360 درجه

360 درجه

روزمره -ادبیات داستانی و غیره
360 درجه

360 درجه

روزمره -ادبیات داستانی و غیره

نوبل ادبیات 2014 به فرانسوی ها رسید:پاتریک مودیانو

: نوبل ادبیات به پاتریک مودیانو نویسنده ی فرانسوی کتاب خارج از تاریکی رسید و مشتاقان و علاقه مندان ادبی را از انزوا بیرون آورد. خدا را شکر که مردم دنیا پینوکیو را بیشتر از خیلی آدمهای واقعی می شناسند. هاروکی موراکامی هم شکل برادر رضایی همیشه کاندیدای مورد علاقه ی مردم است. یادداشت مفصل مترجم عزیز اصغر نوری را از وبلاگش بخوانید. دوستانی که کلاس فرانسه می روند و اهل خواندن متن اصلی هستند-چرا؟ - کلاسهای خودشان را جدی تر بگیرند. 

یادداشتهای روزانه احمد شاملو- درها و ...دیوارهای چین

یادداشتهای روزانه، همانطور که می‌دانید یکی از علایق تمام نشدنی بنده است. امروز کتاب درها و دیوار بزرگ چین نوشته‌‌های روزانه‌ی احمد شاملو را پیدا می‌کنم. پیر مردی که از روی فایلهای صوتی‌اش می‌شناختم، اینجا کلی از اعترافات خودش را نوشته است. به طور قطع و یقین یادداشتهای روزانه آلبر کامو یا یادداشتهای روزانه ویرجینیا وولف، پاریس نوشته های همینگوی و سفرنامه آمریکای ایتالو کالوینو  دنیای دیگری است. حب و بغض های دهه ی شصت حل شده و  نشده به همین راحتی اجازه نمی دهد سراغ آن رنگ و بوها برویم. مثلا یکی از دلایلی که شاید داستانهای کوتاه هوشنگ گلشیری را نمی خوانم همین رنگ و بوی دهه ی شصت باشد. خدا را چه دیدی شاید اوضاع عوض شد.  

زبان شاملو در این مجموعه که در ابتدایش هم آمده - نوشته های کوتاه-  به متل نزدیک است گاهی هم زبان روزمره را به کار برده است. مثل همان متل هایی که سالها داشت می نوشت و جمع و جور می کرد. به هر صورت باز هم همان بحث همیشگی، نبودن اندیشه در نویسنده های ایرانی که مخلص همه شان هستیم. باز هم بحث شیرین ضرورت بستر سازی برای توسعه ی ادبیات درژانرهای مختلف. وای که این بستر چقدر مهم و اساسی است. شاید آماردان ها و یا روزنامه نگارهای بخش علمی روزنامه ها بتوانند دسته بندی و درصدگیری کنند و بفهمند چقدر از مهمترین فرآیندهای اشراقی بشر توی بستر اتفاق می افتد. اصلا آدم به شکل عمودی اش چه نشسته و چه ایستاده قابلیت فکر کردن دارد یا نه؟ 



صواب شناسی غصه و شعر

1- برای داستان نوشتن باید شب باشد و کنار آتش نشسته باشی.  آتش از جنس پلاسماست. برخلاف حرف احمقهایی که به زور و سهمیه و بورسیه، بخشی از معلم‌های ما را تشکیل داده بودند،  ماده حداقل پنج، شش حالت دارد. حالتهای ماده  جامد، مایع، گاز، پلاسما و غیره. آتش جنسش یک جور سیال است. پلاسما مثل جنس ماده‌ی سازنده‌ی خورشید. اغلب نویسنده ها  نمی‌توانند با حجم خورشید برای قصه ساختن کار کنند برای همین هم می‌نشینند و با همان یک گله آتش قصه می‌سازند. 

 یک شبی ما دو نفر آتشی ساختیم  که همه می‌آمدند و فکر می‌کردند: کی می‌تواند تنه‌ های درخت به این بزرگی را بگذارد کنار ساحل و آتش بزند. کلی آدم با هندی کمهای مسافرتی‌شان کنار دریای چالوس از ما فیلم می‌گرفتند. ما دو قهرمانی که هیچ وقت حاضر به مصاحبه نشدیم مثل خیلی از نویسنده ها، دو تنه ی بزرگ پوک و آب شور خورده  و خشکیده ی درخت را به آتش کشیدیم.  سکوت در قبال رفت و آمد و واکنش آدمها لذت بخش بود. ادبیات هم ذاتا موجودی جعلی و دلفریب است. 

نوشتن مثل یک فریضه، برای مرتب کردن دنیا، برای تخلیه‌ی ناخالصی‌ها، شکل ور رفتن یک دختر بچه‌ی کلافه از بلوغ با جوشهای صورتش، گاهی .وقتها، شعر، عینهو، جوشهای سر سیاه که باید زود به حسابشان رسید. تندی با گوشه‌ی ناخنهای تیز، خالی‌شان کرد. دنیا جای مرتب شدن نیست. 

2- سوفوکل، آشیل، اوریپید خوانی برای عده‌ای دعا خواندن، کتاب مقدس خواندن و قرآن خواندن برای دیگران. صواب شناسی شروع از غصه  و کنار زدن اشکها و شروع قصه


2.5- باز هم لعنت به برادران سینوس، تانژانت و کتانژانت و کسینوس چه زمانی که با ما دوست بودند و چه زمانی که تالاپ خورند زمین و جلوی ویترین یک بوتیک روی سنگ فرش پیاده روی شلوغ به هوش آمدند. 


3- با دختری توی پارک نشسته ام. دو تا لیسانس گرفته و حالا دارد برای فوق می خواند. قضای روزگار ما را می نشاند روی یک میز سنگی شطرنج. تقریبا تند و تند سوال می کند. سطح درآمد، راستی چرا هیچ وقت اپلای نکردی؟ چرا زبانت خوب نیست؟  خیلی جالبین. راستی یه نکته. قبل از اینکه خانومها دست دراز کنند باهاشون دست نده.  

بازی شطرنج بدون مهره، همان طور شطرنج برره ای می شود که امیر مهدی ژوله می گفت. 


4- غبطه ی دوستانی را می خورم که این روزها شهرداری دفترشان را تعطیل کرده و مرخصی اجباری رفته اند. مسافرت  لازمیم. 


5-از صبحش قرار می‌گذاریم برای بعد از کار. انگار روزهای عاشقانه، اینطوری به بلند‌ترین حد ممکن خودش می‌رسند. مثل هفده هجده ساله‌ها دلم می‌خواهد هزار دفعه یک موزیک عاشقانه را گوش کنم تا عصر. بعد هی منتظر باشم. هر وقت خوشحال می‌شود چشمهایش را به حالت خاصی ریز می‌کند و لبخند می‌زند. لامصب! این تصویر عشق چقدر صاف و صوف است. هر چقدر تویش چرخ می‌زنی چین و شکنی پیدا نمی‌کنی. طرفت اینقدر خوب می‌شود که هر چه هست ناخالصی‌های مربوط به هوای این چند روز است تا وقت باران. ببارد،  این چند تا هم صاف می‌شود. تا وقتی با سوژه درگیری احساسی دارید نمی توانید منظم و درست ازش بنویسید: گل بی تاب. 


6-  سریال معراجی ها دارد از تلویزیون پخش می شود. چون آمده ام خانه ی جدید و  دلیلی برای نصب ماهواره ندارم. به نظرم هر پدیده ای به هر حال و خواهی نخواهی از ذات خودش جدا نیست. اینقدر این موضوعات مورد اختلاف در سریال غیر جدی است که هر جور ده نمکی ای مثل ابراهیم حاتمی کیا، آنرا می ساخت و یا به قول سرمقاله نویس ها به آن می پرداخت، همینقدر مسخره در می آمد. so what? 


7-  چرا نویسنده هایی مثل همینگوی، همین ویرجینیا وولف خیلی از آنها که هنوز توی ویترین کتاب فروشی های دهه شصت هستند، اینقدر گل کرده اند؟ چرایش ساده تر از این نیست که اهل سرمقاله نویسی به معنی روزنامه شرق ای و برخی دیگر از درخت بُر هاش نبودند. یک حرف ساده را همان طور که قرار است دستمزد بگیرند نمی زدند. اصلا نمی دانم این دستمزد هر روزنامه نگار اینقدر کلمه، این قدر پول را کی باب کرد. باب شدن همان و پشت و رو شدن  وضعیت همان. روزنامه نگاری که در جمع دوستان و آشنایان وایبری اش ایقدر موجز لب مطلب را می گوید، همینطور دور همی با همان دوستان، رسانه را طوری می گردانند که کلمات، بی صاحب و یک لاقبا، از لای روزنامه دارند می دوند این ور و آن ور. برادر و خواهر گرامی، بکش بیرون. اینقدر فاضل مابانه و سرمقاله نویس آنه یادداشت نوشته اند که در آن جای دیگر دق و دلی موضوع را در می آورند و غلط نویسی، جویده نویسی، عاطفی نویسی و خیلی از ژانرهای دیگر از طریق همان سرمقاله نویس و برای درمان صبح، عصرها به سراغشان می آید. 

ترجمه اولیس جیمز جویس- ایمان فانی

ترجمه اولیس جیمز جویس- ایمان فانی  را بر روی سایت پیاده رو دیده ام. فعلا دو فصل اول را گذاشته اند تا جویس دوستهای گرامی استفاده اش را ببرند. واقعا در زندگی چند بار معدود شده است که سیگاری را بر عکس روشن کنم. خیلی هول شده بودم و امشبم تکمیل شد با این ترجمه. تخصصی در بد و خوبش ندارم ولی دست مریزاد به بچه های سایت پیاده رو و مخصوصا مترجم محترم این اثر گرانبها. حوصله و دقت کار بالاست. تمام مواد لازم برای خواندن اولیس جویس از ماست موسیر و دیگر موارد آماده است. بخش اول رمان اولیس را  در این لینک و بخش دوم رمان اولیس را در این یکی لینک بخوانید. برای توضیحات تمام پاورقی ها را به متن اصلی لینک کرده اند. یعنی با خواندن پاورقی مربوطه می توانید دوباره کلیک کنید و برگردید همانجا که تشریف داشتید. 

  

متن بدون هیچ تعریفی اشاره های فراوانی به کتاب مقدس و منابع ادبی به  همراه تحلیل های مترجم دارد و بیشتر به همین دلیل دارای پاورقی های فراوان است. حتی بخشهای حاوی سیال ذهن درون کروشه هایی مخصوص با همین برچسب قرار گرفته است. 

پ.ن :

1-  بعضی وقتها فراموش می کنیم که ما کتاب خوان هستیم. نخوانیم هیچیم. بورخس جمله ای دارد به همین مضمون که من کتاب خوان حرفه ای تری بوده ام. این را با یکی از دوستان که بعد از مدتها دیدمش دوباره مرور کردیم. در پایان توصیه به تقوا و التماس دعای فراوان دارم

2- در پانوشت 143- بخش اول-  درباره ی توماس آکویناس چیزی کم گفته است. جویس چهره مرد هنرمند در جوانی را بر اساس مراحل عرفانی مطرح شده در این نوع از عرفان مسیحی، نوشته است. و صد البته در بخش دوم از ترجمه ی اولیس جیمز جویس در پاورقی 27 اشاره ای به کتاب چهره مرد هنرمند در جوانی نیز دارد. 

3- اگر در ویکی پدیا به دنبال جویس هستید، صفحه ی فارسی اش تاسف انگیز است ولی می توانید صفحه ی فارسی رمان اولیس جیمز جویس را مشاهده کنید. 

کتاب خواندن با ترس و لرز

آدم همیشه در یک مکان عمومی می‌ترسد. منظورم ترس از دزد نیست. اینطوری که صدا و سیما همه را خوب و پاک دست نشان می‌دهد، مردم خودشان باور می‌کنند و مشکلی از آن دست ندارند.  عمده‌ترین ترس، ترس از این است که خوابتان ببرد و وقتی به یکی از بخشهای وسایل نقلیه‌ی عمومی تکیه داده‌اید، تکه‌ای آدامس بچسبد به موهایتان، فدای سرتان اگر انقلاب بودید می‌توانید به اولین کتاب فروشی معتبر مراجعه کنید و یک کتاب – لکه بری برای احمق‌ها- صراحت لهجه در ترجمه- برای خودتان بخرید. در موارد تخصصی‌تر می‌توانید از – کتاب مستطاب لکه بری، یا دانشنامه کامل لکه‌ها، استفاده کنید. اگر این کتابها را ندارید و پول خریدش را هم ندارید. بی خود بهانه ی مستاجری و بی جا و مکان بودن را نتراشید. این کتابها فقط به درد این می‌خورد که در آینده‌ی نزدیک یا دور، پزش را به پسر و یا دخترتان بدهید. امیدوارم آن روز مواظب روحیات تین ایج گرامیتان باشید که لازم نشود شما را مخفی کنند.  
همینطوری در همین زمانه کتاب خوان بودن یک جور ترس دائمی در خودش دارد، اینکه در یک مکان عمومی همیشه کارهای دیگری غیر از کتاب دست گرفتن، دنبال کتاب گشتن، کتاب خریدن، کتاب دادن، کتاب گرفتن، درباره کتاب حرف زدن  می تواند شما را تا حد زیادی معقول تر نشان بدهد. برای همین، دوست عزیز از این کارها که با کتاب می کنند و در بالا آمده است به شدت اجتناب نمایید. در عوض همیشه این فرصت را دارید که  کسی بهتان نگوید: تو آدم فانتزیی هستی؟  از این آدم بیخودایی که همش تو کتابن؟ حالا کجای دنیا آتیش گرفته؟  واقعا توش پول هست؟ حالا که چی بشه؟ 
بنابراین برای جلوگیری از هر گونه سوء تفاهم رفتاری، جسمانی در یک مکان عمومی ترس و لرز لازم را از خود دور نموده و اعمال و شئونات زیر را انجام دهید: 
1- همیشه حتی الامکان با حداقل یک - طرف مقابل - در مکان عمومی ظاهر شوید و در غیر اینصورت درباره ی چنین ظاهر شدنی با دوست هم جنس خود حرف بزنید. در غیر اینصورت ملزم خواهید شد در یک مکان عمومی تر مانند رختکن باشگاه بدن سازی، بالاخره حرف بزنید. لطفا با خود به خاطر داشته باشید  که دیر حرف زدن بهتر از هرگز حرف نزدن نیست؟ 

2- برای برون رفت از وضعیت بی کاری و  جلوگیری از شمارش آدمها - به دلیل خواب آلودگی در طول روز- حتی الامکان از یک وضعیت - به شمار- Behshomar- (هیز بازی سابق) بهره ببرید. اینطوری به تمام اطراف و اشکاف لباسهای جدید مسلط می شوید. حتی می توانید بعد از 21 روز کار عمومی، به صورت نیمه حرفه ای بالاخره بوتیک خود را دایر نمایید. 
3- تکنولوژی -  چیز - خوبی است، پس به همین ابهام ادامه داده و حتی الامکان همیشه یک جور - دستاویز- gadget - تکنولوژیکی برای خود به همراه داشته باشید. حتی می گویند پیامبران جدید الظهور در سراسر دنیا، اینطوری مردم را دعوت می کنند. برای بهترین برنامه های دعوت از سایت کافه بازار اپلیکیشن مورد نظر را بیابید. لازم به ذکر است اگر در این مورد موفق نشدید.  Plan B  - حمله نظامی به خلیج فارس خواهد بود. باز هم سایت کافه بازار به احتمال قوی ناو مور نظر را برای شما تجهیز خواهد نمود. 
4- از آنجایی که هنر نزد ایران است و بس، حتی در آشپزخانه های سازمان ملل و بالای سر سرآشپز آنجا نیز نصب شده است، یکی از بهترین روشهای تازه نگه داشتن خویشتن، خواندن آواز تو دماغی در یک مکان عمومی است. مخصوصا می توانید در نزدیکی یک آدم کم حرف بهترین انعکاسهای تحریری خود را در وجنات و حسنات مخاطب نزدیک و دور خود مشاهده نمایید. لازم به ذکر است، سعی نمایید در غالب موارد از شاه بیتهای ادبیات فارسی استفاده نمایید: 
5- یار با ما تشله بازی می کنه (به تحریر) : ترجمه فارسی  Google  translate- دلداده از طریق بازی تیله به ما می کند. چه زمانی برای پروژه‌ی به این بزرگی لازم است که درست شود؟ پاسخ: زمانی که به اندازه‌ی کافی خانم بی شوهر فوق لیسانس کامپیوتر از ایران به گوگل مهاجرت کنند و ذهن توسعه دهندگان نرم افزار در گوگل را باز کنند.