360 درجه

360 درجه

روزمره -ادبیات داستانی و غیره
360 درجه

360 درجه

روزمره -ادبیات داستانی و غیره

باخت برزیل تست روانشناسی فروید

هیچ حرفی ندارم جز اینکه آلمانها از برزیلی ها زردچوبه درست کردند. 

تست روانشناسی  فروید

اختلالات روانشناسی, استرس, اضطراب, اعتماد به نفس, افسردگی, مباحث اجتماعی

دانلود کتاب لحظاتی با فروید 

فرض کنید که در خانه هستید و پنج اتفاق زیر همزمان پیش میاد.  

1- تلفن زنگ میزنه 

2- بچه تان گریه میکنه. 

3-یکی داره در خونه رو می زنه و صداتون میکنه. 

4- لباس ها را بیرون روی طناب پهن کرده اید و بارون میگیره . 

5- شیر آب رو در آشپز خانه باز گذاشتید و آب داره سر ریز میشه. 

خب حالا با این وضعیت شما به ترتیب کدوم کار ها رو انجام میدید، یعنی از شماره ی 1 تا 5 رو با چه اولویتی انجام میدید؟

زیگموند فروید

فروید یکی از بارزترین شخصیت های علمی قرن بیستم است. او در 6 ماه مه 1856 به دنیا آمد و در در 23 سپتامبر 1939 از دنیا رفت. او اطریشی بود و از بنیانگذاران دانشکده روانپزشکی. بیشترین شهرت فروید مربوط به کار های او در زمینه روان شناسی تمایلات جنسی، رویا ها و ضمیر نا خود آگاه است. او به عنوان پدر علم روان تحلیل گری شناخته می شود.

هر یک از 5 مورد بالا نشون دهنده یکی از جنبه های زندگی شماست

-----------------------------------------------------------------------

زنگ تلفن، نشانه شغل و کار شماست 

گریه بچه، نشان دهنده خانواده است 

زنگ در خونه ، نشان دهنده دوستان شماست 

لباس ها، نشان دهنده پول هستن 

بستن شیر آب، نشان دهنده میل جنسی است.

دیوانگی سر ساعت

بهش گفتم آدم اگر واقعی دیوانه بشود سرساعات خاصی نیست. 
گفت: چرا هست. صبح بلند می‌شوی بروی سرکار. دیوانه‌ای ولی دل و جگرش را نداری. می‌روی ولی دیوانه هستی. بعد مشغول کار می‌شوی. یک ساعت و دوساعت و کلا اینقدر اسب عصاری دوانی می‌کنی تا آفتاب می‌افتد.  
بعد عروسی‌ات می‌شود که داری می‌روی خانه. مثل هزارتا دیوانه که هیچ کدامشان اضافه کار ندارند، چه دولتی چه خصوصی. بعد بازهم حیا می‌کنی. جان نداری دیوانه باشی. می‌رسد به ساعت خاصی. تا  شب همینطور دیوانه‌هستی تا فردا. دیوانگی مثل لکه‌ی خون روی لباست می‌دود و جان می‌گیرد. دلش را نداری با آب سرد بشویی. آب گرم فقط جانش را زنده می‌کند. تر کردن با دست، دیوانه‌ترش می‌کند. جان می‌گیرد. حتی وقتی کنار تلویزیون و خانواده لمیده‌ای دارد چهار نعل روی سینه‌ات می‌دود. حتی شاد و خندان می‌گوید همین فرمان برو.  تا صبح می‌دود. 


این بچه‌ی آخری طوری شده بود که همش گوشی توی گوشش بود و داشت آهنگ گوش می‌داد صورتش تازه تنوری شده بود و جوشهای ریز و  درشت کلافه‌اش کرده بود. انگار یک مشعل انداخته باشند پایین فکش، از زیر ابروها تا پایین مثل خامه‌ی پر لک وپیسی شل‌تر شده بود و افتاده بود. چند تار باریک هم فر خورده بود زیر گلویش و وقتی خودش را موقع آب خوردن توی آیینه نگاه می‌کرد خنده‌دار به نظر می‌رسید. یک روز  از مدرسه که می‌رسید تا مدتها دنبال من یا مادرش همینطور یک بند تعریف می‌کرد و یک روز هم همینطوری صاف می‌رفت زیر پتو و گرما و سرما هم نمی‌کرد. می‌گرفت می‌خوابید تا وقتی آفتاب، چهار تا بزند و همان تکه‌ی کوچک حیاط که نور می‌ریخت را جمع کند و ببرد. مادرش کیف می‌کرد وقتی تک پسرش تلفن داشت و هی با او کار داشتند. از زیر پتو که می‌زد بیرون، شروع می‌کرد بیخودی خندیدن تا برسد گوشی را بردارد و زندگی‌اش از آن لحظه آغاز بشود. بهترین جایش آن بود که داشت با صدای گردابی‌اش فقط جواب آره و نه و گاهی جمله‌های خیلی کوتاهی به دوستش می‌داد. مادرش به همین بهانه می‌رفت بالای سرش و می‌پرسید: چای می‌خوری؟ 
انگار بچه‌اش هنوز هشت ساله باشد و شیر سماور غیر قابل پیچاندن به نظر بیاید. برای همین هم ترجیح می‌داد همین‌ها را ازش بپرسد.
با خودش تکرار کردک به هیچ قمیتی حاضر نیستم خودم را بگذارم توی وضعیتی که یک زنی بهم بگوید: بدبخت
درست است خیلی آدم شرافتمندی نیستم ولی اینطوری هم نیست که بروم همین یک ذره را بفروشم دو خط تلفن دستی بخرم. دمب و دقیقه بهش زنگ بزنم بگویم: دوستت دارم. تا خاطرجمع بشود برایم عادی نشده است. مسعود گفت: دچار بحران بغل گرم شده‌ای. یک چند وقتی زمین خوردی. بعدش هم مثل این کشتی گیرهایی که همین تازگی ضربه فنی شده باشن. دوباره رفتی پاچه‌ی حریفو گرفتی بدتر شد. اینطوری فایده نداره
گفتم: نه مسعود جان. من از یک جایی به بعد فهمیدم که آدم از هر زنی خواست می‌تونه دل بکنه. مهمتر از همه فرار کردن از دیوانه‌هاست. چرخید و خاکه سیگارش را خالی کرد توی نزدیکترین لیوان. همینطور با نگاه بهش فهماندم که هر لیوانی زیر سیگاری نیست. دوباره به زبان آمد: می‌دونستی ترکمن‌ها هیچ وقت روی ساز آواز نمی‌خونن؟ 
- خوب
: پس تو هم اینقدر وسط منبر من نیا. 
- خدا از سر تقصیراتت بگذره. ما که مثل یه دسته سیب زمین زندگی می‌کنیم. خیلی با هم فرقی نداریم. 
: به نظر من زن باید یه چیزی داشته باشه که قدم بذاره توی زندگیت و الا زود منحرف می‌شه. مث پوست سفیدش که زودی کک و مک می‌زنه زیر آفتاب. 
: یکبار یک شوخی بد کردم باهاش. حرف دلمو بهش گفتم. همینطوری بی هیچ مقدمه‌ای گفتم: فلانی ازت خوشگل‌تره ولی به قشنگی تو نیست. می‌دونی؟ اونم همون اولیش رو باور کرد و شکست. یعنی رابطه تموم شد. 
دستهایش را به هم می‌زند انگار گرد چسبناکی را می‌تکاند. 

تئاتر درمانی

تئاتر درمانی یکی از روشهای گروه درمانی موثر است. 

- 1تکنیک صندلی خالی:در این تکنیک شخص اصلی در برابر یک صندلی خالی قرار می گیرد. صندلی خالی می تواند نمادی از یک فرد مهم یا کسی باشد که برای شخص اصلی ایجاد مشکل کرده، در واقع کارگردان به شخص اول می گوید کسی را در اینجا تصور کن که خودت به او تمایل داری. این تکنیک به فرد کمک زیادی می کند چرا که می تواند در ذهنش موقعیتی را تجسم بخشد که در واقعیت امکان پذیر نیست.

- 2تکنیک دوم مضاعف سازی:یکی از افراد یاور بدل شخص اصلی می شود و نقش او را به عهده می گیرد. به این ترتیب شخص اول عواطف، هیجانات و مسایل و مشکلات خود را از نگاه یک فرد نظاره گر بگوید.

- 3پری رویایی نام دیگر تکنیک ها:در این تکنیک فرد داور را به سمت ما دراز می کند.

در این تکنیک شخصیت های اصلی موقعیتی می یابد که طی آن مجبور به مواجهه با امیال و آرزوهای واقعی اش می شود.

- 4پلیس مخفی:در این تکنیک درمانگر از یکی از افراد یاور می خواهد که نقش پلیس یا مامور مخفی را در زندگی شخصی بازی کند. به این ترتیب که در لحظه ای او را غافل گیر می کند و از او بخواهد که بزرگترین گناهش را اعتراف کند. این تکنیک در درمان افسردگی و اضطراب نقش مهمی دارد. این تکنیک ریشه در اضطراب و احساس گناه را برای فرد پدید می آورد.

- 5اتاق تاریک:در این تکنیک شخص اصلی رو به دیوار پشت به افراد دیگر می ایستد و یا در اتاق دیگر در تاریکی می نشیند. درمانگر از سایر افراد گروه می خواهد که با صدای بلند درباره شخص اصلی صحبت کنند و نظرات یا دیدگاه های خود را نسبت به او به زبان آورند. فرض بر اینکه شخص اصلی آنجا حضور ندارد و صحبت آنها را می شنود.

بنابراین در تئاتردرمانی افراد می توانند آزادانه درباره شخص اصلی صحبت کنند و نقاط ضعف و قوت او را برشمارند. این به شخص اصلی کمک می کند که بازتاب رفتار و شخصیت خود را بر دیگران شاهد باشد و عیب های خود رابهتر بشناسد.

- 6پنج سال بعد:تصور آینده همیشه بسیاری از آرزوها، ترس ها و نگرانی های انسان را آشکار می سازد. در این تکنیک کارگردان از شخص اول می خواهد که پنج سال بعد خودش را مجسم کند و ببیند که در چه وضعیت جسمانی و روحی قرار دارد، مواجه با آینده همیشه یکی از شیوه های مهم درمان است.

- 7یک دقیقه تک گویی:از وی خواسته می شود بالای میز برود و در آنجا به مدت یک دقیقه بطور بداهه سخن گوید. این تک گویی دغدغه ها، ترس ها، احساسات سرکوب شده و یا حتی منفی اخلاقی شخص اصلی را آشکار سازد.

- 8عشق افسانه ای:درمانگر از یکی از افراد گروه می خواهد که عاشق بی چون و چرای شخص اصلی شود و همه ویژگی های مثبت و منفی شخصیت او را در جهت خیر وکمال ببیند و نقطه ضعف یا محدودیت هایش نتواند برای او مشخص شود؛ این تکنیک زمانی که اعضای گروه به اندازه کافی با هم آشنا و صمیمی شده باشند به کار گرفته می شود.

- 9جادو:درمانگر به یاری جادو قادر است شخص اول را به یک شی بی جان بدل کند. شخص اول در قالب هر شی بی جانی که قرار می گیرد باید احساس خود را نسبت به زندگی بیان کند برای مثال درمانگر شخص اصلی را به سنگ، آفتاب، باد، باران، پرنده، ساعت، خودکار، زیرسیگاری، حلقه ازدواج و... تبدیل می کند و در هر موقعیت شخص اصلی باید به گونه ای راستین احساس خود را نسبت به زندگی و هستی خویش بیان کند.

این موقعیت امکان خلاقیت و خودجوشی احساسات و هیجانات را برای بیان شخص اصلی فراهم می آورد. ایجاد فضای خودجوشی باعث می شود که فرد به ابعاد شناخت جدیدی دست یابد و خارج از کلیشه و قراردادهای اجتماعی قدرت تفکر و طرح پرسش را پیدا کند. قدرت بالقوه این گونه بازی ها، برداشتن نقاب های روزمره اجتماعی و تجربه تفکری خلاقانه در قالبی جدید است.

- 10حرکت بدن:در این تکنیک، درمانگر از شخص اصلی می خواهد که کلامی به زبان نیاورد، و احساس خود را نسبت به کلمات مختلفی که افراد گروه به زبان می آورند صرفاً با حرکات بدنی و ایمای چهره آشکار سازد. این شیوه امکان رهایی عواطف و افکار را برای شخص اصلی فراهم می آورد. رهایی از قید زبان امکان مواجهه مستقیم با احساسات فرد را پدید می آورد و او را برای پذیرش درک خلاقانه تری از معانی آماده می سازد. این تکنیک همچنین حساسیت شخص اصلی را نسبت به بعضی از کلمات نشان می دهد. برای مثال افراد گروه کلمات مختلفی چون پدر، مادر، زن، مرد، عشق، شادی،مرگ- زورگویی، ترس و ... را به زبان می آورند. آنها در یک دایره می ایستند و شخص اصلی در مرکز دایره قرار می گیرد و هربار با شنیدن کلمات آنان ریتم و آهنگ خاصی را با بهره گیری از امکانات بدنی اش به نمایش می گذارد. در واقع با زبان بدن و حرکت آن سخن می گوید واکنش عاطفی و هیجانی خود را نسبت به کلمات نشان می دهد.

این بازی ها امکان «انتقال احساس» را میان شخص اول و سایر افراد گروه پدید می آورد و «انتقال» یکی از عوامل مهم در فرایند تئاتردرمانی و بهبود وضعیت شخص اصلی است.

این 10 تکنیک روش هایی بود که از طریق آنها به شخص اول کمک می شود که با مشکلاتش کنار آید اما قبل از اجرای این تکنیک ها کارگردان باید از طریق فنون طرح مسئله، شخص اول را به سمت صحنه هدایت و تشویقش می کند که مثال مشخصی را در همان زمینه پیدا کند. هنگامی که نتیجه مطلوب حاصل شد کارگردان شخص اول را ترغیب می کند تا به جای گفت و گو کردن درباره مسئله اش آن را عملی روی صحنه نشان دهد.

وقتی شخص اول شروع به بازی کرد کارگردان جملات خود را با افعال زمان حال می گوید و شخص اول را تشویق می کند تا به موقعیت «اکنون و اینجا» جذب شود و همچنین کارگردان به هنگام اجرا، روش ها و تکنیک هایی را که در قسمت قبل از آنها نام بردیم استفاده می کند مثل: تغییرات صحنه، اجرای نقش معکوس، ایستادن روی صندلی و سایر روشها را برای حفظ و بالا نگهداشتن تحرک نمایشی به کار می برد.

بعد از مهیا کردن صحنه کارگردان افراد یا فرد یاور را انتخاب می کند و به صحنه دعوت می کند و آنها بلافاصله در نقش هایشان جای می گیرند مثلاً فرد یاور می تواند نقش طرف مقابل شخص اصلی را بازی کند اما گاهی هم هست که یاور به عنوان یک فرد مضاعف استفاده می شود یعنی جانشین احساسات درونی شخص اول می شود، یعنی وقتی شخص اول دارد با فرد مقابلش حرف می زند حرفهایی را که دلش می خواهد بزند اما نمی تواند یاور مضاعف به جای او بیان می کند.

در تئاتردرمانی شخص اول فقط به آنچه که در واقعیت اتفاق افتاده است توجه نمی کند، بلکه به جنبه های مهمتری که هیچگاه اتفاق نیفتاده و فقط در تخیل او بوده است نیز می پردازد.

یکی از نتایج مهم تئاتردرمانی آشکارسازی ترس ها، انتظارات، خشم های نهفته، فرافکنی ها، درون فکنی ها، نگرش و قضاوت های شخص اول نمایشی است، علاوه بر اینها تئاتردرمانی به شخص اول یاری می دهد تا این احساسات را تخلیه و پالایش کند و به شکل نمادین در آنها زندگی کند.

یکی از مشکلاتی که در روان درمانی یا تئاتردرمانی است مقاومت مراجع است از مواجه شدن با ناخودآگاهش. در تئاتر درمانی سعی می شود که راهی به درون این حصار (مقاومت) یافت تا فرد بتواند موانع بازدارنده احساس تسلط و تعریف ارزشیابی از خویشتن را لمس کند؛ شخص ممکن است به شکل وسیع از انواع مقاومت ها برای اجتناب از مقابله با تجربیات ناخوشایند استفاده کند.

به قول دکتر مورنو ما حجاب های شخص را پاره نمی کنیم بلکه سعی می کنیم درهای مختلفی را که به درون شخص باز می شوند امتحان کنیم و ببینیم که کدام یک را می توان باز کرد.

از تکنیک های دیگری که در تئاتردرمانی استفاده می شود می توان به موارد زیر اشاره کرد که هر کدام را مختصراً توضیح خواهم داد:

خودگویی:حالتی که شخص اول در حال قدم زدن در طول صحنه گفت و گو با خود به روشن تر شدن احساسات و افکارش کمک و پس از آن با یاور مضاعف گفت و گو می کند.


روش فاصله تمثیلی (نمادین):در این روش شخص اول نخست در نقش هایی بسیار متفاوت تر از آنچه که خودش هست ظاهر می شود و به تدریج نقش خود را اجرا می کند.

شکوفایی عواطف نهفته:در تئاتر درمانی شخص اول فقط به آنچه که در واقعیت اتفاق افتاده است توجه نمی کند، بلکه به جنبه های مهمتری که هیچگاه اتفاق نیفتاده و فقط در تخیل او بوده است نیز می پردازد. یکی از نتایج مهم در تئاتردرمانی آشکارسازی ترس ها، انتظارات، خشم های نهفته، فرافکنی ها، درون فکنی ها، نگرش و قضاوت های شخص اول نمایشی است و تئاتر درمانی به شخص اول یاری می دهد که این احساسات را تخلیه و پالایش کند.

منظور از اجرا در تئاتردرمانی تحقق خواسته ها و نیازهای فردی است عمل اجرا نیاز فرد برای تحقق امیال و خواسته های وی است که در مرکزیت عواطف او قرار دارند، کارگردان باید برای ارضای نمادین این نیاز به شخص اول کمک کند.

مشارکت یکی دیگر از فرایندهای عمل در روان نمایشگری است که عبارت است از بازگویی تجارب اعضایی از اجرا؛ پایه ی این مرحله همسان سازی هم ذات پنداری است. در این مرحله هر کدام از اعضای گروه را در جمع خویش پذیرفته و ضمن خارج کردن او از تنهایی، خود نیز از مزایای روان نمایشگری بهره می جویند)اوراهمی،2003(

در این مرحله کارگردان شخص اول و سایر اعضای گروه به صورت یک دایره گردهم می نشینند و تجربه های درونی خودشان را بازبینی و بررسی می کنند عنصر اصلی مرحله مشارکت، پدیده همسان سازی است که بر اساس آنها نیز به طور ناهشیار فرایندهای عاطفی شخص تا حدودی تجربه می کنند. مشارکت در واقع گروهی کردن یک رویداد فردی و انتقال مراجع از بیگانگان و انفکاک و تنهایی به درون فرایند حمایت گر گروه است.(پالوم،1975). اجرا در روی صحنه پایان کار جلسه روان نمایشگری نیست بلکه پس از اجرا دو گام دیگر باقی می ماند که هر کدام نقش اساسی در تکمیل وظایف روان نمایشگری محسوب می شود:

- 1مشارکت 2- پردازش

مشارکت عبارت است از بازگویی تجارب اعضای گروه پس از اجرا. پایه این مرحله همسان سازی یا هم ذات پنداری است. هدف اصلی مرحله مشارکت شکل گروهی دادن به یک تجربه فردی است. آنچه سبب می شود که روان نمایشگری از یک رهیافت فردی روان درمان گری به یک روش گروه درمانی تبدیل شود همین مشارکت است.پروتاگونیست (شخص اول) با حضور در جمع به واکنشهای سایر اعضا گروه نیز واقف می شود و از مزایای گروه بهره مند می گردد. سایرین نیز با بیان خویشتن یک سفر درونی را تجربه می کنند.

خاتمه دادن به کار گروه درمانی:

برای خاتمه دادن به کار گروه باید موارد زیر را در نظر گرفت:

تعمق

ارزیابی

اعلام خاتمه

در انتهای کار گروه می توان تعمق و ارزیابی را با استفاده از نمایش بحث یا ترکیبی از هر دو انجام داد. در بعضی از جلسات این کار جنبه رسمی به خود می گیرد و هر یک از افراد با توجه به تجربه ای که از تئاتردرمانی کسب کرده اند و بر اساس معیارهای مورد توافق اعضای گروه، به ارزیابی فرایند تئاتردرمانی می پردازند. ممکن است فرد اهدافی را برای خود مشخص کرده باشد تا از طریق تئاتردرمانی به آن ها دست یابد در جلسه اختتامیه اهداف مذکور در پرتو رویدادهای جلسات تئاتردرمانی، ارزیابی و تحلیل می شوند. گاهی هم نگاه به گذشته، به آینده و به چگونگی پایان دادن به تجربه تئاتردرمانی ممکن است ساختار محکم تری داشته باشد و موضوعات و موارد مطلوب از رل نمایشی بیرون بیایند و در همان لحظه هم مورد تعمق و ارزیابی قرار گیرند.

اما بهترین شیوه در تسهیل خاتمه جلسه، نظم بخشی به اعمال رفتاری مرحله ای اجراست این عمل به شخص اول کمک می کند تا آموخته های جلسه را به بیرون جلسه و زندگی عادی خویش انتقال دهد. بعد از تجربه اعمال جلسه، شخص می تواند با افراد مهم زندگی خویش خارج از گروه، آنها را به کار ببندد. اما در کل به نظر تمام تئاتر درمان ها بهتر است در جلسه آخر موضوع تازه ای مطرح نشود و در لحظه ای که اعضا از فکر در مورد آنچه در جلسه گذشته فارغ شده اند خاتمه یابد.

اصول و موارد خطا در تئاتر درمانی:

هنگامی که روش های تئاتردرمانی بدون درنظر گفتن جنبه های نظری آن به کار روند کارگردان در معرض خطاهای نسبتاً شایع قرار می گیرد. موارد خطا را می توان پیش بینی و از لغزش در آن ها جلوگیری کرد. چنانچه کارگردان به فرد اجازه دهد که خود در ارتباط متقابل و بدون خشونت برای مواجه سازی در تئاتر درمانی شرکت کند تا حد زیادی از لغزش به موارد خطا پیشگیری می شود. اصول نظری مکتب «مراجع–محوری» در این موراد کارایی زیادی دارد همچنین کارگردان باید از اشکالاتی که در جریان گروه درمانی پیش می آید، آگاهی داشته باشد همچنین باید به انتخاب افراد برای شرکت در تئاتردرمانی و پیگیری پس از خاتمه درمان نیز توجه خاص داشت. تمایل به تاکید بر یک روش خاص، و ایده آل جلوه دادن بی مورد آن و توانایی کارگردان در تحمل موارد ابهام انگیز از دیگر موضوع های بررسی شده در این فصل است.

...

منبع: سایت تئاتر درمانی 

شناخت درمانی اختلال دو قطبی - از حال بد به حال خوب -دیوید برنز

در قسمت اول کمی راجه به اختلال دو قطبی حرف زدیم.


از کتاب - از حال بد به حال خوب - دیوید برنز- بخشی را به شکل روایی خودمان اینجا صحبت خواهیم کرد: 


یک سری از خطاهای ذهنی برای آدمها هست که در این کتاب به عنوان - افکار خود آیند منفی - شناخته می شوند:  

1- ذهن خوانی: 

یعنی اینکه به شکلی منفی اتفاق بین یک دوستی را که در جمع به ما انتقاد کرده برای جلسه های بعدی پیشاپیش بخوانیم و به همین دلیل از رفتن به آن جلسه احساس ناتوانی نماییم. شاید این مثال و بعدی ها تعریف کاملی را به ما ندهند که توصیه می شود حتما کتاب را بخوانید. اما به طور خلاصه - ناتوانیهای اتوماتیک را باید شناخت و دوری کرد. 


2- پیش گویی: 

این هم مانند مورد قبلی مخرب هر نوع فعالیتی است. مثلا پیش گویی این موضوع که الان اگر با دوستانم بروم هواخوری حتما گشت ارشاد بهم گیر خواهد داد یا حسابی توی ترافیک خواهیم ماند. که به سرعت و اتوماتیک انجام شده و هنوز تحلیل شده نیست. 


3- بی توجهی به امر مثبت : 


تصور کنید امروز در یک مهمانی شرکت کرده اید. خیلی از دوستان قدیمی را که مدتها خبری نداشتید دوباره دیدید. کلی اتفاقهای خوب در مهمانی افتاد. ولی یکی از آدمهای مجلس آدم نرمالی نبود و جفتکی زد. این مبنای قضاوت آدمی قرار می گیرد که به امر منفی بی توجه است و امتیاز سرجمع مهمانی را منفی در نظر می گیرد و با خودش می گوید : از دماغمان در آمد! 


4- بزرگنمایی: 


به نظر شناخته شده تر است و شاید نیاز به توضیح خاصی ندارد. بزرگنمایی طبیعی ندیدن مشکل به قسمی است که انگار راه تنفس فرد را برای پذیرش هر نوع آسیبی می بندد. 

اغلب این موراد خطای اتوماتیک نیز که در اینجا مطرح شده شخص در مورد خود و امتیازات خودش در نظر می گیرد: به خود گرفتن 


5- استدلال احساسی : 

مثلا اینکه دوستی به تلفن شما جواب نداد و شما بلافاصله فکر می کنید که او دارد رفتار بدی از خودش بروز می دهد و خودش را می گیرد و البته وزن بسیار کمی به احتمال گرفتاری او نسبت می دهید. شما در اینجا دارید  خطای استدلال احساسی انجام می دهید. 


6- قانون همه یا هیچ : 


مثلا برای خودتان قانون می گذارید که اگر کسی جواب تلفنم را تا دوبار نداد بدون توجه به اینکه سابقه ی ارتباط شما و همچنین وزن این ارتباط چقدر است، قرار می گذارید تا او را از لیست دوستانتان کنار بگذارید. 


به طور طبیعی چنین قانونها و استانداردهایی خطرناک و اتوماتیک هستند.  


7- تعمیم مبالغه آمیز به خود:  


مثلا زمانی که در جمع خانواده هستید یکی از اقوام بدون در نظر گرفتن اینکه شما دانشجو هستید ممکن است گزاره ای را درباره دانشجوها بگوید: دانشجوهای این دوره و زمونه همه بی سوادن! 


منظور تصدیق این گفته نیست. از تعمیم مبالغه آمیز این حرف به خود بدون اینکه خواستگاه و نیت این حرف معلوم باشد به شکل اتوماتیک پرهیز کنید. سعی کنید در صورت امکان قضیه را علت یابی نمایید و اگر در شرایط و حال و هوای آن مهمانی چنین چیزی امکان ندارد با پیش فرضهای مثبت خود موضوع را به دانشجو بودن و سواد خود تعمیم ندهید. به یاد داشته باشید قانونهای - هرگز و همیشه - چیزی است که در سبک زندگی مدرن منسوخ شده است و در اغلب موارد برای بیان طنز یک مطلب به کار می رود نه قوانین زندگی ساز و جدی تر. 


8- استفاده از فیلتر های ذهنی 


شاید این مورد شامل تمام موارد فوق باشد. به نوعی آدمها بعد از مدتی که در شرایط خطاهای اتوماتیک بالا بودند، در این قضیه کاملا حرفه ای شده و سعی می کنند همه چیز را به شکل  فیلتر شده مشاهده کنند.


9- استفاده از عبارتهای باید دار 

من باید فلان کار را انجام دهم. این باید ها را با - بهتر است - جایگزین نمایید تا بار روانی کمتری را به دوش بکشید. 


10- برچسب زدن 


پدرم می بایست در فلان سال خانه مان را می فروخت تا وضعیت اقتصادی مان بهر از امروز  شود. 


چنین برچسب هایی مخرب هستند. چون ذهن به طور ناخود آگاه با این آسان سازی خطرناک می تواند سالها بدون ویرایش و به روز رسانی اعتبار واقعی این حرف، ایمانی قوی در درست بودن این برچسب درست نماید.



به نظر باید کتاب را خواند و دقیق تر و متمرکز تر استفاده کرد. منتظر نظرات شما هم هستم. 

دو قطبی های هنرمند - شناخت درمانی اختلال دو قطبی

درباره بیماری روانی دو قطبی شاید زیاد شنیده اید و شاید هم اصلا نشنیده باشید 

برای شروع لینکهای زیر را ببینید: 


اختلال دو قطبی 


درمان اختلال دو قطبی


به طور خلاصه بیماری دو قطبی که در اغلب موارد منبع ژنتیکی دارد فرد را به دو وضعیت بالا و پایین می برد. در وضعیت بالا خیلی سر حال و خلاق و با انرژی است. در وضعیت پایین که با کوچکترین بهانه ای فرد به این مرحله می رود، گاهی می شود که حتی نمی تواند حرف بزند و با دیگران ارتباط برقرار کند. البته پایین بودن در اغلب موارد به دو شکل است. یعنی هم فرد خیلی ساکت و انزوا طلب می شود و هم اینکه به همان شدت که خوش اخلاق است می تواند بد اخلاق، ستیزه جو و مخرب باشد. از معروفترین افرادی که این بیماری را داشته اند می شود : چرچیل و ویرجینیا ولف را نام برد. 

اما این موضوع به دنیای جملات قصار و مفاهیم هنر نیز رسیده است. طوری که گفته معروفی در باره هنرمند وجود دارد: 


هنرمند همیشه بین خودش و جامعه در حال نوسان است. 

ادامه مطلب ...