1- شهر، شهر فرنگه، خوب تماشا کن، سیاحت داره؛ از همه رنگه.
شهر، شهر فرنگه، تو دنیا هزار شهر قشنگه.
شهرها رو ببین با گنبد و منار، شهرها رو ببین با بُرح زنگدار، مردم مو طلا، شهرها رو ببین با مردم چشم سیا، که همه یهجور میخندن و همه آسون دل میبندن و توی همهی شهرها هنوز گل در میاد.
مرتضی احمدی هم از دار دنیا رفت. همیشه در حیرت انرژی و توانایی اش بودم.
یکی از بهترین صحنه هایی که توی فیلم ازش دیدم فیلم خانه خراب بود.
یکجا توی بیابانهایی که بعدها شد سعادت آباد، عده ای از بنگاهی و وکیل و غیره جمع شده اند. فکر کنم مهین شهابی آمده است و مردهای ایرانی به صف و به رسم مردهای ایرانی دارند دست خانم را می بوسند. مرتضی احمدی در آن صحنه روی دست مهین شهابی انگشت می زند و مثل مسجدی ها بعد از نماز، تبرک می گیرد. خدایش بیامرزد.2- نمی دانم می گفتم یا می گفت: آدم شبیه رفیقاشه. برای همین من با کسی رفیق نیستم. میترسم. چون یه قرارداد نامعلوم دارم که بهم گفته تو شبیه هیچ کسی نیستی. شاید یه مدت هیچ کسی نیستی. همهی اون حرفا زر مفته. رفیقا عین همن نه مث هم. عین هم. مث یه زباله دونی که وقتی توش میگردید، همش زبالهاست. فرقی نمیکنه. همش زباله است. زمان وجود نداره چون همه از قدیم مث رفیقاشون هستن. بقیهاش زر زر محتواییه. متن هر کسی دو خطه. زمان برای ما ایرانیها مثل یه بطری آب معدنیه. هیچ وقت وجود نداشته، چه دورهای که از چاه آب میکشیدیم، چه وقتی اهل نوشیدن آب معدنی شدیم. چه وقتی یه بطری آب معدنی رو له میکنیم تا این زباله، جای کمتری بگیره و الا این همه نوشندهی بطری آب معدنی همه توی زباله دونی جا نمیشدن. کدوم معدن؟ کسی هست رفته باشه معدن آب معدنی رو دیده باشه؟
زبالهگردها بیشتر این مسایل را میدانند. دانستن به معنی شمارش معکوس نیست. شمارش معکوس را هم زبالهسوز ها و هم زبالهگردها حسابی بلدند. هر شب و با طمانینه میشمارند: یک میسی سی پی دو میسی سی پی.
منتظرند تا مرحوم برگردد.
3- بستنی زمستانی، مثل امید برای زندانیهاست. تا مدتها نمیشد بستنی را توی زمستان خورد. نمیدانم به فکر کسی نمیرسید یا اینقدر دورهی جنگ جنگ تاپیروزی بود که کسی به فکرش نمیرسید بستنی تابستانی را بدهد دست مردم تا همان توی خانه که اغلب با عرق گیر میگردند، بستنی را هم کنار آب گوشت بخورند. خوردن بستنی تابستانی در زمستان و زمستان یک جنبش اجتماعی کامل در دههی هفتاد بود. گروههای جسوری که اقدام به این کار میکردند، به شکل واضحی پرچم آنارشیسم جوانان در آن روزگار را روی دوش داشتند. دستههای دوتایی جوانهایی که داشتند با بستنی قیفی رد میشدند: هی. اونجا رو. دوتا دیوونه همین حالا از جلوی ویترین رد شدن.
4- کاش یک روز هم روز ملی بدون آرایش اعلام می شد و به هر صورت ما خیلی معمولی و طبیعی می رفتیم بیرون. مامنظورم کسانی است که چه مرد و چه زن، روزی را با نام آشتی با طبیعت دارند ولی بیرون رفتنشان اصلا حاوی چهره های طبیعی نیست. روز ملی بدون آرایش وقتی زنی بدون آرایش دارد توی بازار تجریش برای خودش می گردد. زن یعنی هر سن وسالی حتی با پیکسلهای روی کوله اش هم مشخص می شود.
5- یک نرم افزار هست که روی windows explorer نصب میشه و حدود 2 مگابایت. این نرم افزار مناسب آدمهاییه که میخوان به صورت تب دار در ویندوز گردش کنند. Clover Software
6- این پاسخ عموی مرتضی پاشایی در جواب یوسف اباذری، یک عبارت جالب داشت: خواننده پاپ و تشیع! واقعا دست مریزاد از این جبر واژه های همسایه که از حال هم بی خبرند.
گونه شناسی خواستگاری
ازدواج در جامعهی ما کارکردش را از دست داده است. به نظر بعضیها ازدواج سپید چارهی کار است. اینکه همان هدف را از راههای غیر رسمی تعقیب کنیم. مثلا وقتی از یک مراسم ازدواج در حد ابعاد یک جشن تولد حرف بزنیم اتفاقی است که نه رویایی است و نه میتواند جواب: مابرای دخترمون هزار تا آرزو داریم را بدهد. به همین دلیل شاید برخی از گونههای خواستگاری و ازدواج و از این حرفهای قلنبه سلنبهی تلویزیونی نتواند جواب این زخم عمیق را بدهد. خیلی از دخترها و پسرها به خاطر خارج شدن از طبقهی اجتماعی بی شکلی که در آن گرفتار هستند حاضرند به دست و پای بهترین گزینه از نوع طرف مقابل بیفتند چرا که این نوع از بالا پریدن بعد از ازدواج، ترکیبی از جاه طلبی، علاقه به دوران رسیدن، فرار کردن از خانوادهای فرو دست و در یک عبارت، رفتن به سمت نوری متفاوت و خوشبختی است.
ازدواج به نظر اکثریت ما آدمهای جامعهی ایرانی تنها گلوگاه مهمی میرسد که ازش طراوات، طبیعی بودن و سلامت بیرون میزند حتی وقتی به توصیهی فیلم بی پولی میروید و زن هشت میلیون تومانی میگیرید. این چنین اصل پذیرفته شدهای بدون چون و چرا مشتریانش را به بوی کله پاچهی چرب و نهانسوز ازدواج میتواند به سادهترین شکلی به سمت سناریوها و راه حل های ممکن سوق دهد:
آیا شما دختری از خانوادهای متوسط و یا متوسط رو به پایین هستید؟ پس بایستی سراغ یک خواستگار مایه دار را بگیرید. آویزان شوید و به هر نحوی از این دریای طوفانی ماهی سفید شکار کنید. اما اگر هرچقدر اصرار کردید، ده سال هم رایگان رفت و آمد کردید و نشد، تسلیم نشوید. از plan B هنوز میتوان به هدف رسید. در این plan بزرگان به دست خودشان نوشتهاند که کمی شل کنید و به خاطر بیاورید که آدم پولدار چنین و چنان است. بعد از آن یک آدم از طبقهی متوسط رو به پایین انتخاب کنید که ضریب وفاداریاش بیشتر باشد. چرا که یک گروهی از عالمیان اعتقاد دارند، آدمهای پولدار دیگر توی این دوره و زمانه زن را به عنوان دارایی و خوشبختی، نگهداری و تیمار نمیکنند و به همان مال و اموال خودشان که سرچشمهی قدرت است بیشتر وفاداراند. در اجرای این سناریو مواظب باشید که گیر آدمهای متوسط رو به پایین و خوش صحبت و بد اخلاق نیفتید. چرا که اغلب ایشان عقدهای هستند و میتوانند به راحتی تمام نداشتههای جوانی و نوجوانیشان را در زندگی با شما جستجو کنند. درست است که مریض الان حالش خوب است ولی ماه عسل بسیار کوتاه و آفتابش لب جاده است.
آیا شما پسری از خانوادهی متوسط رو به پایین هستید؟ التفات بفرمایید به روضههای دلتان گوش بدهید و هر طور که بار خورد تصمیم به ازدواج بگیرید. به هر روی ملاکهای مهمتری مثل اخلاقیات و همهی اطراف و جوانبش فکر نکنید. برای اولین قدم قبل از هرگونه فکر کردنی، مسالهی –واقعیت اجتماعی- را چیزی خلاف آنچه که تا به حال و از حتی از سنین کودکی از تلویزیون دیدهاید قرار دهید. یک ساعت و دو ساعت نیست. چند روز وقت میبرد تا کل این اطلاعاتی که در بطن تصاویر تلویزیونی –دربارهی واقعیت اجتماعی- بلعیدهایم، بیرون بزند. بعد از این راجع به این قضیه بیاندیشید که ازدواج کردن یک بخشی از زندگی و نه همهی آن است.
آیا شماپسری از خانوادهای پولدار هستید؟ به شدت مراقب دخترهای عقدهای باشید. جدی یا شوخی، آدمهای زیادی را میشناسم که توانستهاند بعد از 27-28 سال بروز ندادن احساسات جلوی آینه، رفتهاند سراغ ازدواج و بروز دادهاند، توی تلهای حسابی و خیلی نامحسوس گیر افتادهاند و بعد به اندازهی کافی منفجر شدهاند. حالا هم در بخش مراقبتهای دائمی ویژه، تحت مراقبت مادام العمر هستند. به هر صورت از درون زبالهها هم میشود چیزهای خوب پیدا کرد. اگر تمام کواکب و ماکیان آسمانی جمع شدهاند تا شما یک دختر پولدار پیدا کنید و خوش بخت باشید. بسیار مراقب افراطیها و اسقاطیهای رفاه زده باشید و الا بخش مطلوبی از این نوع دخترها بسیار مطلوب و مقبول خواهند بود.
آیا شما دختری از خانوادهای پولدار هستید؟ به شدت مراقب هستید. امیدوارم این تفکیکها منجر به اتفاقهای واقعی در زمینهی تفکیک جنسیتها نشده باشد. به هر روی ملاکهای اخلاقی این روزها به حداقلهای اخلاقی عمیق تغییر یافته است. ملاکهایی که برای طرف مقابل لحاظ میکنید قاعدتا شاید این شکلی باشد: طرف عقدهای نباشد. طرف استقلال شخصیت داشته باشد. طرف مربوطه بتواند حداقلهای مورد نظر در چهار چوب ازدواج و نه خواستههایی که از قبلترها برآورده نشده را برآورده کند. بتوانیم با طرفمان یک جریان دو طرفهی انرژی مثب یا خوشبختی و یا هر اسم دیگری برقرار کنیم طوری که به همین راحتی تبدیل به عادت و نفرت نشود.
اینستاگرام بچه های پولدار تهران سوژه ی خبرها شده است. از بی بی سی تا عصر ایران سعی کرده اند درباره اش بنویسند و نکته این است که امروز واشنگتن پست هم ازش نوشت. خدای من. این باعث شد بروم ببینم داستان چیست. در این باره یک سایت پیدا کردم که اجازه می دهد توی اینستاگرام را بگردید. جستجوی اینستاگرام هر چقدر واقعی یا خیالی باشد، استریم استفاده شده برای سایت جالب است. تمام جهانیانی که از اینستاگرام استفاده می کنند را پشت هم دارد نشان می دهد. مثل سایتهایی که استریم تولید مقاله در ویکی پدیا را دارند. در هر لحظه در دنیا کی عاشق کی شده و عکسش را گذاشته است. کی رفته است مهمانی. کی از توی سفر دارد عکس اینستاگرامی اش را بار گذاری می کند. یک بازی جالب هم دارد.
شما می توانید این استریم اینستاگرامی را کلیک کنید تا به صورت آن تاپ، عکس مورد نظر را واضح ببینید. عکس ها به همره توضیحات. همین حالا دو نفر توی ویلای تابستانی خودشان از لبنان عکس گذاشتند. یک دختر عکس پاهایش را درست اول پاییز و روی برگهای یک جایی که قدم می زده گذاشته است. یک جای دیگر دنیا همین حالا اینستاگرام یکی با عکسی از بالای یک ساحل دریا، در روز، به روز رسانی می شود و جای دیگری از دنیا شب تصویر متن جمله ی حکیمانه ای را که کسی خوشش آمده، آخرین فعالیت روز یک آدم دیگر است. واقعا زمان و یا مکان با سابق بر اینها خیلی فرق دارد. هر چیزی که هر کسی هوس کرده است. بدون توجه به روز، شب و مکان جغرافیایی اش، فقط و فقط در صورتی که عکس باشد، مجاز است هزاران و یا میلیونها بار، موتیفهای گم شده ی انسانی را تکرار کند. سانسوری در کار نیست. هر کسی می تواند بی مزه ترین نوع زندگی را با عکس انواع خوردنیهای دوست داشتنی و آرام بخش خودش تجربه کند. تجربه خودش یک عکس بزرگ و دست نیافتنی از دنیای سابق است. دنیایی که شبکه های اجتماعی در آن رنگ و معنایی نداشتند. ما ترسیده ایم. ما از بزرگترین تجربه های بشری به یک دلیل ساده محرومیم. چند سال از هزاران سال تجربه های بشری را با تصویرهایی که توی بصل النخاع آدم امکان نصب دارند، عوض کرده ایم. امتحان کنید ببینید تمام حرفهایی که درباره ی بازخوانی سریع تجربه های بشری می شنوید، مزخرفاتی است که آدمیزاد می تواند توی چند ثانیه gif animation لذت یک فیلم بلند سینمایی را تجربه کند. با دیدن عکس یک خانواده، تمام آنچه به احاطه ی این معنا و احضار آن مربوط است را لمس کند و رستگار شود. احضار تجربه ها از جنس تجربه ی فراوان شبکه های اجتماعی، خنده دار ترین و افراطی ترین نوع تجربه است. امروز خبری دیدم درباره ی اروپایی ها که هر روز نگران تجربه ی زیاد شبکه های اجتماعی هستند. مثل قبل تر ها که نگران تحصیلات دانشگاهی فراوان بودند. ما کجا هستیم خدا عالم است. صاحب نظران حوزه های مدیریت در این گونه موارد لازم است آنالیز شکاف و بلافاصله بعد از آن آنالیز حساسیت را انجام دهند
پ.ن: تبلیغ خانواده توی آمریکا می تواند آدمها را به تشکیل خانواده ترغیب نماید ولی توی ایران فقط ک و ن جوانان میهن را که دستشان از نخیل کوتاه است، می سوزاند. یاد حرفی قدیمی افتادم: سرمایه دار بد است ولی سرمایه چیز خوبی است!
ارتباط با جنس مخالف یا به قول بهتر آن جنس مقابل یا عبارات دیگری که بنده نمی دانم نیازمند آموزش است. بارها دیده ام هم پسرها و هم دخترهای گرامی که به دلیل نداشتن مرجع کافی برای این آموزشها، با رفتارهای بدوی و آزاردهنده ی خود، طرف مقابل را بسیار آزرده اند و دیدگاه او را نسبت به جنس مقابل مخدوش کرده اند. ارتباط با جنس مخالف اگر رعایت مسایل کلیدی را به همراه داشته باشد، تعالی بخش و درمان کننده خواهد بود.
زنها چه مشخصه هایی از مردها را دوست دارند؟
واقعا نمی توان همه ی زنها را مثل همه ی مردها در یک دسته قرار داد ولی نکته های زیر شاید فقط یک چهار چوب ابتدایی برای این نوع از دسته بندی برای دوست داشتنی ها باشد:
رمانتیک بودن به معنی صداقت داشتن و بیان کردن احساسات است. طوری که اگر در رمانتیک بودن خود تقلید و ریا کاری را سرلوحه قرار دهید به شدت دروغ گو و از همان ابتدای رابطه شکست خورده هستید. صداقت، برند بسیار با نفوذ و غالبی را برای شخص شما خواهد ساخت. پس وجوه مردانه ی خود را به همراه رمانتیک بودن حفظ کنید. به این سخن قدیمی نیز استناد کنید : مشک آن است که خود ببوید. به همین دلیل اصرار نداشته باشید جنس مقابل شما بلافاصله و به وفور رمانتیک بودن شما را دریابد.
2- آدمهای با اعتماد به نفس:
اعتماد به نفس یا self confidence زیر ساختی از نوع عزت نفس یا self steam دارد. عزت نفس به معنی ارزشمند دانستن خود و در عین حال دیگران است. دیگرانی که در محدوده ی شناخت شما انسان هستند و مزایا و معایب خود را دارند. برای داشتن اعتماد به نفس حد و حدود قایل باشید. زمانی که در داشتن اعتماد به نفس افراط کنید به نظر طرف مقابل آدمی خودخواه، افراطی و فرصت طلب می رسید که نخواهد توانست رابطه ای بلند مدت را حفظ نماید.
3- آدمهای هنرمند:
این مورد تقریبا مانند مورد اول است ولی تفاوتهایی نیز با آن دارد. زمانی که از این برچسب استفاده می کنید یعنی بخشی از زندگی خود را به یک جور فعالیت هنری اختصاص داده اید. اما به خاطر داشته باشید که هنرمند بودن به معنی داشتن درگیری معنایی با هنر با همان عنوان کلیشه ای ضد کلیشه ها رفتار کردن، نوعی از روش زندگی است که بسیاری از زنها در قدم اول می پسندند. ولی برای ادامه ی رابطه ممکن است دچار مشکلات شناختی شوند و رویگردان بشوند. به همین دلیل اگر هنرمند هستید لابد تا به حال دریافته اید که وارد شدن جنس مخالف به خلوت شما، بسیار با احتیاط و شکننده خواهد بود.
4- خارجی ها:
اگر خارجی نیستید غصه ی این مورد را نخورید. ناشناخته بودن برای زنها به طور کلی جذاب است. اگر شهرستانی هستید شایدموفق شدید با لهجه ی خاص و شیرین خود آنها را برای قدم اول جذب کنید.
5- آدمهای آزاد و رها:
به نظر می رسد زنها در نگاه اول جذب آدمهای آزاد و رها می شوند. آزادی و رهایی معانی بسیار پیچیده و وسیعی دارد. کسی که کار دلخواه خود را هر چند کم در آمد و عجیب و غریب انجام می دهد می تواند آدمی جذاب یا خود خواه و حتی غیر منطقی باشد. اما مهمتر از حس رهایی و آزادی، وجود این معنی به شکل واقعی تر آن در زندگی است. به زندگی هنرمندها نگاه کنید. بهتر از بنده می دانید که خیلی از آنها اگر هنرمند نبودند، وضعیت اقتصادی بهتری را تجربه می کردند.
6- آدمهای زیرک و بامزه :
داشتن هوش اجتماعی و تلخ نبودن یکی از خواسته های اغلب زنهاست. البته یک اقلیتی دقیقا بر عکس این مورد و خاص بودن فرد را مد نظر قرار می دهند ولی به طور کلی آدمهای زیرک و با مزه می توانند تاثیر مثبتی برای ملاقاتهای با جنس مخالف بگذارند. مانند همه ی مواردی که تا به حال مطرح کردیم، افراط کردن در بامزگی می تواند آدم را به وادی دروغ و لذت نبردن از رابطه با جنس مخالف ببرد.
7- آدمهای با ملاحظه و همدل: مردها
این مورد و این دسته از آدمها دسته ی پیشانی سفیدی از مردها هستند که زنها حا ضرند تمام ضعفهای دیگر آنها را به همین یکی بدهند. همدلی یعنی داشتن بیشتری آرامش در وضعیتی که هر دوی طرفها از قوتها، ضعفها، علاقه مندیها و حساسیت و گریزهای طرف مقابلشان مطلعند و وضعیتی بهینه را بر می گزینند.
تئاتر درمانی یکی از روشهای گروه درمانی موثر است.
- 1تکنیک صندلی خالی:در این تکنیک شخص اصلی در برابر یک صندلی خالی قرار می گیرد. صندلی خالی می تواند نمادی از یک فرد مهم یا کسی باشد که برای شخص اصلی ایجاد مشکل کرده، در واقع کارگردان به شخص اول می گوید کسی را در اینجا تصور کن که خودت به او تمایل داری. این تکنیک به فرد کمک زیادی می کند چرا که می تواند در ذهنش موقعیتی را تجسم بخشد که در واقعیت امکان پذیر نیست.
- 2تکنیک دوم مضاعف سازی:یکی از افراد یاور بدل شخص اصلی می شود و نقش او را به عهده می گیرد. به این ترتیب شخص اول عواطف، هیجانات و مسایل و مشکلات خود را از نگاه یک فرد نظاره گر بگوید.
- 3پری رویایی نام دیگر تکنیک ها:در این تکنیک فرد داور را به سمت ما دراز می کند.
در این تکنیک شخصیت های اصلی موقعیتی می یابد که طی آن مجبور به مواجهه با امیال و آرزوهای واقعی اش می شود.
- 4پلیس مخفی:در این تکنیک درمانگر از یکی از افراد یاور می خواهد که نقش پلیس یا مامور مخفی را در زندگی شخصی بازی کند. به این ترتیب که در لحظه ای او را غافل گیر می کند و از او بخواهد که بزرگترین گناهش را اعتراف کند. این تکنیک در درمان افسردگی و اضطراب نقش مهمی دارد. این تکنیک ریشه در اضطراب و احساس گناه را برای فرد پدید می آورد.
- 5اتاق تاریک:در این تکنیک شخص اصلی رو به دیوار پشت به افراد دیگر می ایستد و یا در اتاق دیگر در تاریکی می نشیند. درمانگر از سایر افراد گروه می خواهد که با صدای بلند درباره شخص اصلی صحبت کنند و نظرات یا دیدگاه های خود را نسبت به او به زبان آورند. فرض بر اینکه شخص اصلی آنجا حضور ندارد و صحبت آنها را می شنود.
بنابراین در تئاتردرمانی افراد می توانند آزادانه درباره شخص اصلی صحبت کنند و نقاط ضعف و قوت او را برشمارند. این به شخص اصلی کمک می کند که بازتاب رفتار و شخصیت خود را بر دیگران شاهد باشد و عیب های خود رابهتر بشناسد.
- 6پنج سال بعد:تصور آینده همیشه بسیاری از آرزوها، ترس ها و نگرانی های انسان را آشکار می سازد. در این تکنیک کارگردان از شخص اول می خواهد که پنج سال بعد خودش را مجسم کند و ببیند که در چه وضعیت جسمانی و روحی قرار دارد، مواجه با آینده همیشه یکی از شیوه های مهم درمان است.
- 7یک دقیقه تک گویی:از وی خواسته می شود بالای میز برود و در آنجا به مدت یک دقیقه بطور بداهه سخن گوید. این تک گویی دغدغه ها، ترس ها، احساسات سرکوب شده و یا حتی منفی اخلاقی شخص اصلی را آشکار سازد.
- 8عشق افسانه ای:درمانگر از یکی از افراد گروه می خواهد که عاشق بی چون و چرای شخص اصلی شود و همه ویژگی های مثبت و منفی شخصیت او را در جهت خیر وکمال ببیند و نقطه ضعف یا محدودیت هایش نتواند برای او مشخص شود؛ این تکنیک زمانی که اعضای گروه به اندازه کافی با هم آشنا و صمیمی شده باشند به کار گرفته می شود.
- 9جادو:درمانگر به یاری جادو قادر است شخص اول را به یک شی بی جان بدل کند. شخص اول در قالب هر شی بی جانی که قرار می گیرد باید احساس خود را نسبت به زندگی بیان کند برای مثال درمانگر شخص اصلی را به سنگ، آفتاب، باد، باران، پرنده، ساعت، خودکار، زیرسیگاری، حلقه ازدواج و... تبدیل می کند و در هر موقعیت شخص اصلی باید به گونه ای راستین احساس خود را نسبت به زندگی و هستی خویش بیان کند.
این موقعیت امکان خلاقیت و خودجوشی احساسات و هیجانات را برای بیان شخص اصلی فراهم می آورد. ایجاد فضای خودجوشی باعث می شود که فرد به ابعاد شناخت جدیدی دست یابد و خارج از کلیشه و قراردادهای اجتماعی قدرت تفکر و طرح پرسش را پیدا کند. قدرت بالقوه این گونه بازی ها، برداشتن نقاب های روزمره اجتماعی و تجربه تفکری خلاقانه در قالبی جدید است.
- 10حرکت بدن:در این تکنیک، درمانگر از شخص اصلی می خواهد که کلامی به زبان نیاورد، و احساس خود را نسبت به کلمات مختلفی که افراد گروه به زبان می آورند صرفاً با حرکات بدنی و ایمای چهره آشکار سازد. این شیوه امکان رهایی عواطف و افکار را برای شخص اصلی فراهم می آورد. رهایی از قید زبان امکان مواجهه مستقیم با احساسات فرد را پدید می آورد و او را برای پذیرش درک خلاقانه تری از معانی آماده می سازد. این تکنیک همچنین حساسیت شخص اصلی را نسبت به بعضی از کلمات نشان می دهد. برای مثال افراد گروه کلمات مختلفی چون پدر، مادر، زن، مرد، عشق، شادی،مرگ- زورگویی، ترس و ... را به زبان می آورند. آنها در یک دایره می ایستند و شخص اصلی در مرکز دایره قرار می گیرد و هربار با شنیدن کلمات آنان ریتم و آهنگ خاصی را با بهره گیری از امکانات بدنی اش به نمایش می گذارد. در واقع با زبان بدن و حرکت آن سخن می گوید واکنش عاطفی و هیجانی خود را نسبت به کلمات نشان می دهد.
این بازی ها امکان «انتقال احساس» را میان شخص اول و سایر افراد گروه پدید می آورد و «انتقال» یکی از عوامل مهم در فرایند تئاتردرمانی و بهبود وضعیت شخص اصلی است.
این 10 تکنیک روش هایی بود که از طریق آنها به شخص اول کمک می شود که با مشکلاتش کنار آید اما قبل از اجرای این تکنیک ها کارگردان باید از طریق فنون طرح مسئله، شخص اول را به سمت صحنه هدایت و تشویقش می کند که مثال مشخصی را در همان زمینه پیدا کند. هنگامی که نتیجه مطلوب حاصل شد کارگردان شخص اول را ترغیب می کند تا به جای گفت و گو کردن درباره مسئله اش آن را عملی روی صحنه نشان دهد.
وقتی شخص اول شروع به بازی کرد کارگردان جملات خود را با افعال زمان حال می گوید و شخص اول را تشویق می کند تا به موقعیت «اکنون و اینجا» جذب شود و همچنین کارگردان به هنگام اجرا، روش ها و تکنیک هایی را که در قسمت قبل از آنها نام بردیم استفاده می کند مثل: تغییرات صحنه، اجرای نقش معکوس، ایستادن روی صندلی و سایر روشها را برای حفظ و بالا نگهداشتن تحرک نمایشی به کار می برد.
بعد از مهیا کردن صحنه کارگردان افراد یا فرد یاور را انتخاب می کند و به صحنه دعوت می کند و آنها بلافاصله در نقش هایشان جای می گیرند مثلاً فرد یاور می تواند نقش طرف مقابل شخص اصلی را بازی کند اما گاهی هم هست که یاور به عنوان یک فرد مضاعف استفاده می شود یعنی جانشین احساسات درونی شخص اول می شود، یعنی وقتی شخص اول دارد با فرد مقابلش حرف می زند حرفهایی را که دلش می خواهد بزند اما نمی تواند یاور مضاعف به جای او بیان می کند.
در تئاتردرمانی شخص اول فقط به آنچه که در واقعیت اتفاق افتاده است توجه نمی کند، بلکه به جنبه های مهمتری که هیچگاه اتفاق نیفتاده و فقط در تخیل او بوده است نیز می پردازد.
یکی از نتایج مهم تئاتردرمانی آشکارسازی ترس ها، انتظارات، خشم های نهفته، فرافکنی ها، درون فکنی ها، نگرش و قضاوت های شخص اول نمایشی است، علاوه بر اینها تئاتردرمانی به شخص اول یاری می دهد تا این احساسات را تخلیه و پالایش کند و به شکل نمادین در آنها زندگی کند.
یکی از مشکلاتی که در روان درمانی یا تئاتردرمانی است مقاومت مراجع است از مواجه شدن با ناخودآگاهش. در تئاتر درمانی سعی می شود که راهی به درون این حصار (مقاومت) یافت تا فرد بتواند موانع بازدارنده احساس تسلط و تعریف ارزشیابی از خویشتن را لمس کند؛ شخص ممکن است به شکل وسیع از انواع مقاومت ها برای اجتناب از مقابله با تجربیات ناخوشایند استفاده کند.
به قول دکتر مورنو ما حجاب های شخص را پاره نمی کنیم بلکه سعی می کنیم درهای مختلفی را که به درون شخص باز می شوند امتحان کنیم و ببینیم که کدام یک را می توان باز کرد.
از تکنیک های دیگری که در تئاتردرمانی استفاده می شود می توان به موارد زیر اشاره کرد که هر کدام را مختصراً توضیح خواهم داد:
خودگویی:حالتی که شخص اول در حال قدم زدن در طول صحنه گفت و گو با خود به روشن تر شدن احساسات و افکارش کمک و پس از آن با یاور مضاعف گفت و گو می کند.
روش فاصله تمثیلی (نمادین):در این روش شخص اول نخست در نقش هایی بسیار متفاوت تر از آنچه که خودش هست ظاهر می شود و به تدریج نقش خود را اجرا می کند.
شکوفایی عواطف نهفته:در تئاتر درمانی شخص اول فقط به آنچه که در واقعیت اتفاق افتاده است توجه نمی کند، بلکه به جنبه های مهمتری که هیچگاه اتفاق نیفتاده و فقط در تخیل او بوده است نیز می پردازد. یکی از نتایج مهم در تئاتردرمانی آشکارسازی ترس ها، انتظارات، خشم های نهفته، فرافکنی ها، درون فکنی ها، نگرش و قضاوت های شخص اول نمایشی است و تئاتر درمانی به شخص اول یاری می دهد که این احساسات را تخلیه و پالایش کند.
منظور از اجرا در تئاتردرمانی تحقق خواسته ها و نیازهای فردی است عمل اجرا نیاز فرد برای تحقق امیال و خواسته های وی است که در مرکزیت عواطف او قرار دارند، کارگردان باید برای ارضای نمادین این نیاز به شخص اول کمک کند.
مشارکت یکی دیگر از فرایندهای عمل در روان نمایشگری است که عبارت است از بازگویی تجارب اعضایی از اجرا؛ پایه ی این مرحله همسان سازی هم ذات پنداری است. در این مرحله هر کدام از اعضای گروه را در جمع خویش پذیرفته و ضمن خارج کردن او از تنهایی، خود نیز از مزایای روان نمایشگری بهره می جویند)اوراهمی،2003(
در این مرحله کارگردان شخص اول و سایر اعضای گروه به صورت یک دایره گردهم می نشینند و تجربه های درونی خودشان را بازبینی و بررسی می کنند عنصر اصلی مرحله مشارکت، پدیده همسان سازی است که بر اساس آنها نیز به طور ناهشیار فرایندهای عاطفی شخص تا حدودی تجربه می کنند. مشارکت در واقع گروهی کردن یک رویداد فردی و انتقال مراجع از بیگانگان و انفکاک و تنهایی به درون فرایند حمایت گر گروه است.(پالوم،1975). اجرا در روی صحنه پایان کار جلسه روان نمایشگری نیست بلکه پس از اجرا دو گام دیگر باقی می ماند که هر کدام نقش اساسی در تکمیل وظایف روان نمایشگری محسوب می شود:
- 1مشارکت 2- پردازش
مشارکت عبارت است از بازگویی تجارب اعضای گروه پس از اجرا. پایه این مرحله همسان سازی یا هم ذات پنداری است. هدف اصلی مرحله مشارکت شکل گروهی دادن به یک تجربه فردی است. آنچه سبب می شود که روان نمایشگری از یک رهیافت فردی روان درمان گری به یک روش گروه درمانی تبدیل شود همین مشارکت است.پروتاگونیست (شخص اول) با حضور در جمع به واکنشهای سایر اعضا گروه نیز واقف می شود و از مزایای گروه بهره مند می گردد. سایرین نیز با بیان خویشتن یک سفر درونی را تجربه می کنند.
خاتمه دادن به کار گروه درمانی:
برای خاتمه دادن به کار گروه باید موارد زیر را در نظر گرفت:
تعمق
ارزیابی
اعلام خاتمه
در انتهای کار گروه می توان تعمق و ارزیابی را با استفاده از نمایش بحث یا ترکیبی از هر دو انجام داد. در بعضی از جلسات این کار جنبه رسمی به خود می گیرد و هر یک از افراد با توجه به تجربه ای که از تئاتردرمانی کسب کرده اند و بر اساس معیارهای مورد توافق اعضای گروه، به ارزیابی فرایند تئاتردرمانی می پردازند. ممکن است فرد اهدافی را برای خود مشخص کرده باشد تا از طریق تئاتردرمانی به آن ها دست یابد در جلسه اختتامیه اهداف مذکور در پرتو رویدادهای جلسات تئاتردرمانی، ارزیابی و تحلیل می شوند. گاهی هم نگاه به گذشته، به آینده و به چگونگی پایان دادن به تجربه تئاتردرمانی ممکن است ساختار محکم تری داشته باشد و موضوعات و موارد مطلوب از رل نمایشی بیرون بیایند و در همان لحظه هم مورد تعمق و ارزیابی قرار گیرند.
اما بهترین شیوه در تسهیل خاتمه جلسه، نظم بخشی به اعمال رفتاری مرحله ای اجراست این عمل به شخص اول کمک می کند تا آموخته های جلسه را به بیرون جلسه و زندگی عادی خویش انتقال دهد. بعد از تجربه اعمال جلسه، شخص می تواند با افراد مهم زندگی خویش خارج از گروه، آنها را به کار ببندد. اما در کل به نظر تمام تئاتر درمان ها بهتر است در جلسه آخر موضوع تازه ای مطرح نشود و در لحظه ای که اعضا از فکر در مورد آنچه در جلسه گذشته فارغ شده اند خاتمه یابد.
اصول و موارد خطا در تئاتر درمانی:
هنگامی که روش های تئاتردرمانی بدون درنظر گفتن جنبه های نظری آن به کار روند کارگردان در معرض خطاهای نسبتاً شایع قرار می گیرد. موارد خطا را می توان پیش بینی و از لغزش در آن ها جلوگیری کرد. چنانچه کارگردان به فرد اجازه دهد که خود در ارتباط متقابل و بدون خشونت برای مواجه سازی در تئاتر درمانی شرکت کند تا حد زیادی از لغزش به موارد خطا پیشگیری می شود. اصول نظری مکتب «مراجع–محوری» در این موراد کارایی زیادی دارد همچنین کارگردان باید از اشکالاتی که در جریان گروه درمانی پیش می آید، آگاهی داشته باشد همچنین باید به انتخاب افراد برای شرکت در تئاتردرمانی و پیگیری پس از خاتمه درمان نیز توجه خاص داشت. تمایل به تاکید بر یک روش خاص، و ایده آل جلوه دادن بی مورد آن و توانایی کارگردان در تحمل موارد ابهام انگیز از دیگر موضوع های بررسی شده در این فصل است.
...