگار هر کسی خودش به تنهایی می‌تواند قصه‌ی خودش را حمل کند. این فرق نویسنده‌ها و آدمهای عادی روزگار است. نویسنده‌ها همیشه دارند تا آنجا که دستشان می‌رسد روایتهای آدمهای مختف دنیا را حمل می‌کنند. گاهی توی تشنگی عجیب روزگار از این بغلی همیشه تازه می‌نوشند و تازه می‌شوند. آدمهای عادی در مقابل این قصه‌های نفسشان همیشه نمی‌توانند درست و حسابی مقاومت کنند. کسی حرفشان را نمی‌شنود و نهایتا تصمیم می‌گیرند اینقدر روایت هفتاد سال پیش زندگیشان را دستکاری شده توی سینی تحویل مهمان بدهند که آدم شرمنده می‌شود به مهمانی روایتهایشان برود.  اینها را که گفتم برای آدمهای باهوش جامعه است که قدرت انطباق بالاتری نسبت به دیگران دارند و اینجا می‌شود گفت که هوش اجتماعی ترکیبش با نهاد پذیرش تغییرات اجتماعی ملقمه‌ای درست می‌کند اینطوری. به نظر این زخم از آنهایی است که واقعا در تنهایی می‌خورد و از بین می برد. امروزی بودن خودش اصل موضوعی برای سعادت بشری فرض می‌شود. مثل باد پاییزی که دست تطاولش به شکل پیش فرض برای هر کاری دراز است. اینطوری به طور قطع و یقین تا مثلا 50 سال آینده سعی می کنیم به جای احیاء تحلیل تاریخی پدیده های اجتماعی در قالب داستان، برویم سراغ رویا بازی و هوشبری هزار و یک شبی از نوع آمریکایی اش که به راستی از آب کره می گیرد و به صورت کتابهای یک دلاری تحویل قشر عظیم خواننده های عامه پسند می دهد. 

ادبیات داستانی - مشکل پلات گریزی

دگر دیسی به پروانه، برای کرم ابریشمی که از پشت پیله نور دور مدرنیته را می بیند سخت است. کرم محال اندیش لازم دارد. برگ تازه می خواهد و گلشنی با باغبانی خوش اخلاق

به نظرم اگر در خیلی از داستانهای این روزیها کمبود روایت هست به مشکل ابتر بودن نسل ما ربط داشته باشد. این به قصد توهین نیست.
 زمستون میشه. تابستون میشه. محرم میشه بعدش میشه نه کسی مسلمون میشه نه کسی کافر. هیچ اتفاقی درون آدمهای روشن فکر نمی افته. انگار محصولات گلخانه ای باشیم که توی دسته های مختلف چیده و آماده ی فروش هستیم. 
تجربه ی زیستی متفاوت چیزیه که کمیاب شده 
دقیقا مثل فرق خیار گلخونه ای بی طعم و مزه و رنگ با خیار جالیزیه.  هجو همه چیز. هجو داستانی که داره تمام معانی رو مثل آبرفت می بره به دریاهای آزاد بیرون این سرزمین.
آبی هم که از این سرزمین رفته طعم و بوی اینجا رو نداره