ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 |
اولین باری که فیس بوک مرا وسوسه کرد و گفتم- ما ایرانیها- دقیقا توی یک نانوایی بود. حواسم نبود توی یک نانوایی سنگک همیشه صف اینطوری است: چندتایی، یکی و بی نوبتی و البته گاهی خانومها و آقایان را هم جدا میکردند. به یکی از بینوبتیها بود که داشتم میگفتم: ما ایرانیها، دیدم گفت: خارجی. بعدش چند بارهم گفت. بعد هم دیدم کم کم ممکن است بخواهد فک یک خارجی را به دلیل احساسات میهنیاش، پایین بیاورد، بیشتر از آن نگفتم. حتی یک –ما- ی ساده هم نشد بگویم. از آن به بعد حس کردم خیلی راحت و بی هیچ جوش شیرینی میتوانم بگویم، من اینقدر نون میخوام. یا مثلا من از تمامی سنگهای داغ سنگک تشکر میکنم. بازهم دلواپس این بودم یکی از بی نوبتیها ممکن است از صدای بلندتر دیگران ناراحت بشود و بگوید: داداش اینقدر – ماما- نکن. اصلا از آن به بعد دیدم بهترین نان همان نان بسته بندی سوپری است که نه سنگ داغ دارد که تصادفی بخورد به سینه ات و نه صف دارد. مثل همین فیس بوک که هیچ صفی ندارد و هر وقت دوست داشتید میتوانید نان سوپری، نان آوران و یا سه نان را تجربه کنید.
- گل نمی خرم.
: بخر. چرا نمی خری؟
- برا اینکه ضرر داره.
: خوب ازسیگار که بهتره؟ تازه معتادم میشی
- نه. اعتیاد خیلی هم خوبه. الان قند هم اعتیاد آورتر از هروئینه. تو معتاد نیستی؟
: نه. من چایی بدون قند می خورم.
- به هر حال به چایی که اعتیاد داری.
: نه بخر گل بخر. من به نماز و اینا اعتیاد دارم.
ولی به هر حال برا من همش ضرر داره.
- خوب فال بخر.
: اوف. اون که دیگه اصلا. زندگی آدم رو هم می پاشونه.
دیدم بالاخره قانع شد و رفت.
بعدی:
آقا آدامس بخر.
نه برام ضرر داره.
بخر ضرر نداره.
ببین برو اون ور خیابون. اونایی که میرن رستوران یا از مغازه خرید می کنن پولدارن. اونایی که تو پارک می آن که پول ندارن
باز هم قانع شد و رفت. به هر حال ما نسل خاتمی و گفتگو هستیم. امشب برای یک ربع نشستن توی هفت حوض حداقل چهار تا دستفروش را قانع کردم و از خود راضی ام.
سامان آمدهاست خانهمان. نیمه شب است ودیگر اصرار چندانی به ورق بازی نمیکند. البته سامان در این زمینه توانایی ویژهای دارد. مثلا اگر رفته بود جلوی بهارستان و این پروتست عظیم برای وقت تلف کردن با ورق بازی را انجام داده بود همهی مشکلات حل شده بود. تقریبا چند سالی است میشناسمش و تقریبا همیشه اصرار غریبی به این بازی منحوس دارد.
ادامه مطلب ...1- دوست لامصب عزیز چرا کتاب نمی خونی ؟ می دونی هاینریش بل از همین تجربه های امروز ما که قراره کورمال کورمال رد کنیم نوشته ؟ می دونی آلبرکامو درباره ی جامعه اش گفته : فرانسوی یعنی کارمند و حقوق بگیر؟ به نظر شما این خیلی شبیه ما نیست؟ نمیشه تجربه های اونها رو تکرار نکنیم ؟
ادامه مطلب ...1- چیزی به همین راحتی تمام نمیشود ولی ما برای اینکه عادتهای زندگی را راحت حفظ کنیم، نیاز داریم برای خودمان دهن بین باشیم. از دیگران، چیز یاد بگیریم و بر مسیرهای از پیش رفتهای که هر چند مال رو هستند، قدم بگذاریم.
ادامه مطلب ...