1- برای داستان نوشتن باید شب باشد و کنار آتش نشسته باشی. آتش از جنس پلاسماست. برخلاف حرف احمقهایی که به زور و سهمیه و بورسیه، بخشی از معلمهای ما را تشکیل داده بودند، ماده حداقل پنج، شش حالت دارد. حالتهای ماده جامد، مایع، گاز، پلاسما و غیره. آتش جنسش یک جور سیال است. پلاسما مثل جنس مادهی سازندهی خورشید. اغلب نویسنده ها نمیتوانند با حجم خورشید برای قصه ساختن کار کنند برای همین هم مینشینند و با همان یک گله آتش قصه میسازند.
یک شبی ما دو نفر آتشی ساختیم که همه میآمدند و فکر میکردند: کی میتواند تنه های درخت به این بزرگی را بگذارد کنار ساحل و آتش بزند. کلی آدم با هندی کمهای مسافرتیشان کنار دریای چالوس از ما فیلم میگرفتند. ما دو قهرمانی که هیچ وقت حاضر به مصاحبه نشدیم مثل خیلی از نویسنده ها، دو تنه ی بزرگ پوک و آب شور خورده و خشکیده ی درخت را به آتش کشیدیم. سکوت در قبال رفت و آمد و واکنش آدمها لذت بخش بود. ادبیات هم ذاتا موجودی جعلی و دلفریب است.
نوشتن مثل یک فریضه، برای مرتب کردن دنیا، برای تخلیهی ناخالصیها، شکل ور رفتن یک دختر بچهی کلافه از بلوغ با جوشهای صورتش، گاهی .وقتها، شعر، عینهو، جوشهای سر سیاه که باید زود به حسابشان رسید. تندی با گوشهی ناخنهای تیز، خالیشان کرد. دنیا جای مرتب شدن نیست.
2- سوفوکل، آشیل، اوریپید خوانی برای عدهای دعا خواندن، کتاب مقدس خواندن و قرآن خواندن برای دیگران. صواب شناسی شروع از غصه و کنار زدن اشکها و شروع قصه.
2.5- باز هم لعنت به برادران سینوس، تانژانت و کتانژانت و کسینوس چه زمانی که با ما دوست بودند و چه زمانی که تالاپ خورند زمین و جلوی ویترین یک بوتیک روی سنگ فرش پیاده روی شلوغ به هوش آمدند.
3- با دختری توی پارک نشسته ام. دو تا لیسانس گرفته و حالا دارد برای فوق می خواند. قضای روزگار ما را می نشاند روی یک میز سنگی شطرنج. تقریبا تند و تند سوال می کند. سطح درآمد، راستی چرا هیچ وقت اپلای نکردی؟ چرا زبانت خوب نیست؟ خیلی جالبین. راستی یه نکته. قبل از اینکه خانومها دست دراز کنند باهاشون دست نده.
بازی شطرنج بدون مهره، همان طور شطرنج برره ای می شود که امیر مهدی ژوله می گفت.
4- غبطه ی دوستانی را می خورم که این روزها شهرداری دفترشان را تعطیل کرده و مرخصی اجباری رفته اند. مسافرت لازمیم.
5-از صبحش قرار میگذاریم برای بعد از کار. انگار روزهای عاشقانه، اینطوری به بلندترین حد ممکن خودش میرسند. مثل هفده هجده سالهها دلم میخواهد هزار دفعه یک موزیک عاشقانه را گوش کنم تا عصر. بعد هی منتظر باشم. هر وقت خوشحال میشود چشمهایش را به حالت خاصی ریز میکند و لبخند میزند. لامصب! این تصویر عشق چقدر صاف و صوف است. هر چقدر تویش چرخ میزنی چین و شکنی پیدا نمیکنی. طرفت اینقدر خوب میشود که هر چه هست ناخالصیهای مربوط به هوای این چند روز است تا وقت باران. ببارد، این چند تا هم صاف میشود. تا وقتی با سوژه درگیری احساسی دارید نمی توانید منظم و درست ازش بنویسید: گل بی تاب.
6- سریال معراجی ها دارد از تلویزیون پخش می شود. چون آمده ام خانه ی جدید و دلیلی برای نصب ماهواره ندارم. به نظرم هر پدیده ای به هر حال و خواهی نخواهی از ذات خودش جدا نیست. اینقدر این موضوعات مورد اختلاف در سریال غیر جدی است که هر جور ده نمکی ای مثل ابراهیم حاتمی کیا، آنرا می ساخت و یا به قول سرمقاله نویس ها به آن می پرداخت، همینقدر مسخره در می آمد. so what?
مشکلات سینمای ایران مانند مشکلات یک مرده شاید جای تنگ و تاریک قبر، کفن غصبی، نرسیدن بچه های راه دور و خارج از کشور یعنی متولیان واقعی سینمای ایران که احیانانا توی تلویزیونهای 24 ساعته و یا شبکه های من و تو و صدای آمریکا روزگار می گذرانند، نبود قبر حتی از نوع سه طبقه اش به دلیل انبوه مشکلات غیر قابل دفن در بخشهای مختلف فرهنگی، غیر فرهنگی و ضد فرهنگی ملت ایران، به نظر می رسد.
بعضی از بزرگان ایران زمین کلید حل مشکل سینمای ایران را وجود - آقا حسینی- در فیلمها می دانند. از این روی تلاش شده است شما به همراه بلیط الکترونیکی خود از قطع درختان خود داری نموده و تصویر این - پیر می فروش - در فیلم پارسی را همه جا با خود به سینما ببرید.
1- اگر آخرین حرف الفبای کسی -چ- باشد لابد، شیعه ی 9 امامی یا کمتر است. به نظر مشکل سینمای ایران را ابراهیم حاتمی کیا با همه ی سابقه ی بلند سینمایی، تلویزیونی و غیره اش داشته است که این بار با وجود اشغال بزرگراه ها، کیوسکهای عکس فوری و معابر دیگری که در شهر تهران وجود دارد، فیلمش را با عنوان چ و با ایهامی بین چمران و چگوارا ساخته است. یک جور ته گلوی آدم خشک می شود تا بهتر بتواند چای اش را که توی کافه سفارش داده است نوش جان کند.
2- یارانه یک اره است. گرفتن و نگرفتن آن، حکم دست به کلاه مردم زدن است. کسی هم که دست به کلید بازی می کند، باید مراحل بعدی را از هم از زیر همان منبع بیرون بکشد.
زندگی زیر لحاف ملا، همانا گرمای دائمی هوا و پهن بودن آن است.
3- من از روزگار قدیم عاشق فیلم کلاهی برای -باران- بودم. نخ سوزن از وقتی که به درستی خودش این روزها کلیپ سازی را برای کلیک سازی سرمشق خویشتن نموده است. در راستای همین هم شاید رفت و دوباره در برنامه ی کلاه قرمزی، از چهره و شهرت بسیار و آراستگی به هنر معماری، هم گریست.
4- نمی دانم چرا مخاطب های موسیقی وقتی بین همایون شجریان و پدرش بحث می کنند، آدم باید داستان اسماعیل و ابراهیم را مد نظر قرار داده و به طور مثال از داستان استیو جابز و پدرش غافل بشود. اصلا وقتی دوتا استاد داریم در یک اقلیم می شود هر دو را به جای قاب عکس روی دو طرف یک لیوان چاپ کنیم تا همیشه - استاد- به اندازه کافی داشته باشیم
معرفی سایتهای ادبی داستان
واقعا اگر به داستان علاقه مند هستید، از سالینجر و براتیگان و ناباکوف و سلین خسته شده اید، توصیه های بنده برای داستان کوتاه فارسی آنلاین به صورت زیر است:
سایتهای ادبیات داستانی گاهی پیش تر خیلی فعال بوده اند. بعضی فصلها هم مثل پاییز است که می تواند آدمها را دوباره توی یک سایت جمع کند و بدیهی است برخی از این سایتها به رحمت خداوند رفته اند:
سایت جن و پری بخش داستان دیگران
اینجا - میلهاوزر - یکی از معاصرهاست با روایتهای متفاوت و امروزی تر - کارهای ترجمه آقای اسد الله امرایی هم اینجا هست. انتخابهای ایشان اغلب خیلی خوب و یا خیلی نا همگون با فضایی است که بنده دوست دارم. مجموعه های داستان های معاصر آمریکایی هم به صورت کتاب پرده نقره ای دارند که ترکیبی از همین هاست و البته کارهای جدید و جذاب که به خریدنش می ارزد.
سلیقه ی خودم داستان نویسهای آمریکایی معاصر است. مثلا توبیاس وولف - استیون کینگ و...
حتما داستان آیزاک باشوبتس سینگر را هم بخوانید. این داستان را اقای اکبریان طبری ترجمه کرده اند. ایشان مسئول نشریه بارفروش هستند و ترجمه هایی هم داشته اند.
لیست متنوعی است و گاهی داستانی از آیزاک آسیموف هم تویش پیدا می کنید.
این سایت هم دسته بندی داستان خارجی ندارد. ولی یکی دوتا لینک خوب در آرشیو اینترنتی اش دیدم.
مثل این یکی و یا این یکی به نظر از سایت web archive می توانید snapshot های با پیک نسبتا بالا را توی تایم لاینی که آن بالا نشانتان می دهد انتخاب کنید.
یک نکته جالب در این سایت این است که خیلی از شاعر ها و طنز نویسهای الانی آن موقع ها درش داستان می نوشته اند.
این یعنی خیلی از آدمهای فعال ادبی یک زمانی داستان نویس بوده اند ولی بعدها حوزه ی اصلی تری برایشان مکشوف شده است.
سایت کلاغ هم بیشتر شعر و داستان ایرانی داشت.
رضا قاسمی رمان نویس حوزه اروتیک است البته یک رمان آنلاین هم اخیرا در صفحه فیس بوکشان منتشر کرده اند. ولی کتابخانه خوبی بر روی وب دارند که اسمش دوات است.
اینجا همه چیزی هست. البته خیلی هایش قدیمی است. داستان آه استانبول - رضا فرخفال یکی از آنهاست که به ذهنم مانده است. البته شرق بنفشه شهریار مندنی پور هم خیلی ستایش شده است و اینجا کاملش را می بینید.
کارهای محمد رضا صفدری هم از روی سایت لینک داده شده است.
اگر داستانی را پیدا نکردید می توانید لینکش را توی web archive جستجو کنید!
ولی برای راحتی کار اول خود عنوان را با یک راست کلیک ساده روی وب جستجو کنید، حتما موفق خواهید شد.
به هر حال سایتهای زیادی تلنبار در همی از داستان دارند!
البته اکثریت غریب به اتفاق این داستانها ایرانی است.
ولی این لیست الان مورد علاقه بنده نیست!
بهرام صادقی و غلامحسین ساعدی را هیچ جا از دست ندهید!
بهترین مرجع کنونی در ادبیات معاصر مفت و آنلاین آمریکایی در سایت آقای محمد بهارلو به نام دیباچه پیدایش می شود.
لیست حاوی داستانهای خوبی است. البته متن اصلی داستانهای قدیمی هم هست.
سلیقه ی من قسمت خوبی از این داستانهای آمریکایی است.
اگر دنبال اسم هستید، جان آپدایک، اسیون کینگ یا همان استفان کینگ که کمتر معروفند را توی این لیست بخوانید.
هنوز انگار توی این لیستها - هنری میلر - ندیده ام. یکی از نویسنده های بی سر و صدا و مورد علاقه بنده !
این سایت هم یک بخش لاغر داستان خارجی دارد. آلیس مونرو رو از دست ندهید.
این هم یکی از سایتهای فعال در زمینه ادبیات است. مخصوصا بخشی به رمانهای آنلاین که اخیرا دارند منتشر می شوند اختصاص دارد. رمان میم عزیز از محمد حسن شهسواری در این بخش منتشر شده است.
اینجا کتابخانه کوچکی از داستانهای اخیر فارسی است. خوشبختانه اکثر داستانها خوب و زیبا هستند. پیمان اسماعیل خانی و سعید شریفی را از دست ندهید.
سایت ادبیات ما و گروه ادبی چوک هم به طور گاه و بیگاه کارهای خوبی منتشر کرده اند که می توانید مراجعه کنید. یک نشریه ادبی آنلاین به نام نواک هم هست که قبل تر ها فعال بود و می توانید آنها را نگاه کنید.
اگر سایتی از قلم افتاده است از نا آشنایی بنده بوده و اصلا هیچ مساله ی دیگری در بین نیست.
اگر کتابهای آموزش داستان نویسی را تعقیب می کنید این پست را بخوانید.
البته اخیرا مجموعه چند جلدی از کاوه فولادی نسب و همسرشان ترجمه و گرد آوری شده که خیلی تعریف می کنند و به این پست اضافه کنید.
سایت لوح هم یادداشتهای خوبی برای داستان نویسی دارد. همشهری داستان نیز به صورت کاغذی قبلا یعنی یکی دو سال پیش مجموعه یادداشتهای خوبی در این زمینه داشته است.
سایتهای خارجی ادبیات داستانی انگلیسی :
این یکی از منابع مهم همشهری داستان برای بخش داستان ترجمه است که اصولا بار اصلی همشهری داستان را به دوش می کشد.
هزینه اشتراک این مجله بالاست ولی گاهی در بخش fiction اجازه دسترسی به داستانهای رایگان را می دهد.
در بخش fiction داستانهایی که با علامت نقطه ی قرمز مارک شده اند، فقط برای اعضا قابل دسترس هستند.
به عنوان نمونه این داستان از میلهاوزر را می توانید امتحان کنید. این مجله نیاز به رصد دائمی دارد و زمان آزاد بودن داستانها محدود است.
البته لیستهای فراوان دیگری نیز به صورت صفحه های ویکی پدیا، سایتهای انتشار کتاب و داستان کوتاه با فرمت epub که نیاز به نرم افزار ebup reader بر روی مرور گر یا به صورت دسک تاپ دارند، و خیلی ها هستند که در زیر لیست ناقصی از آنها را می توانید ببینید:
می توانید لیست best american short stories را به تفکیک سال در لینک زیر ببینید:
http://en.wikipedia.org/wiki/The_Best_American_Short_Stories
http://www.americanliterature.com/twenty-great-american-short-stories
http://www.openculture.com/2013/10/read-14-short-stories-from-nobel-prize-winning-writer-alice-munro-free-online.html
http://www.short-stories.co.uk/
http://www.everywritersresource.com/shortstories/tag/short-story/ به صورت کتاب صوتی
سایت فیلمنامه آنلاین موجود مفیدی است و جلوی خمودی فیلمنامه نویسها را می گیرد. همه علاقه مندان فیلمنامه نویسی می دانند که فیلمنامه نویسی در آن سوی مرزها خیلی جلوتر و حرفه ای تر اتفاق می افتد. به نظر برای کار فیلمنامه نویسی باید رفت سراغ سایتهای خارجی مرجع این سایت http://www.imsdb.com/ یا همان imdb movie script database است.
ادامه مطلب ...