360 درجه

360 درجه

روزمره -ادبیات داستانی و غیره
360 درجه

360 درجه

روزمره -ادبیات داستانی و غیره

ماهواره تدبیر-زیر دریایی امید: نظریه تدبیر از بالا امید از پایین

 در خبرها آمده است که ما دوباره می خواهیم موجود به فضا بفرستیم. این بار قرار است بعد برگشت حسابی ازشان تحقیق و تفحص بشود: 


- شما توی فضا چی کار می کردید؟ 

گفته بودند رفته بودیم برای دفاع تحقیقاتی ولی من اصلا روحم خبر نداشت. 

 

- این خانم فضایی با شما  چه نسبتی دارند؟ 


کی؟ ایشون... بوق فضایی هستند. هیچ جانوری در فضا نمیتونه تنها بمونه. 


- چند وقته توی فضا می گردید؟ 


والا ما از اولش یه آدرس داشتیم دور و بر میدون ونک هی آدرس دادن بهمون، تا رسیدیم اینجا. 


- دقیقا از چه مسیری رفتید؟  یافته های ما نشون میده از اول مستقیما از سوراخ لایه اوزون عبور کردید. هدفتون چی بود؟ 

 

عرض کردم. من اومدم دیدم همه جا ترافیکه. دور کاری هم نداریم. گفتم برم سر این کار که آگهیش توی سایت بود. 


- این چیه؟  شما با چه مجوزی با مجله ی خانواده فضایی مصاحبه کردید؟ 


جانور می خندد. دندانهایش زرد است. چیزی شبیه کف بین آنها در جریان است. رو به مخاطبش می کند و می گوید: 

والا چه می دونم. فکر می کردیم فضایی شدیم. معروف شدیم میتونیم خودمون رو از جمله ی حیوونای فضایی بدونیم مثل یک خانواده. اونام زنگ زدن ما هم رفتیم. 


- اینا مهم نیست ولی اینجا گفتید که کارشناس آسیب شناسی فضایی هستید! 

واقعیتش من یه مدت زیادیه بیکارم. چند وقته حقوق هم نگرفتم. گفتم از این همه توانایی که داریم استفاده کرده باشم. اینه که خواستم مشاوره آسیب شناسی فضایی راه بندازم. 


- اینجا یک اتهام دیگه هم دارید. 

ورقه ی اتهامات را بیشتر توی نور  می آورد و کج می کند تا خوانده شود: متهم هستید به کلاهبرداری، جعل مقطع تحصیلی دکتری و تدریس خصوصی در این بخش از فضا.

بعد بلند می شود و روی نقشه  توده ی سیاهی را نشان می دهد. 

یک سری دیگه هم هست: 


هو کردن محققان ما و فرار از دست آنها و ایجاد اختلال در تحقیقات میدانی فضایی 

نداشتن پایان خدمت 

دوباره موجود نیشش باز می شود: آقا اینا که تو فضا لازم نیست هستش؟ 

- فقط گوش بده 

و ادامه می دهد. 

...


- حالا چه دفاعی از خود دارید بکنید؟ 

والا دفاع که نه ولی وصیت می کنم حالا که روحم قراره به پرواز دربیاد، حداقل از بقیه ی چیزام برای پیشبرد تحقیقات فضایی استفاده بشه! 





چگونه پولدار شویم؟

 چگونه پولدار شویم؟ آرزوی دور از انتظاری نیست. فقط زحمت بکشید و توی کنکور 70- 80 درصد بزنید تا رتبه ی 200-300 بیاورید و آن وقت پولدار شدن از همانجا شروع می شود. 


1-به طور کلی دلیلهای خود برای پولدار به نظر رسیدن را بررسی کنید. 


 تقریبا اکثریت قریب به یقین آدمها در ایران سعی می کنند پولدار به نظر برسند. البته به دودلیل: اول اینکه شاید اینطوری بهتر به نظر می رسند و رضایت شخصی بیشتری کسب می کنند- شبیه به عقده گشایی و اینها - دوم اینکه به نظر می رسد تقریبا روشی برای اعتبار سنجی درست یک کسب و کار در مقیاسهای کوچک یا همان sme ها در ایران بهتر از پولدار به نظر رسیدن نیست. آمار قدیمی سال 86 نشان می دهد که 93 درصد صنایع ایران همین گونه - Sme- یا همان صنایع زود بازده و کوچک هستند  و به عنوان مثال راه مستقیم تری مانند قیمت اسمی سهام و یا اظهار نامه های مالی مانند صورتهای سود و زیان و هزار تا نسبت اهرمی، ندارند، برای همین باید ماشین گران قیمت و خیلی ملک و املاک توی چشم دیگران داشته باشند. 


2-صرفه جویی را همیشه با دقت بالایی انجام دهید. 

 

برخی ها با توصیه آبفا در تهران بهتر است 20 درصد صرفه جویی کنند: - مامان میشورم دیگه اینقدر گیر نده گذاشتم همه رو شب بشورم. 

 

ادامه مطلب ...

man to hand relationship


As you know about all working situation of having a proper money making job now a days, there is a real lousy job
 that
   i am sure we all are doing as professionalism  be cause of just touching the university walls..
  
 it may be pain in the ass to know the way having academic meth  as the mobilization of the private about business 
 Handling these in  huge high  needs tow thing: having a knowledge  man around a real biz one.
these days as mentioned before,we could just climb the tree of an illustrated one  to high above any other owned biz social class. I can merely state this : Man to hand relationship.
oath me to the end of this big scenario and have fun and good luck to you dears.

رب النوع آفتاب خدای آپولون در همسایگی ما -

رب النوع آفتاب خدای آپولون ، رب النوع آفتاب در همسایگی ما زندگی می کند. ایشان تماما بر خلاف مدارک و مستندات موجود است. 

آپولون تقریبا همیشه شبها بیدار است. گاز سه شعله ای توی پارکینگ دارد که به طور شبانه روزی روشن است. این گاز حتی به به خاطر بی جنسی، می تواند ساعتها در کنار یک سطل آب نمک، به آپولون، بلال شیری و غیر از آن تحویل بدهد. 

خدای آپولون از سالها قبل تصمیم گرفت مالکیت چیزی را داشته باشد. برای همین از خداوند خدایان، مالکیت آفتاب را گرفت. متاسفانه آن موقع کسی از دوره های اقتصاد و فایننس خبری نداشت و مدرک CFA هم در آکادمی خدایان هنوز تاسیس نشده بود. به همین دلیل بهترین خاصیت روز را مفت در اختیار دیگران قرار داده است. آپولون از موتورسواری، خطاطی، رانندگی کامیون و کامیونت و گل فروشی و تی شرت فروشی و بساط های دیگر نیز بهره ی کافی برده است. ولی به همان دلیل که در دنیا بهترین چیزها رایگان هستند، آپولون موجود فقیری است که در همسایگی ما با پسر تقریبا لالش روزگار می گذراند. آپولون به همین دلیل روزها دچار کلافهای خورشیدی می شود و میدان های صوتی و گاهی الکترومغناطیسی قوی تولید می کند. دوستان آپولون او را رضا صدا می زنند ولی من همیشه در سکنات و وجناتش همان آپولون را می بینم. آپولون درد دیگری هم دارد. او یتیمی 47 ساله است که نبود پدرش کمرش را شکسته است. برای همین توصیافت آپولون دنبال تحویل مالکیت قطعی رهنی آفتاب در یکی از سر دفترهای درست و حسابی تهران است. او هنوز بر سر قیمت نهایی برای مشتری با خودش کنار نیامده است. شاید برای همین شبها دارد به این موضوع حساس فکر می کند. 

تاکسی نوشت - سروش صحت - بی خود و بی جهت- غلبه بر روزمرگی نویسندگی

یک زمانی همینطوری بی خود و بی جهت گیر داده بودم به تاکسی نوشتهای سروش  صحت توی یکی از این روزنامه های رایج و معلوم، که این چیزها اصلا خیلی cool و لوس است و اصلا به درد نمی خورد. اما از آنجایی که باید نو اندیش و به روز شونده بود رفتم به دنبال دلایل معلوم الحال این داستان که چه چیز تازه ای می توان در این کار دید. 

 

 شاید نویسنده همیشه قصدش بر خواننده  پوشیده خواهد ماند. یعنی در بهترین حالت اینقدر صدای کف زدن آدمها بلند می شود که کلا صدا به صدا نرسیده و زیبایی اثر تصویر و توصیف نخواهد شد. به همین دلیل در اینگونه موارد- مواجهه با زیبایی و زیر متن یک اثر هنری - همیشه اتفاقهای جدید و یا اثر جدیدی خلق می شود - مثل کتاب دنیای پروستی - که یک جور خلق اثر از رمان معروف در جستجوی زمان از دست رفته پروست، می تواند باشد. 

اما به نظر می رسد، تاکسی نوشتهای سروش صحت اصولا یک جور روزمره در جهت غلبه بر روزمرگی، نیست. می شود اینطور هم دید: غلبه بر روزمرگی به منظور تازه ماندن و زنده ماندن، شبیه بالا بردن کرکره ی مغازه ها سر صبح که باید انجام بشود