360 درجه

360 درجه

روزمره -ادبیات داستانی و غیره
360 درجه

360 درجه

روزمره -ادبیات داستانی و غیره

ماجرای آن رجب ترکیه که ما ایرانیها از چاه به چاله پناه می بریم

رجب طیب اردوغان با خودش گفت: باید یک کاری بکنم. الان اجنه از من بیشتر فعالیت می‌کنند. دستور داد قهوه ترک برایش بیاورند. اینطوری بود که به فکر کودتا افتاد. گفت: یک روز گشاد بازی، باعث می‌شود تمام مخالفها از خاک سر برآورند و بعد من و سربازهام مثل سیلاب می‌ریزیمشان توی دریای سیاه.  مشاور رجب گفت: دریای سرخ عالیجناب. رجب گفت: برگ بده امروز بازی کنیم تا فردا.

البته جنرال جان فدا و بقیه‌ی درجه پایینترها که هنوز شرمنده‌ی مدالهاشان نشده بودند، آن بیرون مشغول کودتا بودند. رجب گفت: برگ بده ببینم.  آدمی که دم دست رجب بود گفت: رجب جان این دفعه تو برگ بده.  رجب گفت: مگه من آدم توام؟

بعد قهر کرد. زنگ زد به مادرش و دو روز و دو شب درباره‌ی این حرکت زشت برادر تنی‌اش که حالا دم دست رجب طیب اردوغان بود صحبت کرد. مادرش گفت: مادر اینقدر جوش نزن. در ضمن تب و سرفه که نداری؟ 

رجب انکار کرد. اینقدر انکار کرد که هوا گرم شد و اوضاع عوض گردید. رجب آن روز دستور داد راه های کل کشور باز شوند. بعد تمام خر و خروتهای زیر دستش رفتند مسافرت به ازمیر و این طرف و آن طرف ترکیه. بعد با نشان دادن دو شاخه ی ویکتوری، پیروزی عثمانی را یادآور شدند. مسئولین زیر عکسشان نوشتند : جوانی کنید و تمام. 

رادیو گاهشنود قاصدک و عامیانه نویسی در روز زن

1- بعضی عادتهای زندگی همیشه قابل احیاست. مثلا رادیو گوش کردن. هر وقتی یک رادیویی پیدایش می‌شود و بعد از مدتی ناپدید می‌شود ولی جمع رادیوهای به در بخور موجود همیشه بیشتر از سلیقه‌ی ماهاست. مثلا قبل‌تر‌ها رادیو چهرازی  که سبک و سیاق انتقادی با پرش‌های متنی فراوان مخصوص به خودش را داشت. یک چند وقتی هم هست که ایرانیهای مقیم ادمونتون کانادا یک رادیوی جمع و جور در حد بضاعت خودشان دارند به نام : گاه شنود قاصدک-  

ادامه مطلب ...

موتور سوزاندن و خانه های 50 متری

1- بعد از مدتها دیدمش. دارد دومین دکترایش  را  می‌گیرد. از فنلاند و سوئد شروع به  فرصتهای مطالعاتی کرده است و حالا بعد از چند ماهی زندگی و مطالعه در یونان، بالاخره یک سال و نیم است که دومین دکترایش را در آلمان شروع کرده است. زمانی فلسفه هم می‌خواند. آمده بود ایران و کارهای فارغ التحصیلی‌اش  را رسید که دوباره برگردد. همیشه  همینطوری خونسرد و بی سر و صدا پیش رفته است و یکی پس از دیگری از موانع ساده و مشکل عبور کرده است. یک سه‌تار دو میلیون تومانی دستش هست که نشان می‌دهد به طور جدی ساز می‌زند. بعضی آدمها اینطوری کار کردن را موتور سوزاندن و از بیخ غیر ممکن می‌دانند. ولی شده است و کسی هم از این قضیه  ناراحت نیست مگر ذهنیتی که ترس و جهل از رفتن در یک مسیر همیشه گریبانش را در زندگی گرفته باشد. 

2-خانه‌های پنجاه متری و پایینتر،  مناسبتهای خودشان را در زناشویی دارند. آیا می‌دانید چرا در این نوع خانه‌ها، زن   و  شوهرهایی که بچه دارند اصلا با هم دعوا نمی‌کنند؟ شاید دلیل عمده‌اش این باشد که هیچ وقت نمی‌توانند و اتاق کافی برای خوابیدن با هم ندارند. برای همین همیشه‌ی زندگی، در حال عبور از کنار همدیگر هستند. همیشه یک بچه‌ی در حال بلوغ، مدرسه‌ای شیطان که در حال رفتن از کلاس پنجم به ششم، هست که تنها اتاق خانه را دارد. تا دیر وقت  توی هال خانه سر می‌کند یا حداقل یک لنگش آنجاست. اگر امر به خوابیدن باشد تا تمام مایعات یخچال را سر نکشد، کامش خشک است. به همین روی، این بچه عنکبوت بی‌مزه، مانع خوابیدن پدر و مادرش است.  بدین روی پدر و مادرهای خانه های پنجاه متری، تبدیل به گلهای آپارتمانی مریضی شده اند که دور از آفتاب، فقط زنده مانده اند.